ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 8 دي 1404
دوشنبه 8 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 شهريور 1391     |     کد : 41961

صد نقاب براي يك چهره

او آفتاب‌پرست نيست، اما همه آفتاب‌پرست‌ها مقابلش كم مي‌آورند. او امروز يك رنگ است و فردا يك رنگ ديگر چون اين رفتار رنگين كماني به ذائقه‌اش خوش‌تر است.

جام جم آنلاين: او آفتاب‌پرست نيست، اما همه آفتاب‌پرست‌ها مقابلش كم مي‌آورند. او امروز يك رنگ است و فردا يك رنگ ديگر چون اين رفتار رنگين كماني به ذائقه‌اش خوش‌تر است.

آدم‌هاي رنگارنگ، قلبشان با زبانشان يكي نيست؛ آنها حرف‌هايي مي‌زنند كه به آن اعتقادي ندارند و كارهايي مي‌كنند كه نيتي صادقانه پشت‌شان نيست. آنها ظاهرسازي مي‌كنند و نقابي دوست داشتني به چهره مي‌زنند چون مي‌خواهند هم محبوب مردم باشند و هم به رياكاري‌شان ادامه دهند.

رياكارها دنياي پيچيده‌اي دارند؛ حتي روا‌ن‌شناسان هم براي توصيف آنها بايد وقت زيادي صرف كنند. در پرونده رياكاري، كسي هست كه رفتار ظاهري‌اش دل اطرافيان را مي‌برد در حالي كه خودش خوب مي‌داند رفتارش نه جايي براي دل بردن دارد و نه جايي براي اعتماد كردن، اما او دست از تظاهر و ظاهرسازي برنمي‌دارد و درست مثل شيري سير كه با شكارش بازي مي‌كند آدم‌هاي اطرافش را سرگرم مي‌كند و راضي نگه مي‌دارد تا در اين فضاي آرام خيالي، به اهدافش برسد.

به همه بد مي‌كند حتي به خودش

او همه را با زبان خوش براي خودش نگه مي‌داشت چون آدم‌ها از نگاه او حكم مهره‌هاي شطرنجي را دارند كه بايد با حركاتي هماهنگ، به پيروزي نقشه‌هاي او كمك كنند. او دروغ مي‌گفت، تقلب مي‌كرد، فريب مي‌داد، دست مي‌انداخت، اغراق مي‌كرد، تملق مي‌گفت، پنهان و مرموز پيش مي‌رفت و حقه‌بازي مي‌كرد، اما نمي‌دانست كه براي هميشه ماه پشت ابر نمي‌ماند و روزي كه دستش براي آدم‌هاي فريب‌خورده رو شود، خودش بازنده اصلي مي‌شود.

او كنار هر كسي كه مي‌نشست به رنگ او در مي‌آمد و ادبيات مورد علاقه او را به كار مي‌برد. او وقتي نقاب خوب بودن را به چهره مي‌زد با دقت به حرف‌هاي اطرافيانش گوش مي‌داد و آنقدر ماهرانه تك تك جملات را تاييد مي‌كرد كه گوينده گمانش به همدل بودن او با خودش مي‌رفت؛ ولي در دل و اعماق ذهن او جريان ديگري در حال وقوع بود.

رياكارِ اين جمع مي‌خواست با همه آدم‌ها طرح دوستي بريزد تا وقتي اعتماد همه را جلب كرد، خواسته‌هاي خودش را تامين كند. او از رو شدن دستش واهمه نداشت، او ياد گرفته بود كه مثل گربه‌اي كه از بلندي مي‌افتد و چهار دست و پا روي زمين مي‌ايستد در هر شرايطي خودش را از خطر لو رفتن حفظ كند و دوباره همان جو آرام خيالي را بسازد.

او همه اين كارها را با مهارت انجام مي‌داد، اما نمي‌دانست كه بيش از ديگران، به خودش دروغ مي‌گويد و اين خودش است كه فريب مي‌خورد.

اما روان‌شناسان و رفتارشناسان حواسشان به عملكرد رياكاران است. آنها اين ناآگاهي آدم‌هاي چند چهره را به گونه‌اي علمي توضيح مي‌دهند و مي‌گويند برخي افراد واقعا تشخيص نمي‌دهند كه خطاهاي شخصيتي را كه در ديگران مذمت مي‌كنند با شدت بيشتري درون خودشان نيز هست، براي همين به جاي فريب ديگران، نوعي خودفريبي اتفاق مي‌افتد.

