شکوفایی استعدادهای گوناگون انسان که در هر روز و آنی ابعاد تازه ای از آن آشکار می گردد و انسان را از مرحله ای به مرحله دیگر وارد می سازد و با دریایی مواج از استعداد ها و ابعاد به ودیعت گذاشته در وجودش روبرو می گرداند ، این امر یک راه بیشتر فرا روی انسان قرار نمی دهد ، اینکه با معرفت نفس به معرفت پروردگارش نایل گردد قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه وآله وسلّم مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَيْكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص؛ هر كه خود را (از روى علم و دانش) شناخت پروردگارش را (هم از روى علم و دانش) شناخته پس ( از شناختن پروردگار از روى علم و دانش ) بر تو باد به علم و دانش به آنچه كه جز به آن عمل و كار ( هر كس ) صحيح و درست نيست ، و آن علمى كه جز به آن عمل و كار درست نيست اخلاص و پاكدلى است ( عمل از روى علم و دانش يعنى از روى اخلاص بجا آورده شود، نه از روى رئاء و خودنمائى ) .
نیل حقیقی به معرفت نفس جز از طریق معرفتی که خدای تبارک و تعالی می نمایاند ، ممکن و میسورنخواهد بود . بنابراین به ضرورت معرفت نفس باید معرفت به خدا داشته ودر تحصیل آن کوشید و این نیز فراهم نمی آید مگر آنطور که حضرت باریتعالی خویش را معرفی می فرماید و بر این اساس انسان عارف به نفس در برابر عظمت پروردگار عالمیان منقاد و مطیع بوده و انقیادش به نسبت معرفت خواهد بود تا خدایی و خدایی ترگردد و در این میان آیات آفاقی و انفسی بستر معرفت خدا را فراهم می آورد « سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ ؛ به زودى نشانههاى خود را در افقها [ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود ، تا برايشان روشن گردد كه او خود حقّ است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟ (فصلت/ 53 ) مطالعه در آیات الهی دانشی مطمئن و تزلزل ناپذیر در اختیار او قرار می دهد تا درعمل با طمأنینه ی خاطر گام بردارد و هیچ دغدغه ای در دل نداشته باشد « تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ ؛ استوارى روحشان » . ( البقرة/ 265) « قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ ؛ بگو: «آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده، تا كسانى را كه ايمان آوردهاند استوار گرداند، و براى مسلمانان هدايت و بشارتى است.» (النحل/ 102) چون « صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ ؛ اين است نگارگرى الهى و كيست خوشنگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم » . (البقرة /138) و به در گاه ربوبی حضرتش نزدیکتر می نماید « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى ؛ سپس نزديك آمد و نزديكتر شد ». (النجم/ 8 ) و هر چه می نگرد جز خدا چیزی نمی بیند « وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ ؛ و مشرق و مغرب از آنِ خداست پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به] خداست. آرى، خدا گشايشگر داناست . (البقرة / 115 ) و ارزش هر چیزی را از خدا می داند « لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ ؛ آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست، در حقيقت ، خدا همان بىنياز ستوده [صفات] است . (لقمان/26 ) و غیراو را فقیرو نیازمند مطلق می بیند « يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ ؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است . ( فاطر/15) که ارزش دل بستن را ندارد و به خودی خود استقلالی نداشته و کاری از پیش نمی برد « قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً ؛ بگو: « من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم . »( الجن/ 21) بطوری که نه می تواند خیری را برای خود فراهم آورد و نه شری را از خود دفع نماید چون اگرخدا خیر و شر را ننماید انسان توان تمییز خیر و شر را ندارد « وَ أَنَّا لا نَدْري أَ شَرٌّ أُريدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً ؛ و ما [درست] نمىدانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان بر ايشان هدايت خواسته است؟ » .(الجن/ 10) ؛ « عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد. (البقرة /216) و این ها همه جز در سایه رهنمود باریتعالی نمی تواند بر انسان چهره بنماید « وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ ؛ و اين گونه ، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقينكنندگان باشد. (الأنعام / 75) » انسان بدون خدا معنی ندارد و ارزشی نمی تواند داشته باشد که تمام ارزش ها از اوست و براینکه معنی یابد بایددرتمام حالات خود را بر او عرضه نماید « قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ، بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است. (الأنعام/ 162) « الَّذي خَلَقَني فَهُوَ يَهْدينِ وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ » ؛ آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مىكند، و آن كس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند،و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد، (الشعراء 78/79/80) هر کمال که بر انسان متصور است ناشی از فضل اوست « قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي ؛ اين از فضل پروردگار من است » . (النمل/40) ؛ « ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَليماً ؛ اين تفضّل از جانب خداست، و خدا بس داناست . (النساء /70 ) « رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ؛ پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. اى پديدآورنده آسمانها و زمين.» (يوسف/101) و این دلیل است که بشر در تمام زمانها و مکانها در فضای آکنده از لطف و فضل الهی قراردارد وبرای برخورداری از این الطاف باید بستر را به دست خود فراهم آورد و خود را از آلودگی مبرا سازد تا فرصت جذب و تعالی دست دهد و این نیز بر اساس فرامین الهی باشد «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حد گذرندگان را دوست نمىدارد. (الأعراف/ 55 ) اگر چنین نکند متجاوز است چون این جهان ظرفیت تمام کمالات را ندارد و کمالات مختص زندگی دنیوی و گذارا نمی باشد و در عمل به مرتبه ای که دست یافت بدان بسنده نکند و بر استمرار و تداوم کمالات اصرار کند و الحاق به صالحین را از خدا بخواهد « أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ ؛ تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.» (يوسف/101) دانش موجود تشنگی اورا فرو نمی نشاند وداشته هایش قانع نمی نماید و ازطلب دانش باز نمی دارد « رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ ؛ پروردگارا، به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى، (الشعراء/83)
آری این چنین انسانها هر چه دارند خالصا مخلصا از خدا می دانند که آغازش از اوست « انا لله » و سرانجامش بدوست « و انا الیه راجعون » و از سر صدق حنیفا مسلما « ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ ؛ ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حقگرايى فرمانبردار بود، و از مشركان نبود. (آلعمران/ 67) در عبودیت پروردگار عالمیان می کوشند و سر از پا نمی شناسند و هرچه دارند در این راه از آن می گذرند ودر تحقق امر الهی حتی از عزیزترین خود نیز می گذرند و عزیزترین خودرا می بخشند « فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ ؛ و وقتى با او به جايگاه «سَعْى» رسيد، گفت: «اى پسرك من! من در خواب [چنين] مىبينم كه تو را سر مىبُرَم، پس ببين چه به نظرت مىآيد؟» گفت: «اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن. ان شاء اللَّه مرا از شكيبايان خواهى يافت.» (الصافات/102) و چشمداشتی ندارند « إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً ؛ ما براى خشنودى خداست كه به شما مىخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم » . (الإنسان/ 9) و ارزشی به آنها نمی دهند و منتی از بابت بخشش نه بر خدا که بر ولیّ خدا ندارند « وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ ؛ و منّت مگذار و فزونى مَطَلب . (المدثر/ 6) بر خلاف آنان که به کمترین حرکت خود منت ها بار می کنند « يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ؛ از اينكه اسلام آوردهاند برتو منّت مىنهند بگو: «برمن از اسلامآوردنتان منّت مگذاريد، بلكه [اين] خداست كه با هدايت كردن شما به ايمان، بر شما منّت مىگذارد، اگر راستگو باشيد. (الحجرات : 17) باز اگر داشته باشند دراحیای شعائر الهی خرج کنند چون همه را او به فضل و رحمتش عطا کرده است « وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ رَؤُفٌ رَحيمٌ ؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا رئوف و مهربان است [مجازات سختى در انتظارتان بود]. (النور/ 20)
اینان در حصار زمان و مکان نیستند و رنگ و بوی زمان و مکان نمی گیرند هرچند درآن زندگی می کنند چرا که زمان و مکان از وجود آنان زینت می یابند و ارزش خود را مدیون وجود آنان هستند « إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ ؛ ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم. (الصافات/ 6 ) « وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعيرِ ؛ و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كردهايم. (الملك/ 5 )
