جام جم آنلاين: با آغاز جنگ در سيويكم شهريور 57، راديو و تلويزيون هم مانند يك فرمانده تيزبين كارشان را آغاز كردند. گزارشگران راديو از اولين کساني بودند که به جبهه رفتند و اتفاقات جنگ را لحظه به لحظه براي شنوندگان راديو ،گزارش ميکردند. آن روزها راديو ميليون ها شنونده داشت که رزمندهها را نيز شامل مي شد.
دوربينهاي تلويزيون هم جنگ را از زواياي مختلف رصد ميكردند و آنها را براي مردم به نمايش ميگذاشت. تلويزيون، چشم جنگ بود.
در پروندهاي كه پيش رو داريد، برخي آثار بهيادماندني تلويزيون بازخواني شده است. البته گزينش اين آثار دليلي بر كمارزش بودن بقيه كارهاي مرتبط با جنگ نيست.
در يك دستهبندي ساده ميتوان نقش تلويزيون را در رابطه با دفاع مقدس در دو دوره سالهاي جنگ و سالهاي بعد از جنگ بررسي كرد. در زماني كه ايران درگير يورش بدخواهان به آب و خاكش بود، دو شبكه تلويزيوني با ساخت برنامههايي در قالبهاي مختلف سعي در روحيه دهي به مردم و رزمندگان و اطلاعرساني لحظه به لحظه اتفاقات جبهههاي نبرد داشتند.
اين برنامهها شامل بخشهاي گزارشي، نمايش فيلمهاي مستند، نماآهنگها و ترانههايي بود كه محتوايشان تشويق مردم به ادامه مقاومت و صبر در برابر بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي آن دوران بود. اين برنامهها كه معمولا لحني حماسي داشتند در شرايطي سخت و اضطراب آور ساخته شده بودند، اما در دوران پس از جنگ، هنرمندان و برنامه سازان تلويزيون فرصت يافته اند با دقت و وسواس بيشتري حماسه هشت سال دفاع مقدس را بازتاب دهند و در جهت انتقال اين فرهنگ غني به نسل جوان گام بردارند.
پنجره شاعرانه روايت فتح به روي جنگ
در سالهاي خون و آتش برنامه تلويزيوني روايت فتح نقش خودش را در ايجاد روحيه حماسي در جامعه بخوبي ايفا كرد. روايت فتح كه با نام شهيد مرتضي آويني پيوند خورده است، دوربينش را به دل جنگ برد و تصويري صريح و بيواسطه از تلخيها و شيرينيهاي اين رويداد به مردم نشان داد. اين كار كه در قالب مستند ساخته شده بود، سينماي مستند ايران را وارد مسير تازهاي كرد و موجب آشتي دادن تعداد زيادي از بينندگان تلويزيون با قالب مهجور و مظلوم مستند شد. روايت فتح با تكيه بر اقدامات رزمندگان ايران در عمليات مختلف شكل ميگرفت. مجموعه اول روايت فتح با يازده برنامه متن و حاشيه عمليات بزرگ والفجر 8 را پوشش ميداد؛ عملياتي كه در سال 64 از ساحل شرقي اروند رود و با تصرف شهر فاو در آن سوي رودخانه پايان يافت. روايت فتح شامل پنج مجموعه ميشود كه توليدش تا سالهاي بعد از جنگ هم ادامه داشت. آنچه اين برنامه را از ديگر كارهاي مشابه متمايز ميكرد، نگاه لطيف و عرفاني شهيد آويني به اتفاقات سالهاي دفاع مقدس بود. او پنجرهاي جديد بر اين حماسه گشوده بود و همه چيز را از زاويه ديد خودش تحليل و تفسير ميكرد. بهعنوان مثال در گفتارهاي متني كه مينوشت، خشونت جنگ را ناديده ميگرفت و بهجايش عمق مهرباني و خلوص آدمهاي درگير در اين كارزار را به بيننده نشان ميداد. به عنوان مثال به اين متن توجه كنيد كه او چگونه هم از دنياي ظالمانه دوران خودش گلايه ميكند و هم لطافت بچههاي جبهه را در دل كلمات ميگنجاند. او ميگويد: «ما از اين موهبت برخوردار بوديم كه انسان ديديم. ما يافتيم آنچه را ديگران نيافتند. ما همه افقهاي معنوي انسانيت را در شهدا تجربه كرديم. ما ديديم كه چگونه كرامات انساني در عرصه مبارزه به فعليت ميرسد. آنچه عرفاي دلسوخته حتي بر سر دار نيافتند، ما در شبهاي عمليات آزموديم. ما فرشتگان را ديديم. زمزمه جويبارهاي بهشت را شنيديم.»