اين شيوه تفسير از رفتارهاي برخي رياكاران سبب شده تا برخي نظريه‌پردازان علم روان‌شناسي، رياكاري را نوعي مكانيسم دفاعي ناآگاهانه بدانند كه به وسيله آن فردي كه ديگران را در جهت منافع خودش فريب مي‌دهد در نهايت مغلوب خودفريبي خويش مي‌شود.

پيچ و خم‌هاي رياكاري

كسي كه وانمود مي‌كند آدم خوبي است، مي‌تواند فرد خطرناكي باشد. او به تقوا، پاكدامني، اخلاق نيك، راستگويي و همه چيزهاي خوب دنيا تظاهر مي‌كند تا رفتارهاي موردپسند اجتماع را جعل كند در حالي كه در زندگي شخصي‌اش چنين فردي نيست و چنين ايده‌ها و گفتاري ندارد.

فرد رياكار حرف‌هايي را به زبان مي‌آورد كه اعتقادي به آنها ندارد يعني بين باورها و اعمالش شكافي عميق وجود دارد، اما براي اين‌كه از خودش چهره‌اي موجه بسازد، به اصولي كه باورشان ندارد، تظاهر مي‌كند.

علم روان‌شناسي، رياكارها را به چهار دسته تقسيم مي‌كند كه وضعيت‌شان آنقدر پيچيده است كه گنجاندن مصداق‌ها در اين چهار قالب، تمركز زيادي مي‌خواهد. دسته اول آنهايي هستند كه نامشان را گذاشته‌اند «دوروهاي صادق ظاهري» همان آدم‌هايي كه ادعاهايشان با رفتار و اعمالشان در تضاد است يعني وقتي در ميان مردم هستند يك چيز مي‌گويند و در عمل برخلاف آن رفتار مي‌كنند، اما اينها در عين حال «صادق» نيز هستند چون اگر چه عملشان با آنچه مي‌گويند در تضاد است، اما به آنچه انجام مي‌دهند باور دارند.

دسته دوم، «دوروهاي صادق باطني» هستند كه مثل گروه قبل، باورهايشان با رفتارشان در تضاد است با اين فرق كه اين گروه، با خود صادق است و مي‌داند كه در باطن چه جور آدمي است.

دسته سوم و چهارم رياكارها البته پيچيده‌تر از دو گروه ديگرند چون روان‌شناسان آنها را دوروي متقلب مي‌دانند كه حتما كنار آمدن با آنها سخت‌تر از دو دسته ديگر است. «دوروهاي متقلب ظاهري» نه فقط ادعايشان با رفتارشان متضاد است بلكه ادعاهاي اين افراد نيز با باورهايشان يكي نيست.

نكته: فرد رياكاري كه دستش براي همگان رو شده مي‌تواند آدم خطرناكي باشد. او ممكن است براي بازسازي روابط از دست رفته‌اش دوباره به رفتارهاي رياكارانه رو بياورد، اما ديگر نبايد گول حرف‌ها و رفتار او را خورد چون يك فرد رياكار هميشه رياكار است
در واقع اين گروه از آدم‌ها ادعا مي‌كنند به مسائلي باور دارند در حالي كه در درون هيچ اعتقادي به آن مسائل ندارند مثلا اينها نه تنها راستگو نيستند و دروغ مي‌گويند بلكه اساسا به راستگويي نيز باور ندارند. رياكاراني كه لقب «صادق ظاهري» مي‌گيرند اگر به رفتارهاي رياكارانه خود ادامه دهند تبديل به رياكاران متقلب ظاهري مي‌شوند يعني كساني كه رفتارشان با گفتارشان هماهنگ نيست و در باطن به آنچه در ميان مردم مي‌گويند نيز اعتقاد ندارند.

اما پيچيده‌ترين گروه از رياكاران، دسته چهارم هستند كه به آنچه مي‌گويند عمل مي‌كنند، اما به آنچه مي‌گويند و عمل مي‌كنند باور ندارند. اين گروه از رياكاران اين چنين عمل مي‌كنند چون سعي دارند هميشه ديگران را از خود راضي نگه دارند حتي اگر قرار باشد دست به كارهايي بزنند كه به آن اعتقاد ندارند.

