نخستين بار مستشرقان، به دليل ناآگاهی از سرچشمههای اوليه فلسفه اسلامی، اشكال مربوط به امكان يا امتناع آن را مطرح كردند؛ حقيقت اين است كه تأملات و پرسش و پاسخهای عقلی در حوزه اسلامی درباره مباحث بنيادين فلسفه، با رنگ و بوی كاملاً اسلامی و منبعث از آيات قرآن و كلمات معصومين(ع) وجود داشته است.
قاسم پورحسن، عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به بيان سخنانی درباره امكان يا امتناع فلسفه اسلامی پرداخت و اظهار كرد: نخستين بار مستشرقان اشكال مربوط به امكان يا امتناع فلسفه اسلامی را مطرح كردند و متأسفانه اين اشكال در ذهن پژوهشگران ايران جا افتاد.
وی افزود: به تصور اين گروه، فلسفه اسلامی چيزی غير از اقتباس از فلسفه يونان نيست و بنابراين لزومی ندارد كه ما قيد اسلامی بر آن بزنيم و میتوانيم آن را ادامه فلسفه يونان بناميم. هم محققان تحت تأثير مستشرقان و هم مستشرقان، ناآگاهانه تلاش كردند تا فلسفه اسلامی را ادامه فلسفه يونان تلقی كرده و آن را چيزی غير از اقتباس از فلسفه يونان برنشمارند.
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصريح كرد: اما حقيقت آن است كه عمده اين محققان از ريشهها و سرچشمههای اوليه فلسفه اسلامی ناآگاه هستند. اين مطلب بدان معناست كه هم مطالعات آنان در زمينه خاستگاه فلسفه اسلامی محدود و اندك است و هم اطلاع درستی از اين خاستگاه ندارند.
پورحسن در توضيح اين مطلب عنوان كرد: يعنی برای نمونه اكثر اين پژوهشگران آگاهی درستی از فلسفه ابن سينا و علل شكلگيری فلسفه ابن سينا و تلاشهای فارابی و گسست معرفتی كه فارابی و ابن سينا نسبت فلسفه يونان ايجاد كردند و درخشش آن در فلسفه سهروردی مشاهده میشود، ندارند.
اين محقق و پژوهشگر خاطرنشان كرد: حقيقت آن است كه بايد به سه نكته مهم در زمينه فلسفه اسلامی توجه كرد: نكته نخست آن است كه پيش از ورود فلسفه يونان يا يه عبارت صحيحتر يونانیمآبی به حوزه اسلامی، اين حوزه دارای توجهات و تأملات عقلی و سرچشمههای فكری و عقلانی منبعث از آيات كريمه قرآن بود و پرسشهايی درباره مبدأ و معاد و حقيقت انسان و مباحث انسانشناسی، مباحثی درباره عقل و جايگاه آن، مسئله حسن و قبح، ايمان، اراده و اختيار بشر و ... مطرح بود و پيش از آن، خاستگاه قرآنی و روايی داشت.
پيش از ورود فلسفه يونان يا به عبارت صحيحتر يونانیمآبی به حوزه اسلامی، اين حوزه دارای توجهات و تأملات عقلی و سرچشمههای فكری و عقلانی منبعث از آيات كريمه قرآن بود و پرسشهايی درباره مبدأ و معاد و حقيقت انسان و مباحث انسانشناسی، مباحثی درباره عقل و جايگاه آن، مسئله حسن و قبح، ايمان، اراده و اختيار بشر و... مطرح بوده است
وی ادامه داد: اگر ما به نحو درست پايان سده سوم را زمان ورود جدی فلسفه يونان يا يونانیمآبی به حوزه اسلامی بدانيم، میبينيم كه به مدت دو قرن در حوزه اسلامی، يعنی دقيقاً از سال 40 هجری به بعد، بهويژه تحت تأثير توجهات عقلی كه ائمه معصومين(ع) مطرح كردند، اين پرسشها در حوزه اسلامی وجود داشت.
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بيان كرد: برای مثال مناظره امام رضا(ع) با مكاتب مختلف و بهويژه پاسخهای ايشان به پرسشهای شخصی چون عمران صابی، دقيقاً شام مباحثی است كه آنها را بعدها در فلسفه اسلامی میبينيم؛ از جمله اين مباحث تشريح و تبيين صحيح قاعده «الواحد» و چگونگی كثرت عالم است.
وی عنوان كرد: بنابراين نكته نخست آن است كه نبايد تصور كنيم كه تا پيش از فلسفه يونان و يونانیمآبی به حوزهاسلامی، اين حوزه همانند قلمرو مسيحی، تهی و باير و خالی از هر نوع تأمل عقلی بوده است؛ بلكه تأملات و پرسش و پاسخهای عقلی در حوزه اسلامی و مباحث بنيادين فلسفه با رنگ و بوی كاملاً اسلامی وجود داشته است.
پورحسن در ادامه سخنان خود گفت: نكته دوم آن است كه تصور غلط و غالب اين است كه ما در حوزههای اسلامی يا حوزههای شرقی هيچ فكری را شاهد نيستيم و فكر، به صورت خطی از حوزه يونانی يا اسكندرانی وارد حوزه اسلامی میشود. حقيقت آن است كه ما علاوه بر مدارس يونانی و پيش از ايجاد اين مدارس، شاهد داد و ستد علمی و فكری هستيم.
وی تشريح كرد: حتی خود يونانيان (كسانی مانند لائرتيوس) نقل كردهاند كه آناكساگوراس نخستين فيلسوفی است كه پای در آتن گذاشته و آتن تا پيش از او فيلسوفی نديده است و همه اينها تصريح میكنند كه آناكساگوراس ايرانی است. حتی كاپلستون در مقدمه جلد نخست تاريخ فلسفه خود عنوان میكند كه شرق هيچ نوع فكر فلسفی نداشته، عنوان میكند كه مهمترين علت محكوميت آناكساگوراس ايرانی بودن و مادی بودن (منسوب به قوم ماد) اوست.
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: به هر صورت اين نگاه غلط است كه به صورت يك جريان خطی تصور كنيم كه دنيای اسلام سرزمين برهوت و خالی از هر نوع فكر بوده و پس از ورود فلسفه يونان به عالم اسلام، فلاسفه و متفكران اين ديار تنها تلاش كردهاند تا با اقتباس از فلسفه يونان، ارسطويی يا افلاطونی شوند!