آثاری چون كتاب شريف كافی و التوحيد شيخ صدوق، مشحون و مملو از روايات امام صادق(ع) مبنی به نفی افكار معتزله و اهل حديث در موضوعات مختلف كلامی از جمله جبر و تفويض، توحيد و عدل و... است كه بارزترين آنها در همين كلام «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» جلوهگر شده است.
حجتالاسلام والمسلمين مهدی رستمنژاد، عضو هيئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمية، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به ارائه سخنانی درباره شيوه مواجهه امام(ع) با فرق كلامی روزگار خود و نقش ايشان در نضج كلام شيعی و نقاط امتياز آن از فرق ديگر پرداخت و اظهار كرد: اهل سنت در اصول به دو دسته كلی اشاعره و معتزله تقسيم میشوند كه البته در قرون متقدم و قبل از شكلگيری اشاعره، «اهل حديث» و ظاهرگرايان از پيشگامان اشاعره بودند.
وی درباره چگونگی بازشناسی عقيده شيعه از معتزله در استفاده از عقل بيان كرد: معتزله نهضتی فكری بودند كه در مقابل اهل حديث برخاستند و معتقد بودند كه ما بايد عقل را نيز در نقل و ظاهر حديث دخيل كنيم. شيعه نيز به بركت وجود اهل بيت(ع) معتقد است كه ما دو گونه حجت در اختيار داريم: نخست حجت بيرونی يا پيامبران هستند كه نقل را در اختيار ما قرار دادهاند و ديگری حجت درونی يا عقل است.
مؤلف كتاب «جلوههای پيام الهی در قرآن» تصريح كرد: اين عقيده شيعه درباره حجج دوگانه ريشه قرآنی دارد و در اينجا (دخيل دانستن عقل در شريعت) با معتزله اهل سنت وجه اشتراك دارد. البته شيعه و معتزله باز در ميزان دخيل كردن عقل در شريعت، با يكديگر اختلاف دارند. شيعيان كه تحت تأثير تعليم اهل بيت(ع) قرار دارند، در نقطهنقطه مباحث خود هم با اشاعره و اهل حديث (ظاهرگرايان) و هم با معتزله (تأويلگرايان) اختلاف و افتراق دارند.
وی اضافه كرد: برای مثال در مسئله جبر و تفويض اشاعره و معتزله به دو شاخه جبری و تفويضی تقسيم میشوند؛ امام صادق(ع) با نفی هر دوی اين ديدگاهها میفرمايند: «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين». همچنين در بحث اصول دين، ما شيعيان معتقديم كه اصول دين پنج مورد است كه نخستين آنها توحيد و دومی عدل است؛ اصل توحيد در كلام شيعه در مقابل معتزله و اصل عدل در مقابل اشاعره مطرح شده است.
حجت الاسلام رستم نژاد در تشريح اين مطلب گفت: كسانی كه قائل به تفويض هستند (معتزله) و بر آنند كه به بشر اختيار صرف و مستقل داده شده، در واقع توحيد و «لا مؤثر فی الوجود الا الله» را ناديده گرفتهاند و از همين روی ما در توحيد با آنان مخالف هستيم و از سويی اشاعره قائل به جبرند و بر آنند كه همه كارهای بشر به صورت مجبوری است و او اختياری ندارد و از همين روی خداوند در بردن انسانهای مجبور به جهنم، به آنان ظلم میكند! فلذا ما در مقابل عقيده آنان عدل را مطرح كردهايم.
رستمنژاد با اشاره به اينكه طرح «توحيد» و «عدل» به عنوان اصول مذهب شيعه، در واقع پاسخ به دو دسته اهل سنت است، خاطرنشان كرد: شيعه توحيد را در مقابل معتزله و عدل را در مقابل اشاعره مطرح كرده است. در واقع ما علاوه بر اشاعره با معتزله نيز درگيری دقيق داريم و گرچه در اين نكته شريك هستيم كه هردو در استفاده از عقل در شريعت اشتراك داريم، اما عقل مورد نظر شيعه با آن عقل حسابگر معتزله بسيار متفاوت است.
وی بيان كرد: در زمان امام صادق(ع) معتزله به تازگی ظهور پيدا كرده بودند و بحث اعتزال بيشتر از ساير فرق مطرح بود و امام(ع) در مقابل انديشه تفويض ايشان ايستاد كه البته در كنار مسئله تفويض خودبهخود مسئله جبر نيز مطرح میشد. علاوه بر اقدامات امام(ع) و اصحاب ايشان درباره مسئله جبر و تفويض، مباحث حدوث و قدم قرآن، رؤيت الهی و... نيز به توضيح و تشريح ديدگاههای شيعه پرداختهاند.
اين محقق و پژوهشگر گفت: برای نمونه در كتاب شريف كافی شيخ كلينی، بابهای مختلفی درباره توحيد، عدل الهی، جبر و اختيار، كلام خداوند و... وجود دارد كه اكثر روايات آنها از امامين صادقين(ع) است و همگی اينها نشانگر حجم كار امام صادق(ع) در آن روزگار در پاسخ به سؤالات و شبهات متعدد است كه گستره اصلی آن نيز مربوط به همين چند فراز (يعنی حوزه جبر و اختيار، توحيد و شرك و عدل و...) است كه پايهایترين و اساسیترين محل اختلاف اين سه طايفه (اماميه، معتزله و اشاعره) است.
وی تصريح كرد: امام(ع) به قدری در اين حوزه سرمايهگذاری كرده كه اگر امروز مجلدات كافی را نگاه كنيم، میبينيم كه نخستين كتاب آن، كتاب توحيد است كه اسم آن نيز به نام توحيد نامگذاری شده است. اين كتاب توحيد مشحون و مملو از روايات امام صادق(ع) ناظر به نفی افكار معتزله و اشاعره در موضوعات مختلف از جمله موضوع جبر و تفويض است كه روشنترين آنها همين كلام «لا جبر و لا تفويض» است.
اين نكته بسيار جالب است كه امام صادق(ع) هر يك از شاگردان خود را در حوزه خاصی به طور تخصصی تربيت كرده بود و به تعبيری میتوان گفت كه امام(ع) در زمانه خود به نوعی، علوم اسلامی را تخصصی كرده و شاگردان متخصص پرورش داده بود
نويسنده كتاب «تكرارپذيری حادثه عاشورا» در تشريح اين مطلب اظهار كرد: از سويی هيچ امری از حوزه اراده خداوند خارج نيست و اراده الهی فوق اراده و افعال انسان است و از سوی ديگر نيز انسان مستقل در اين عالم نبوده و مجبور هم نيست؛ يعنی چنين نيست كه اراده خداوند بر اراده انسان چنان حاكم باشد كه اراده انسان را در يك مسير لا علی التعيين قرار دهد.
رستمنژاد افزود: در واقع اراده خدواند، بر اراده انسان، همراه با اختيار و آزادی انسان حاكم است و اين امر را ائمه(ع) و بهويژه امام صادق(ع) در دهها حديث بيان كرده و جناب شيخ كلينی، شيخ صدوق و ديگران در ابواب مختلف آثار خود آوردهاند.
وی ادامه داد: شيخ صدوق كتابی به نام «التوحيد» دارد كه غالب روايات آنها از دو امام، يعنی امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، نقل شده است. امامين صادقين(ع) در دورانی زندگی میكردند كه فضای فكری و فرهنگی جامعه و اذهان مردمان آن روزگار، آكنده از شبهات و سؤالات بود و خود اين روايات نشان میدهد كه در آن زمان چقدر شبهات حجيم بوده و گويی به عنوان يك بحث روزانه، امام(ع) در هر جلسهای وارد اين مباحث میشده است.
رستمنژاد افزود: با دقت در كتاب «التوحيد» شيخ صدوق در میيابيم كه مطالب و مضامين روايات آن به كلی حول همين چند محور كلی (جبر و تفويض، نسبت اراده الهی با اراده انسان، ذات و اوصاف و افعال خداوند،...) میچرخند و به جز شيخ صدق، در آثار بزرگان ديگر نيز مباحث توحيدی به عنوان اولين كتاب مطرح شده است كه اين خود اهميت موضوع را نشان میدهد.
وی ادامه داد: اگر با نگاه درونی به شخصيت امام صادق(ع) نگاه كنيم درمیيابيم كه ايشان حق بزرگی برگردن تشيع دارند و شاگردان بسيار بزرگی پرورش دادهاند؛ افرادی چون زرارة بن اعين، محمد بن مسلم، هشام بن حكم، ابوبصير و... كه بعضاً سیهزار روايت از امام صادق(ع) داشتهاند.
عضو هيئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمية در بخش ديگری از سخنان خود عنوان كرد: گفتهاند كه مردی شامی بر امام(ع) وارد شد و در مناظره با ايشان در هر رشتهای كه وارد بحث میشد (از فقه، كلام، تفسير، حديث،...)، امام(ع) در حالی كه خود در آن محضر حاضر بود، او را به يكی از شاگردان خود ارجاع میداد؛ در فقه به زراره، در كلام به هشام بن حكم و... .
وی در توضيح اين مطلب اضافه كرد: اين نكته بسيار جالب است كه امام صادق(ع) هر يك از شاگردان خود را در حوزه خاصی به طور تخصصی تربيت كرده بود و به تعبيری میتوان گفت كه امام(ع) در زمانه خود به نوعی، علوم اسلامی را تخصصی كرده و شاگردان متخصص پرورش داده بود.