چه كسي متهم است؟

روباه خطرناك‌تر است يا گرگ؟ از گرگي كه مستقيم به چشم‌هايمان نگاه مي‌كند و بي‌درنگ حمله مي‌كند و مي‌درد بايد بترسيم يا روباهي كه لبخند مي‌زند و با ظاهري دلفريب، گولمان مي‌زند؟

كنار آمدن با گرگ راحت‌تر است چون همه مي‌دانند كه او قصدش دريدن و خوردن است، اما اين روباه است كه تكليف هيچ‌كس با او مشخص نيست. آدم‌هاي رياكار مثل روباه مي‌مانند كه همه را گول مي‌زنند تا چهره‌اي موجه پيدا كنند.

با وجود اين، همه آدم‌ها مثل روباه، مكار نمي‌شوند و فقط برخي‌ها هستند كه مي‌توانند در زندگي اينچنين باشند. روان‌شناسان معتقدند چهار عامل عمده (شك و ترديد در اعتقاد، اميال و آرزوها، دشواري سيستم اعتقادي و عوامل محيطي) سبب مي‌شود تا فردي راستگويي و يكرنگي را كنار بگذارد و رياكارانه رفتار كند. به باور اينها، در جامعه‌اي كه فرهنگ و باور عمومي به سمت اعتقاداتي خاص حركت مي‌كند و تخطي از آن اعتقادات نكوهش مي‌شود افراد در شرايطي قرار مي‌گيرند تا به مسائلي كه باور ندارند تظاهر كنند و از اين رهگذر به مقاصدشان برسند.

در واقع در چنين فرهنگ‌هايي، افراد به اعتقاداتي كه ترويج مي‌شود، باور ندارند، اما چون مي‌بينند اگر غير از اين باشند از قافله جا مي‌مانند، آنها نيز به تظاهر رو مي‌آورند و رفتار‌هاي رياكارانه را در پيش مي‌گيرند. اين در حالي است كه فرد از زماني كه چشم باز مي‌كند و خودش و محيط اطراف را مي‌شناسد آدم‌هايي را مي‌بيند كه دورو هستند و به واسطه همين دورويي، كارهايشان نيز بخوبي پيش مي‌رود؛ پس نتيجه آن مي‌شود كه زشتي دورويي و رياكاري در نظر فرد مي‌شكند و چند چهره بودن برايش عادت مي‌شود.

در اين ميان افرادي نيز هستند كه چون آرزوهاي دور و دراز دارند و در حالت عادي اميدي به تحقق‌شان ندارند دست به رفتارهاي دوگانه مي‌زنند تا زير پوشش نقاب‌هاي رنگارنگ به خواسته‌شان برسند.

اما مهم نيست كه چه نيتي پشت رياكاري نهفته است و مهم اين نيست كه يك فرد رياكار تا چه حد مي‌تواند با فريب مردم به خواسته‌هايش برسد چون آنگاه كه پرده‌ها بيفتد و حقيقت معلوم شود اين فرد رياكار است كه همه چيزش را از دست مي‌دهد.

آدمي كه در تمام طول زندگي‌اش دورويي كرده و با هيچ‌كس صادق نبوده وقتي دستش رو شود حتما تقلا مي‌كند تا وضعيت متزلزلش را بار ديگر به ثبات برساند؛ شايد در اين راه نيز موفق شود و شايد هم اين بار بخت با او يار نباشد كه اگر اينچنين شود آبرويي براي رياكار باقي نمي‌ماند و اين بدترين اتفاقي است كه مي‌تواند در زندگي يك آدم رخ دهد.

فرد رياكاري كه دستش براي همگان رو شده مي‌تواند آدم خطرناكي باشد. او ممكن است براي بازسازي روابط از دست رفته‌اش دوباره به رفتارهاي رياكارانه رو بياورد، اما ديگر نبايد گول حرف‌ها و رفتار او را خورد چون يك فرد رياكار هميشه رياكار است و به اين آساني از كرده‌اش پشيمان نمي‌شود. اما هرگز نبايد با اين افراد پنجه در پنجه انداخت چون جدال مستقيم با او ثمري ندارد؛ پس تنها راه مقابله با رياكاران، اعتماد نكردن به آنها و هوشيار بودن مقابلشان است.

مريم خباز / گروه جامعه


نوشته شده در   چهارشنبه 8 شهريور 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode