جام جم آنلاين: مهمترين ويژگي زندهياد منوچهر نوذري در مقام مجري برنامههاي مسابقهاي و طنز، حاضرجوابياش بود. او ميدانست كه چگونه روي لبه تيغ حركت كند و به گونهاي جواب طرف مقابلش را بدهد كه مخاطب سر ذوق بيايد و حريمهاي ادب و احترام هم شكسته نشود؛ اصلي كه خيلي از مجريهاي امروزي آن را ناديده ميگيرند.
مجريهاي جواني كه گاه بيش از حد مودب و اتوكشيده ميشوند و گاه چيزي ميگويند كه رنجش خاطر مهمان برنامه را همراه دارد.
اگر يادتان باشد عادل فردوسيپور زماني كه جواني گمنام بود در يكي از قسمتهاي مسابقه هفته شركت كرده بود. بخشهايي از اين قسمت كه چندي پيش در برنامه نود روي آنتن رفت گوياي حاضرجوابي منوچهر نوذري بود.
هنگامي كه اين مجري از فردوسيپور سوالي پرسيد كه جوابش بله ميشد، فردوسيپور پاسخ داد «ادسون آرانتس دو ناسيمنتو معروف به پله» نوذري كه تعجب كرده بود از عادل خواست كه اين اسم را چند بار ديگر تكرار كند.
اوج ماجرا در آخرين تكرار بود كه نوذري با لبخندي كه خاص خودش بود به فردوسيپور گفت: خودتي!الان وقتي بازي خوب و روان نوذري در سريال كوچه اقاقيا را ميبينيم يادمان ميآيد كه تواناييهاي اين هنرمند فقط به حوزه اجرا محدود نميشد.
او در طنزنويسي، صداپيشگي و بازيگري نيز حرفهاي زيادي براي گفتن داشت.
صادق عبداللهي، طنزنويس برنامه راديويي جمعه ايراني كه سالها با نوذري همكار بوده، تعبير جالبي درباره اين هنرمند دارد: نوذري چاهي بود كه آبش خشك نميشد.چشمه خلاقيت نوذري همواره جوشان بود و او با تكيه بر همين خلاقيت مخاطبانش را تا آخرين لحظه يك برنامه پاي راديو و تلويزيون نگه ميداشت. تيپهاي راديويي چون آقاي ملون و آقاي دست و دلباز اين قدر تاثيرگذار است كه تكيهكلامهايشان هنوز هم بين مردم استفاده ميشود.
ملون با روحيه بيثباتش و دست و دلباز با خساستش، دو شخصيت ملموسي بودند كه خيلي زود جايشان را بين شنوندگان راديو باز كردند.كوچه اقاقيا ساخته رضا عطاران هماكنون از شبكه آي فيلم در حال پخش است؛ سريالي كه در آن نوذري يكي از نقشهاي اصلي و كليدي را بازي ميكند. او پدر يك خانواده است كه در روزهاي آخر عمرش به افسردگي دچار شده است.
بچههايش ميخواهند با انجام كارهاي نمايشي روحيه از دست رفتهاش را به او برگردانند. اما هميشه نقشهشان نقش بر آب ميشود. آنها او را به آلن دلون بازيگر سينما تشبيه ميكنند، با او مچ مياندازند و شكست ميخورند تا پدر به ياد روزهاي شيرين جواني بيفتد، اما زخم روحي پدر عميق تر از آن است كه با اين چيزها مرهم يابد....مسلما اجراي اين صحنهها براي بازيگري كه در پشت صحنه هميشه لبخند بر لب دارد، كاري سخت و دشوار است.
اما منوچهر نوذري از عهده اين ماموريت دشوار بخوبي برميآيد. او همان بازيگري است كه همواره در پايان برنامه صبح جمعه با شما ميگفت: ز حق توفيق خدمت خواستم دل گفت پنهاني/ چه توفيقي از اين بهتر كه خلقي را بخنداني.
هنگامي كه نوذري در 16 آذر ۱۳۸۴ دار فاني را بدرود گفت، اين جمله روي سنگ مزارش نقش بست. روحش شاد و يادش گرامي باد.
احسان رحيمزاده - گروه راديو و تلويزيون