دو مجموعه «شهري در آسمان» و «با من سخن بگو دوكوهه» هم برنامههايي است كه شهيد آويني پس از پايان جنگ ساخت و با آن ياد و خاطره رزمندگان را زنده نگه داشت. ابراهيم كيهاني، يكي از تهيهكنندگان روايت فتح در گفتوگو با جامجم درباره جزئيات كار اين گروه ميگويد: حدود 50 نفر جزو گروه روايت فتح بودند كه هشت نفرشان فيلمبرداري ميكردند. شهيد علي طالبي از جمله فيلمبرداراني بود كه در عمليات طريقالقدس به شهادت رسيد. اسم روايت فتح را از روي يكي از آلبومهاي موسيقي داخل آرشيو سازمان انتخاب كرديم. همان زمان نوحهاي از آهنگران را روي تصاوير جنگ تدوين كردم كه حاصلش تيتراژ روايت فتح شد. آن زمان در كنار گروه روايت فتح، گروه خبر، گروه شهرستانها، گروه سپاه و... گزارشهاي جنگي تهيه ميكردند.
اين تهيهكننده درباره بازخوردهاي پخش روايت فتح توضيح ميدهد: خيليها منتظر بودند اين برنامه شروع شود. اين برنامه در تقويت روحيه رزمندگان موثر بود. زماني كه قرار بود در نقطهاي از كشور اعزام نيرو صورت بگيرد، پخش روايت فتح نفرات اين اعزام را بيشتر ميكرد. نيروهاي ما در شهرهاي كوچك از مراسم اعزام نيرو تصويربرداري ميكردند و در اعزامهاي بعدي همان تصاوير را نشان ميدادند.
كيهاني گزارشهاي مردمي برنامه روايت فتح را يكي از تاثير گذارترين بخشهايش ميداند و توضيح ميدهد: تصويري از يك پيرزن ضبط كرده بوديم كه كيسهاي بادام براي رزمندگان آورده بود. او گوشه بادامها را گاز زده بود كه تلخ نباشد. او دو عامل را در موفقيت برنامه روايت فتح تاثير گذار ميداند و ميگويد: بچههاي اين گروه خالصانه كار ميكردند. شما در هيچ تصويري متوجه حضور دوربين نميشويد، چون بچهها از چند روز قبل به منطقه ميرفتند و با رزمندگان زندگي ميكردند. گفتارهاي متن مرتضي آويني هم فوقالعاده بود. قلم مرتضي قابل توصيف نيست. او بشدت خودش بود و اداي كسي را در نميآورد. اين تهيهكننده پس از پايان جنگ نيز كار برنامه سازي براي دفاع مقدس را ادامه داده است. او كه خاطراتي زيادي از اين برنامهها دارد ميگويد: چند وقت پيش برنامهاي به نام «ياد باد آن روزگاران ياد باد» را پخش كرديم كه اتفاق عجيب و غريبي افتاد. خانمي 27 ساله به من زنگ زد و گفت: من ديشب پدرم را در تلويزيون ديدم. زماني كه مادرم مرا باردار بود، پدرم شهيد شد و من هيچگاه او را نديدم، اما در برنامه شما تصاوير مصاحبهاش را ديدم و الان احساس بسيار خوبي دارم.
تاثيرگذاري بينالمللي گزارشهاي تلويزيوني
در روزهاي جنگ مردم تشنه ديدن جديدترين تصاوير و اخبار جبهههاي نبرد بودند. تلويزيون به عنوان يك رسانه فراگير با فرستادن بهترين خبرنگاران و گزارشگرانش سعي داشت مردم را در جريان آخرين اتفاقات رخداده قرار دهد.
شهيد رهبر، شهيد حسنهادي، شهيد حسين سيداحمدي، نورالدين سبحاني، خامنه، مرتضي طلايي، بهروز گودرزي و حسن سلطاني از جمله خبرنگاراني بودند كه آن روزها با اخبار جنگي دست و پنجه نرم ميكردند.
حمل دوربينهاي قديمي كه هركدامشان حدود 15 كيلو وزن داشتند از دشواريهاي كار تصويربرداران جنگي بود. ضمن اين كه اين افراد چون به خط مقدم نزديك ميشدند، بايد اصول رزم و كار با اسلحه را هم ياد ميگرفتند.
