جام جم آنلاين: دستم را بلند ميكنم و جلوي صورتم ميگيرم. لرزش دستانم غيرقابل كنترل شده است. آيا پاركينسون در انتظار من است؟ به عكسهايي كه روي ديوار گذاشتهام نگاه ميكنم. همه آنها رفتهاند. همسرم، دو پسرم و دو دخترم.
بعضيها مردهاند و بعضيها خيلي دورند، طوري كه سالي يكي دو بار بيشتر نميبينمشان. دستههاي صندلي را ميگيرم و يك ياعلي ميگويم كه درد زانوهايم را فراموش كنم و از جا بلند ميشوم. دستمالي برميدارم تا غبار عكسها را پاك كنم.
سرگرمي من حرف زدن با آنهاست. حاجي توي عكس قيافه گرفته و خيلي جدي به من نگاه ميكند. انگار مثل هميشه ميگويد: خانم تا مردت هست نميخواهد هيچ نگران باشي. خودم هر چه بخواهي برايت فراهم ميكنم. حاجي را نگاه ميكنم و يادم ميآيد كه هيچ سفري را بدون من نميرفت و اگر ميرفت هم به دلش نمينشست.
حاجي جان كجايي كه ببيني تا سر كوچه لنگان لنگان ميروم كه يك دانه نان بخرم. براي اينكه خورد و خوراك روزانه را تهيه كنم بايد از درد اشك بريزم. آخر هم مرا تنها گذاشتي.
در همه سفرها با او بودم غير از اين يكي؛ سفر آخرت!
دستمال روي عكسش ميكشم و برايش رحمت ميفرستم و سراغ عكس محمود ميروم. محمود، بزرگترين پسرم سرطان داشت.
تازه نامزد كرده بود كه اين خبر را به ما دادند. دنيا روي سرمان خراب شد. خانواده عروس پا پس كشيدند و خودت هم از زندگي عقب نشستي. ديگر اميدي نداشتي مادر. چقدر برايت دعا كردم، اما نشد. قسمت اين بود كه خدا تو را ببرد پيش خودش.
حالا دستمال را روي گرد و غبار عكس سوم ميكشم. حميد توي دشتي از شقايق در كنار تازهعروسش نشسته است. عكس قشنگي است.
يادم نميرود كه چه شور و اشتياقي داشتي مادر. حالا كجا داري سير ميكني؟ هيچ حواست به مادرت هست؟ فهميدي وقتي توي تصادف از دست دادمت چه كشيدم... فهميدي غم شما دو تا دل ما را خون كرد و پدرت را كشت؟ اگر ميدانستي پسر كوچولويت چه يلي شده براي خودش، اما ناپدرياش نميگذاشت زياد با ما رفت و آمد كند. ما هم نميخواستيم كار را به شكايت برسانيم. بچه كه مادربزرگش را نبيند مهرش به دلش نميافتد. براي همين است كه من بيكس و تنها افتادهام گوشه خانه.
دستمال روي قابهاي آخري ميرقصد و عكس دو دخترم در لباس عروس ميدرخشد.
دختر هم كه مال مردم است. يكي را فرستادم آن سر دنيا و يكي را فرستادم شهر غريب. كاش دختر به غريبه نميدادم.
خدايا شكرت. چهار فرزند به من دادي انگار كه هرگز نداده بودي.
اشك از چشمانم جاري ميشود و اين سرانجام مرور هر روزه عكسهاست. تنهايي و غم عميق ماندن و بيكسي.
آنها زياد گريه ميكنند، اشتها ندارند، زيادي به يك نقطه خيره ميشوند و ديگر حوصله معاشرت هم ندارند. سالمندان دلايل زيادي دارند براي افسردگي.
اين اختلال در دوران سالمندي نيز بسيار شايع است. تقريبا يكچهارم افراد 65 سال و بالاتر از افسردگي رنج ميبرند و افسردگي يكي از مهمترين دلايل كاهش كيفيت زندگي سالمندان است.
افسردگي زنانه و مردانه
تحقيقات نشان ميدهد قبل از رسيدن به سن يائسگي، در خانمها به طور معمول آمار افسردگي بيش از آقايان است، اما در پي بازنشسته شدن يا از كار افتاده شدن آقايان در سنين بالاتر يعني همان دوراني كه خودشان به آن «با زن نشستگي» ميگويند! و با توجه به فشارهاي ناشي از موارد گوناگون كه اغلب روي آقايان بيشتر است مانند مسائل درماني يا هزينههاي زندگي، تامين مسكن و... بروز افسردگي در آقايان بيشتر ميشود و در سنين سالمندي تقريبا آمار افسردگي سالمندي در خانمها و آقايان برابر ميشود.
متاسفانه آمار بالاي افسردگي در خانههاي سالمندي بيش از 70 درصد است. در حالي كه افسردگي در ميان سالمنداني كه در منزل خودشان يا با اعضاي ديگر خانواده زندگي ميكنند، حدود 30 درصد گزارش شده است. زنان و مردان خانههاي سالمندان دلايل مشتركي براي افسردگي دارند.
دلايل روحي و اجتماعي
بيش از هر چيز مسائلي كه در وجود خودتان يا در اطراف شما روحتان را ميآزارد، ميتواند موجب افسردگي شود كه با شناختن آنها ميتوانيد چارهاي برايشان بينديشيد.
* انزوا و تنهايي به دليل كاهش روابط اجتماعي و مشكلات جسمي
* از دست دادن انگيزه و هدف و احساس بيهويتي به دليل بازنشستگي يا محدوديتهاي فيزيكي در انجام فعاليتها
*وحشت از مرگ و نگراني به دليل مشكلات مالي يا جسمي
افسردگي ناشي از بيماري
گاهي افسردگي به شكل مستقيم يا غيرمستقيم از بيماري ناشي ميشود، يعني بعضي بيماريها افسردگي به همراه دارد يا درمان برخي بيماريها و داروهاي آنها سبب افسردگي ميشود. اگر شما مبتلا به اين بيماريها يا در حال مصرف اين داروها هستيد بهتر است با پزشك خود در مورد حالات روحيتان مشورت كنيد:
مشكلات قلبي، كمكاري تيروئيد، كمبود ويتامين B12، اسيدفوليك، آلزايمر، پاركينسون، ديابت، لوپوس و بيماري سرطان افسردگي ايجاد ميكند.
همچنين داروهاي استروئيدي و هورموني، داروهاي بيماران مبتلا به آرتروز، داروهاي پايينآورنده فشار خون، داروهاي تجويزي بيماران قلبي، داروهاي بيماران مبتلا به سرطان و مسكنها ميتواند علائم افسردگي پديد آورد.
وقتي افسرده ميشويد
گاهي حتي خودتان هم نميدانيد افسردهايد و فكر ميكنيد هميشه همين خلق و خو را داشتهايد. اگر ميخواهيد بدانيد افسرده شدهايد يا نه اين علائم را در خود بررسي كنيد:
حس دلتنگي، خستگي، كاهش وزن و اشتها، اختلال در خواب، احساس بيارزشي و سربار بودن، تصور مدام مرگ، كاهش يا عدم علاقه به سرگرميها و تفريحات پيشين، گوشهگيري و كنارهگيري از اجتماع، دردهاي بيدليل و ناگهاني، حس نااميدي و درماندگي، ضعف حافظه، رنجش و تحريكپذيري، بيتوجهي به غذا خوردن، مصرف نكردن داروها و بيتوجهي به بهداشت شخصي.
سخني با خانواده و مراقبان
مراقبت از سالمند پيش از اينكه يك انجام وظيفه باشد يك كار انساني است كه قبل از همه براي خود شخص مراقب مفيد است. هر كار سختي كه در زندگي تقبل ميكنيم، اول از همه براي ارتقاي روحي و كمال شخصيتي ما نقش دارد و اين موضوع حتي در تحقيقاتي كه در مورد حس دروني مراقبان و خانوادههاي سالمندان صورت گرفته ثابت شده است.
بنابراين كارتان را با عشق و علاقه آغاز كنيد و بدانيد يك روز هم شما دنبال نگاه مهرباني ميگرديدكه شما را تر و خشك كند و به حرفهايتان با لبخند گوش دهد.
سالمند قبل از هر مراقبتي به محبت شما نياز دارد. چشمان با توجه و لبخندي از سر محبت او را خيلي زود با شما صميمي ميكند.
سالمند را به دليل احساساتش سرزنش نكنيد و او را اميدوار كنيد. او را نزد پزشك آگاه و باتجربه برده و در طول دوره درمان او را همراهي كنيد.
او را به قدم زدن، فعاليتهاي هنري، ديدن فيلم يا رفتن به موزه و هر آنچه باعث فعال نگه داشتن ذهن و جسم او شود ترغيب كنيد.
ميتوانيد با هم بازيهاي دونفره ترتيب دهيد. شطرنج، بازي با كارتها و حل جدول سرگرميهاي خوبي است.
برنامههاي جمعي براي او ترتيب دهيد و با ملايمت او را به اين كار تشويق كنيد.
سعي كنيد رژيم غذايي او مملو از سبزيجات، ميوه، حبوبات و پروتئين كافي باشد.
دوره درماني افسردگي را حتما كامل كنيد و وعدههاي دارو را سر موعد به او بدهيد. 80 درصد بيماران افسرده با همين داروها كاملا درمان ميشوند.
حمايتهاي اجتماعي و رواندرماني نيز در رفع بسياري از عوامل افسردگي موثر است. (جام جم - ضميمه چارديواري)
ماندانا ملاعلي