جام جم آنلاين: اين روزها تمامي اهالي نشر و آنان كه دغدغه كتاب دارند از يك موضوع گله دارند و آن چيزي نيست جز گراني قيمت كاغذ. اما اشتباه نكنيد آن چيزي كه ميخواهيم در ادامه درباره آن سخن بگوييم كاغذ و افزايش سرسامآور قيمت آن نيست، زيرا حل اين مشكل تنها از عهده متوليان فرهنگي ساخته است و لاغير.
چندان از زماني كه علميها در خيابان ناصريه يا همان ناصرخسرو فعلي دكاني باز كردند و به فكر چاپ و نشر افتادند، دور نشدهايم. قصه دراز چاپ كتاب در اين سالها فراز و نشيبهاي بسياري را پشتسر گذاشته است، از گلايه برخي اهالي قلم به سيستم مميزي گرفته تا قطع يارانه كاغذ و....
بگذريم كه اين روزها با سودآور نبودن بازار كتاب، بسياري از ناشران ديگر دل خود را به دريا زدهاند و به جاي عرضه كتابهاي فاخر فرهنگي، عرصه فرهنگي توليد كتاب را با تجارت و شغلي مانند مشاوره املاك اشتباه گرفتهاند و بدون توجه به نياز مخاطبان به چاپ آثاري ميپردازند كه آنها را بايد كتابهاي بازاري و در مواردي زرد دانست. اما زماني اين ماجرا تأسفبرانگيزتر ميشود كه نظام دانشگاهي ما نيز خود به اين موضوع دامن ميزند و با تشويق اعضاي هيات علمي خود به كتابسازي و حتي در مواردي به سرقت ادبي و علمي روي ميآورند.
كمرنگ شدن وجدان فرهنگي و علمي
در اين گزارش ابدا قصد نداريم با به كار بردن واژه كتابسازي فضاي فرهنگي كشور را زيرسوال ببريم، اما اين موضوع اين روزها دغدغه بسياري از اهالي فرهنگ و بويژه جامعه دانشگاهي شده است؛ براي مثال دكتر فتحالله مجتبايي كه نامش در حوزه پژوهش و دانشگاه و در رشته اديان و عرفان آشناست هرج و مرج در بازار كتاب را نتيجه بيسوادي ناشران ميداند و اعتقاد دارد در گذشته كمتر كسي بدون دانش كافي كتاب منتشر ميكرد.
دكتر مجتبايي در اين باره چنين ميگويد: پيش از اين ناشران به طور كلي خود افراد باسوادي بودند يا وجدان علمي داشتند و از عدهاي مشاور بهره ميبردند؛ براي مثال آقاي جعفري در انتشارات اميركبير ناشري بود كه از صفر شروع كرد و سوادش هم در حد معمول بود، اما از مشاوراني مانند دكتر خانلري و محمدجعفر محجوب بهره ميبرد. كساني بودند كه بدون نظر آنها، ناشر هيچ اثري منتشر نميكرد.
او ادامه ميدهد: حالا هيچكس دست به قلم نميبرد مگر اين كه برايش نفع مادي و مالي داشته باشد. اين عوض شدن مقصود و هدف، به كلي كار انتشارات را خراب كرده است. ناشر بايد يا خود صاحبنظر باشد يا عدهاي صاحبنظر در اختيارش باشند كه با نظر آنها كتابي را بگيرد تصحيح، چاپ و ترجمه كند. زيرنظر صاحبنظران اين كارها انجام شود. اشكال كار ما اين است هر كسي كه هيچ كار ديگري نتوانسته انجام دهد، ناشر شده است!
اما در ورود كتابهاي سطحي به بازار، دانشگاهها چه نقشي داشتهاند؟ دكتر مجتبايي در اين باره ميگويد: دانشگاه، دانشمند نميپروراند. هيچ دانشگاهي دانشمند پرورش نميدهد.
در حال حاضر در دانشگاه رشتهاي براي مترجمي است، ولي هيچكدام مترجم نيستند. مترجم كسي است كه ترجمه را در عمل ياد بگيرد و سوادش را داشته باشد و با وجدان علمي و فرهنگي كار كند. اين آشفته بازار براي اين است كه هماكنون وجدان علمي نيست. كسي نقد نميكند و كسي هم خجالت نميكشد كه كارش نقد شود.