« حقیقت اخلاص » « وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ ؛ و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مىنوشانيم كه براى نوشندگان گواراست. ( النحل : 66 ) ، « بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ ؛ [بادهاى] سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص] مىدهد (الصافات/ 46 ) « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِم مَثَلِ ؛ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذّتى است و جويبارهايى از انگبينِ ناب. و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست. (محمد/ 15) را دریافتند یعنی « نیت را ازهرگونه شرک خفی و جلی پاک داشتند » . و « به حمد و ثنای کس دل نبسته اند » و بدان خاطر دست به عملی نزده اند « ان لکل حق حقیقة و ما بلغ عبدحقیقة الاخلاص حتی لا یحب ان یحمدعلی شی ء من عمل لله » ؛ هر حقیقتی نشانه ای دارد، هیچ بنده ای به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر زمانی که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهی اش بستانید. » هرچه بود« لله » و « لوجه الله » بود و« ابتغاء مرضات الله » ، « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ ؛ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است . (البقرة : 207) « يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ ؛ كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مىكنن » . (البقرة : 265 ) « إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى ؛ جز خواستنِ رضاى پروردگارش كه بسى برتر است [منظورى ندارد] ». (الليل : 20)
درتمام مراحل حیات خود اخلاص را وجه ی همت دارند یعنی در قبل عمل ودر حین عمل و بعدعمل هرگز از اخلاص و خلوص نیت غفلت نکرده اند و مراتب عالی اخلاص که اخلاص صدیقین باشد به اخلاص درنیت و عمل و حفظ و پاسداشت آن طی طریق کرده اند و به صفت « مخلصین » در لسان وحی متصف گشته اند « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ ؛ و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود،آهنگ او مىكرد.چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص مابود.(يوسف/24)
اگرچه در بین آنان فرقی نیست « قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ؛ بگوييد: «ما به خدا، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده، و به آنچه به موسى و عيسى داده شده، و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آوردهايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم . » (البقرة/ 136) ولی مخلَصین درمیان خود ذومراتب هستند « تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ؛ برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم . (البقرة/ 253) که برخی را آروزی الحاق است به برخی که صلوح اند « أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ ؛ تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.» (يوسف/101) هرچند علم آنان از خداست و برخداست ، افضلیت برخی از آنان در علم نیز عیان است که برخی بر برخی باذن الله مقام معلمی دارد اما افضل آنها بالاتر از این است « عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى ؛ آن را [فرشته] شديد القوى به او فرا آموخت » . ( النجم/ 5 )
اما نباید فراموش کرد که رسیدن به این مقام منیع و منزلتی عظیم یعنی اخلاص ، خالی از موانع و راهزن نمی باشد و باید با تمام هوش و ذکاوت آنها را رصد کرد و خود را از آنها در امان داشت که شرک ازجمله ی آنهاست « إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظيماً ؛ مسلّماً خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشايد ، و هر كس به خدا شرك ورزد، به يقين گناهى بزرگ بربافته است ». (النساء/ 48 ) « وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً ؛ قطعاً دچار گمراهىِ دور و درازى شده است » . (النساء/116)
اخلاص آثار و ثمراتی به دنبال دارد که بر اساس آیات و روایات هردوحیات دنیوی و اخروی انسان را در بر می گیرد وطمأنینه خاصی بر دل راه یافتگان بر این مقام می بخشد و آینده ای روشن و پر از نور وامید فراروی او قرار می دهد . وبا بر شمردن دلایل وجودی مخلصین از انسانهایی که بر این مقام دست یافته اندیاد می کند و به عنوان الگو به انسانها معرفی می کند « لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً ؛ قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند. (الأحزاب/21 )
قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند. (21) « قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه ؛ قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست: آن گاه كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم. به شما كفر مىورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد.» (الممتحنة/4 ) ؛ « لَقَدْ كانَ لَكُمْ فيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ ؛ قطعاً براى شما در [پيروى از] آنان سرمشقى نيكوست [يعنى] براى كسى كه به خدا و روز بازپسين اميد مىبندد. و هر كس روى برتابد [بداند كه] خدا همان بىنياز ستوده [صفات] است » . (الممتحنة/ 6) تا انسانها با آرامش خاطر و امیدی تحقق یافتنی قدم در وادی اخلاص نهند و به کسب مراتب بپردازند و از هر گونه دغدغه ای دل فارغ دارند . كمال بارعي