جام جم آنلاين: هشتم مهر را در ايران روز مولانا نامگذاري كردند و فرصت خوبي است، هم يادي از مفسر بزرگ مثنوي معنوي استاد علامه محمدتقي جعفري كرده باشيم و هم يكي از ديدگاههاي ايشان را در ارتباط با مولانا هر چند كوتاه مورد بررسي قرار دهيم.
يكي از مسائل مهم درباره مولانا، ايدئولوژي و جهانبينياش درباره اسلام است آيا ايدئولوژي و جهانبيني اسلامي نظام معرفتي مولانا را محدود كرده يا شكل خاصي به آن داده است؟ استاد علامه محمدتقي جعفري در كتاب مولوي و جهانبينيهايش پاسخ اين مساله را چنين بيان ميكند: اگر مقصود از ايدئولوژي و جهانبيني اسلامي، آن ساخته و پرداختههاي افكار عاميانهاي است كه به مثابه كفهايي در محيطهاي نادان بروز ميكند يا آن حقايق مسخشدهاي است كه بيخبران از اسلام مانند بعضي مستشرقين و عالم نماهاي حرفهاي به عنوان ايدئولوژي و جهانبيني اسلام مطرح كردهاند، نهتنها مولانا جلالالدين بالاتر از چنين اسلام است؛ بلكه شخصيتهايي كوچكتر از مولانا خيلي بزرگتر از چنان اسلام هستند.
استاد علامه در ادامه مبحث جهانبيني اسلامي مولانا ميفرمايد: اگر منظور آن اسلام است كه با دستورات اكيد قرآني و حكومت عقل كه خود منابع اسلامي در نهايت درجه آن را مورد تاكيد و تائيد قرار داده است، نظام معرفت و جهانبيني را باز معرفي كرده و به فعليت رسيدن انواع ابعاد جهانبيني و واقعيابي را يك ضرورت انساني مطرح نموده و ايدئولوژي خود را روي انسانمحوري از دو بعد مادي و معنوي بنيانگذاري كرده است.
علامه در قسمتي از سخنانشان تاكيد دارند نهتنها مولوي آن اقيانوس متلاطم و ژرفا را به تكاپوي نامحدود در عالم هستي وادار كرده است، بلكه ميتواند مغزها و روانهايي را كه آمادگي دارند، به تكاپويي وسيعتر و عميقتر از مولانا تحريك كند.
گفتار استاد علامه جعفري را ميتوان اينگونه ادامه داد چنانكه محققان تلاشگر در آثار مولانا درك كردهاند، تفوق اين شخصيت عصيانگر بر هر گونه قالبريزيهاي جزمانگارانه، زاييده فرهنگ باز و غني اسلام است.
استاد جعفري براي اثبات گفتار خود درباره ديدار تاريخي شمس تبريزي و مولانا، چنان كه به طور اختصار در آثار ايشان معمولا اشاره شده است، ميفرمايد: شمس دگرگوني كاملا اساسي در درون مولانا به وجود آورده و او را به جهانبيني عميق و گسترده از ابعاد مختلف هستي وادار مينمايد.
علامه روشنترين دليل پايبندي جدي مولانا به اسلام را استناد و تكيه فراوان او بر آيات قرآني و احاديث ميداند كه بخصوص در كتاب مثنوي بسيار ديده شده است.
علامه حتي آمار دقيقي از اين موارد ميدهند: شماره مواردي كه مولانا صريحا به آيه قرآني استشهاد مينمايد يا مورد تفسير قرار ميدهد، حدود 2200 آيه و شماره مواردي كه از احاديث استفاده نموده است، تنها در كتاب مثنوي حدود 500 مورد است و حتي علامه جعفري گفتار خود را اينگونه تكميل ميكند كه اگر آن مقدار از محتويات مثنوي را كه مطابق مضامين آيات قرآني است در نظر بگيريم به طور اطمينان ميتوان گفت دو سوم آيات قرآني مورد استشهاد و استناد مولانا بوده است.
جالب است استاد علامه جعفري در ادامه گفتار خود مثالي از حكيم حاج ملاهادي سبزواري كه هنگام توصيف و تمجيد از كتاب مثنوي گفته است ميآورند مبني بر اينكه ملاهادي سبزواري كتاب مثنوي را تفسير قرآن مينامد.
علامه ميگويد اگر مولانا براي ترس از موقعيت اجتماعي خود تظاهر به اسلام ميكرد، ميتوانست با ذكر چند آيه و چند حديث خود را مسلمان قلمداد و موقعيت خود را حفظ كند نه اينكه دو ثلث قرآن را مورد استشهاد و استناد و تفسير قرار بدهد. علامه جعفري ادامه ميدهد تحول رواني مولانا در ايدئولوژي اسلامياش دو نتيجه داشته است.
اول، مولانا پس از آن دگرگوني اساسي يقين كرده است كه اعمال و عبادات مذهبي مطلوب ذاتي نبوده، بلكه مقصود تصفيه درون و چشيدن طعم تكامل و حركت در مسير كمال و دريافت ارتباط شديد انسانها با يكديگر و اتحاد آنان در مشيت الهي است و اين موضوع با نظر به مجموع منابع معتبر اسلامي كاملا صحيح است.
دوم، تفسير و توجيه خاص بعضي از اصول ايدئولوژي اسلامي كه در پرورش معرفتي مولانا مشاهده ميشود؛ مانند مفهوم رهبر و مربي كه گاهي در كلمات مولانا به عنوان قطب شيخ و پير به اصطلاح متصوفه نمودار ميگردد يا مسائل مربوط به ارتباط خدا با جهان هستي و غيره.
علامه محمدتقي جعفري مولانا را در اينگونه مسائل چنين توجيه ميكند كه او با ايمان و كوشش فراوان در پي اثبات آن است كه تفسير و توجيه او درباره موضوعات مختلف بهترين راه شناسايي اسلام است.
فريد صلواتي- جامجم