انواع و اقسام سرقت
معضل كتابسازي و سرقت ادبي را بايد معلول چه علتهايي دانست؟ چه علل و عواملي در پيدايش و حتي در مواردي در افزايش آن موثر است؟ آيا برخورد قانوني با مولفان و ناشراني كه اين كار را ميكنند، ضروري است؟
آذرنگ: بهتر است در خصوص کتابسازي پاي يك نهاد خاص را به ميان نكشيم. براي مقابله با پختهخواري، كتابسازي و سرقت آثار ديگران، سياست و روشي همهجانبه و همكاري گستردهاي لازم است كه در حال حاضر موجود نيست
دكتر نصرالله پورجوادي، عضو هيات علمي دائرهالمعارف بزرگ اسلامي كه خود در كارنامه كاريش عنوان ناشر نمونه را نيز ثبت كرده، معتقد است در گذشته فقط براي كسب اعتبار، شخص در كتاب دست ميبرده يا شعري را به نام خود ميكرده است. به همين دليل شاعر از تخلص استفاده ميكرده تا بگويد شعر مال من است و به اسم او ثبت شود تا يكي ديگر شعر را به نام خود نكند، اما امروز تأليف، منافع و درآمدهايي براي مولف و ناشر دارد. ناشر و مؤلف با كمك همديگر كتاب چاپ كردهاند و هر دو در منافع مادي آن سهيماند و كسي كه كتاب آنها را سرقت ميكند به هر دو زيان ميرساند.
وجود جنبههاي مالي و اقتصادي، مساله را پيچيدهتر ميكند و جنبههاي حقوقي به آن ميدهد و سرقت هم انواع و اقسامي دارد و مسائل حقوقي هم براي هر يك فرق ميكند. برخي سرقتها را خيلي راحت ميتوان ديد. مثلا وقتي كسي اسم خود را روي كتاب گذاشته يا بخش اعظمي از كتاب را برداشته و به اسم خود جا زده است. ولي خيلي از اوقات سرقتها را نميتوان به آساني تشخيص داد، مثل وقتي يك نفر ميآيد جملهبندي مؤلفي را عوض ميكند ولي همان مطلب را با تعبيرات ديگر بيان ميكند و مأخذ خود را هم ذكر نميكند.
او با ذكر يك مثال ادامه ميدهد: حدود ده سال پيش در يكي از دانشگاههاي كوچك ايالت نيويورك، رئيس دانشگاهي سخنراني ميكند و مطلبي از شخص ديگري نقل ميكند و نميگويد اين مطلب مال كيست. يكي از استادان دانشگاه در اين باره مقالهاي مينويسد رئيس دانشگاه در سخنراني خود مطلبي را از فردي ديگر بدون اين كه نام ببرد نقل كرده است و همين موضوع باعث ميشود كه رئيس دانشگاه از سمت خود استعفا كند براي اين كه حس كرد آبرويش رفته است. بعد خود استادي كه مقاله را نوشته بود گفت منظور من آبروريزي نبوده است. ولي ديگر بيفايده بود و استعفاي رئيس دانشگاه قبُح سرقت را نشان داد. سرقت معنوي در جامعه خارج از كشور به اين صورت درآمده است. در كشورهاي خارج براي مولف حقيقتا حقوق خاصي قائل هستند، ولي در جامعه ما هنوز اين موضوع جانيفتاده است.
همه در برابر تخلف مسئولند نه فقط ارشاد
يكي از موضوعاتي كه بسياري به آن معتقدند اين است كه افزايش نظارتها و دخالت نهادي مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي اصلي فرهنگ كشور تا چه اندازه ميتواند در حل اين معضل موثر باشد؟ آيا افزايش مميزيها ميتواند در اين زمينه كارساز باشد؟
عبدالحسين آذرنگ كه با كتابهايي چون آشنايي با چاپ و نشر و شمهاي از كتاب، كتابخانه و نشر كتاب، نظريات تازهاي را در حوزه نشر مطرح كرده است، با اشاره به اين موضوع ميگويد: من معناي متولي اصلي را نميفهمم. همه نهادهاي دولتي و نظام قضايي در برابر تخلف و جرم مسئوليت دارند.
او ميافزايد: همه جاي دنيا خوب بلدند موانع تخلف را دور بزنند. بهتر است در اين خصوص پاي يك نهاد خاص را به ميان نكشيم. براي مقابله با پختهخواري، كتابسازي و سرقت آثار ديگران، سياست و روشي همهجانبه و همكاري گستردهاي لازم است كه در حال حاضر موجود نيست.
وي با ديدگاهي متفاوت نسبت به ساير پژوهشگران نسبت به تنزل آثار در بازار كتاب ميگويد: خوب است حكم كلي صادر نكنيم. در ميان ناشران ما همهجور روش و سليقهاي هست. نشر هم مثل خيلي زمينهها با مسائل و مشكلات خاص خودش روبهروست. براي آن كه نشر كار خودش را ادامه دهد، اول از همه بايد مانعها را از سر راهش برداشت و در كارش مداخله غيرلازم نكرد. بايد سعي كرد نشر به توازن طبيعي ميان عرضه و تقاضا دست يابد. به موازات آن، نقد و بررسي در جامعه بايد تقويت شود.
سيدهمعصومه كلانكي / جامجم