گزارشهاي اين خبرنگاران علاوه بر اين كه روحيه دفاع و مقاومت را در رزمندگان و مردم بالا ميبرد، تاثيرگذاري بينالمللي هم داشت. بهعنوان مثال ميتوان به گزارشي اشاره كرد كه فتح رود دجله توسط رزمندگان ايراني را نشان ميداد. در آن زمان صدام اين خبر را تكذيب كرده بود و زماني كه تلويزيون ايران تصاوير مستند فتح دجله را نشان داد، خبر موفقيت دلاورمردان ايران جهاني شد و خشم و عصبانيت صدام به اوج رسيد.
نوروز در جبهه، جريان زندگي در جبههها
در سالهاي بعد از جنگ نيز برنامهسازان تلويزيوني به بازخواني آنچه اتفاق افتاده است، پرداختند. از آسمان يكي از برنامههاي موفق شبكه 2 است كه هر هفته حماسهآفريني غيورمردان ايران زمين در هشت سال دفاع مقدس را به تصوير ميكشد. اين برنامه سال 78 با عنواني ديگر روي آنتن رفت و از سال 83 عنوان مشخص از آسمان را برگزيد. اين برنامه به بررسي زندگي فعاليتهاي جانبازان، ايثارگران و آزادگان اقصي نقاط كشور ميپردازد كه پراز خاطره روزهاي پر التهاب دفاع از سرزمين مادري است.
نوروز در جبهه عنوان برنامهاي بود كه گروه تلويزيوني سپاه تهيه كرد. اين فيلم مستند نشان ميداد كه رزمندگان چگونه ايام نوروز را جشن ميگيرند. آنها به ديدن سادات ميرفتند و شيريني و شربت پخش ميكردند. يكي از رزمندهها، برنامههاي طنز اجرا ميكرد و بقيه هم هر كاري از دستشان برميآمد براي شاد كردن رزمندگان انجام ميدادند.
اين تهيهكننده درباره نحوه ثبت و ضبط تصاوير در آن زمان توضيح ميدهد: آن زمان من به عنوان مسئول تبليغات يكي از گردانها از همه بچههايي كه به عمليات ميرفتند تصويربرداري ميكردم. آنها خودشان را معرفي ميكردند و از حس و حالشان ميگفتند. بعدها از تصاوير رزمندگان شهيد مجموعهاي تهيه كرديم و آن را به خانوادههايشان داديم. «ره يافتگان وصال» نيز برنامهاي بود كه در گروه شاهد شبكه يك تهيه و سال 72 پخش شد. «وصال نيكان» را نيز براي شبكه 2 تهيه كردم.
او ادامه ميدهد: در عمليات كربلاي 5 من در سنگر بودم كه يك لحظه يكي از رزمندگان از سنگر بيرون آمد و شهيد شد. همانجا دوربين تلويزيون از من فيلمبرداري كرد و من توضيح دادم كه شهادت اين رزمنده به چه صورت اتفاق افتاد. اين تصاوير گنجينههاي امروز است كه بايد قدرشان را دانست. آن زمان مثل الان نبود كه هر كسي يك دوربين داشته باشد. تصاوير دوربين سوپر هشت را بايد به آلمان ميفرستادم تا تبديل شود.
سوژههاي جنگي متنوع ميشود
هر چه به پايان دهه هشتاد نزديكتر ميشويم بر كميت كارهاي دفاع مقدس تلويزيون اضافه ميشود و فيلمنامهنويسان روي طيف متنوعتري از داستانهاي مربوط به جنگ كار ميكنند. بيشتر سريالهاي دهه 70 به موضوع حضور رزمندگان ايراني در جبهههاي جنگ مربوط ميشود، اما در چند سال اخير با سريالهايي مواجه بودهايم كه با لحني طنز به جنگ پرداختهاند (بيدار باش، نابرده رنج) يا اين كه وضع مردم شهر در زمان جنگ (وضعيت سفيد) را به تصوير كشيدهاند. تهيه سريالهاي جنگي و اجتماعي (همچون سرو) و زندگينامه (شوق پرواز) از ديگر فعاليتهاي كارگردانهاي دفاع مقدس در چند سال اخير بوده است. برخي سريالها نيز چون «در چشم باد» مقطعي از تاريخ معاصر را بازتاب دادهاند و در نهايت كار را با نمايش افتخارآفريني رزمندگان ايراني در ماجراي فتح خرمشهر به پايان رساندهاند.
سريال «گل پامچال» كه سال 70 روانه آنتن شبكه يك شد، نقطه آغازي براي ساخت كارهاي جنگي پرمخاطب بود. سريالي كه كارگردانش، محمدعلي طالبي هدف از ساخت آن را نمايش مظلوميت بچهها در جنگ عنوان كرده بود.
فيلم سينمايي «هويت» جزو اولين آثار توليد شده تلويزيون سال 64 بود كه نيم نگاهي هم به دفاع مقدس داشت. اين فيلم به كارگرداني ابراهيم حاتميكيا داستان فردي به نام ناصر پويان را روايت ميكرد كه بهصورت اتفاقي با تعدادي از مجروحان، پرستاران و دكترهاي جنگ همراه شده بود. ناصر كه نسبتي با جنگ و جبهه ندارد، با آمبولانس مجروحان جنگي به بيمارستان منتقل ميشود و... اين داستان خطي به حاتميكيا فرصت داد كه بخشي از دغدغههايش را درباره آدمهاي درگير جنگ بيان كند. فيلم هويت به سفارش شبكه دو سيما ساخته شد.
حضور قهرمانان شوخ طبع در سريالهاي جنگي
حضور كارگردانهاي موفق سينما در تلويزيون با ساخت فيلم ـ مجموعه «سفر به چزابه» توسط زنده ياد رسول ملاقليپور ادامه يافت. سريال داستان گروهي گردشگر بود كه به مناطق جنگي ميروند و هر يك از آنها از زمان جنگ داستاني در ذهن دارند.
كمال تبريزي سومين كارگرداني بود كه دست به توليد يك فيلم مجموعه با عنوان «ليلي با من است» زد. اين اثر، سينماي دفاع مقدس را تحتتاثير قرار داد و راه را براي ساخت فيلمهاي جنگي با لحن طنز و كمدي باز كرد. در تلويزيون هم كارگردانهاي زيادي بخت خود را در اين حوزه آزمودند. بهترين تابستان من (1372)، خوش ركاب (1382)، نابرده رنج (1390) و بيدار باش (1391) جزو سريالهايي بودند كه قهرماناني شوخ طبع و بامزه را در دل داستانهاي جنگي گنجاندند. در سريال بهترين تابستان من كه نخستين نقشآفريني علي صادقي در تلويزيون محسوب ميشود تجربه خاطره انگيز يك نوجوان از حضور در جبهه را نشان ميداد. سعيد نوجواني يزدي بود كه آرزوهايش را در خط مقدم جبهه ميديد، او بالاخره پس از ماجراهاي زيادي خانواده خود را راضي ميكرد تا در جبهه حاضر شود. رفتن پنهاني سعيد به خط مقدم اتفاقات طنز و شيريني را برايش رقم ميزد. در سريال خوش ركاب كه به سري دوم هم رسيد، فيلمنامهنويس از ساختار جادهاي بهره گرفت و ماجراي رساندن يك كاميون حاوي دارو به مناطق جنگ زده را دستمايه كار قرار داد.
در سريال نابرده رنج با دو آدم معمولي مواجه بوديم كه بطور كاملا اتفاقي و ناخواسته به جبهههاي جنگ پرتاب ميشدند و واكنشهايشان لحني كميك به سريال ميبخشيد. اسد و عماد دو جواني بودند كه در جستجوي جنگ به سمت مناطق جنگي حركت ميكردند و در نهايت به دست عراقيها اسير ميشدند. سريال «بيدار باش» نيز با محوريت الگوي حضور ناخواسته يك فرد لمپن در جبهههاي جنگ، يك «طنز دفاع مقدسي» را شكل داد.
تلويزيون در سالهاي پس از جنگ هيچگاه ارتباطش را با مضمون دفاع مقدس قطع نكرده است. همواره يك يا چند سريال دفاع مقدسي در حال ساخت يا پخش است و در قالبهاي ديگر مثل مستند، گفتوگو محور و تركيبي نيز برنامههايي توليد ميشود. برخي شبكههاي راديويي و تلويزيوني مثل شبكه يك سيما و راديو ايران نيز گروههايي با عنوان حماسه و دفاع تشكيل دادهاند كه مسئوليت اصلياش برنامهسازي با موضوع جنگ و دفاع مقدس است. در حال حاضر سريال «بيدار باش» و «برنامهاي از آسمان»، مجموعه «دا» و«زنده باد زندگي» از جمله كارهاي در حال پخش دفاع مقدسي است. ضمن اين كه مستند آخرين روزهاي زمستان «زندگي شهيد حسن باقري» و سريال «راستش را بگو» جزو كارهايي است كه بزودي روانه آنتن پخش ميشود.
احسان رحيمزاده / گروه راديو و تلويزيون