ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 6 آذر 1403
سه شنبه 6 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 15 مرداد 1388     |     کد : 4161

نهضت مشروطه ايران در سال 1285 هجري شمسي

ناصرالدين شاه قاجار در 17 ذيقعده 1313 مطابق با 11 ارديبهشت 1275 درست يك روز قبل از برپايي جشن آغاز پنجاهمين ...

 

ناصرالدين شاه قاجار در 17 ذيقعده 1313 مطابق با 11 ارديبهشت 1275 درست يك روز قبل از برپايي جشن آغاز پنجاهمين سال پادشاهي خود به هنگام زيارت عبدالعظيم"ع" توسط ميرزا رضا كرماني كه از شاگردان و مريدان سيد جمال الدين اسد آبادي انديشمند بزرگ اسلامي بود، به قتل رسيد و پس از وي فرزندش مظفر الدين شاه بر اريكه تكيه زد و عين الدوله را كه مردي مستبد بود به صدارت اعظمي برگزيد.

ريشه انقلاب مشروطيت را بايد در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدّي و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حكومت مستبدانه حاكمان ولايات و مداخله بي حد و حصر دولتهاي روس و انگليس در امور ايران و مخالفت مردم با آنها دانست. از طرف ديگر عدم درك صحيح مظفرالدين شاه از اصول مملكت داري و نيز توجه به بيماري وي و عزيمت مكرّر به فرنگ جهت معالجه، اوضاع كشور روز به روز نابسامان تر مي شد و ظلم حاكمان نيز به تبع آن افزايش مي يافت.

امين السلطان صدر اعظم وي، شخصي قدرت طلب بود و پيوسته سعي بر اين داشت تا به جاي رسيدگي به امور مملكت و مشكلات مردم موقعيت خويش را با بذل و بخششهاي بي دريغ مستحكم كند به طوري كه در اثر اسرافكاريهاي وي دولت وامهاي متعدّدي از روس و انگليس دريافت كرد و در مقابل منابع اقتصادي كشور مثل گمركات، شيلات، پست و تلگراف را در گرو اين وامها قرار داد اين وامها نيز صرف خوشگذراني هاي درباريان و سفر شاه به فرنگستان شد و مردم كه مي دانستند مسئوليت تمام اين نابسامانيها به عهده امين السلطان مي باشد، با او به مخالفت برخاستند تا سرانجام مظفر الدين شاه وي را عزل كرد و عين الدوله را جايگزين امين السلطان ساخت. عين الدوله در اوايل كار، خود را موافق ملت نشان داد، اما مدتي بعد با آزاديخواهان از در دشمني درآمد. در زمان او كار ظلم و تعدّي و فساد اخلاق و بي ديني و رشوه خواري چنان بالا گرفت كه حوصله مردم و بالاخص علماي دين سرآمد و زمزمه هاي شورش عليه دولت از گوشه و كنار مملكت به وضوح آغاز شد. با ازدياد فشار و اختناق، آيت الله طباطبائي و آيت الله بهبهاني از رهبران نهضت، انجمني متشكل از آزاديخواهان تشكيل دادند تا حكومت استبدادي را به مشروطه تبديل كنند.

در اين ميان چند حادثه، باعث شد تا حركت مردم و شورش عمومي تسريع شود. يكي از اين حوادث ماجراي مسيونوز بلژيكي بود كه در سال 1281 به همراه عده اي از هموطنانش به ايران آمدند تا به اداره گمركات كشور بپردازند. مسينوز كليه تعرفه هاي گمركي را عليه بازرگانان وضع كرد و اين امر موجبات نارضايتي آنان را فراهم آورد. سرانجام با انتشار عكسي كه در آن مسيونوز در لباس روحانيت، در يك مجلس رقص در حال كشيدن قليان بود، خشم عمومي را بر انگيخت و مردم خواستار عزل او شدند.

 

ديگري مسأله بانك اسنقراضي روس بود. بدين شرح كه روسها در محل قبرستان متروكه اي در وسط بازار در حال بناي ساختمان بانك مزبور بودند كه در اثناي ساخت آن، استخوانهاي تازه مردگان كشف شد، روسها با بي اعتنايي اجساد و استخوانها را به چاهي ريختند. به دنبال آن يكي از روحانيون، در حين سخنراني در ماه مبارك رمضان اعلام كرد كه مردم بياييد قدم رنجه كنيم و سري به اموات بزنيم و فاتحه اي براي آنها بخوانيم و با آنان وداع كنيم و خود از منبر پايين آمد و به راه افتاد و مردم نيز به دنبال او راه افتادند. نتيجه اين حركت تلي خاك بود كه از بناي ساختمان بانك ياد شده بر جاي ماند.

حادثه مهمتري كه در واقع باعث آغاز نهضت به طور جدي و فراگير شد مسأله به چوب بستن بازرگانان بود. ماجرا از اين قرار بود كه در حين جنگ روس و ژاپن، قند گران شد، علاالدوله حاكم وقت تهران تعدادي از بازرگانان را كه در اعتراض به اعمال مسيونوز تحصن كرده بودند به بهانه گران كردن قند و در واقع به قصد گوشمالي مردم احضار كرد و به چوب بست. با انتشار اين خبر بازاريان مغازه ها را بستند و به عنوان اعتراض در مسجد بازار اجتماع كردند. دولت به وحشت افتاد و با دخالت امام جمعه تهران قرار شد كه فرداي آن روز جهت اخذ تصميم به مسجد شاه بروند.

روز بعد هنگامي كه مردم در مسجد اجتماع كرده بودند و آيت الله سيد محمد طباطبائي و آيت الله سيد عبدالله بهبهاني در مسجد نشسته بودند، سيد جمال واعظ خطيب مشهور بالاي منبر رفت و هنوز لحظاتي از سخنراني او نگذشته بود كه، امام جمعه داماد شاه با بهانه كردن قسمتي از سخنان وي، سر به فرياد برداشت و تعدادي از فراشان را كه از قبل در نقاط مختلف مسجد طبق قرار قبلي به انتظار نشسته بودند بر سر مردم ريخت و آنان ضمن پايين كشيدن سيد جمال واعظ از منبر، با چوب و چماق به سر مردم ريختند و جلسه را بر هم زدند.

مردم پراكنده شدند، اما شب هنگام در منزل آيت الله طباطبائي گرد آمدند.

تلاش عين الدوله براي نزديكي و صلح آقايان بهبهاني و طباطبائي به جائي نرسيد و سيدين نه تنها عزل عين الدوله را خواستار شدند، بلكه سخن از مشروطيت و حكومت قانون به ميان آوردند.

مهاجرت علما به حرم حضرت عبدالعظيم در اعتراض به دولت:

علما كه از وضع موجود در جامعه بشدت رنج مي بردند با فراهم شدن اين زمينه، جهت اصلاح اوضاع و فشار به دولت تصميم به مهاجرت از تهران به حرم حضرت عبدالعظيم حسني گرفتند. عده اي از روحانيون و طلاب و حدود دوهزار نفر از مردم و در پيشاپيش ايشان رهبران نهضت مشروطه به طرف شهر ري حركت كردند. عين الدوله ابتدا تصميم گرفت تا جلوي اين حركت مذهبي ـ ملي را بگيرد؛ اما وقتي مردم را در عزم خود راسخ ديد، از قصد خود منصرف شد. اين سفر كه در تاريخ 16 شوال 1323 قمري مصادف با 22 دي 1284 شمسي صورت گرفت به مهاجرت صغري شهرت يافت, هر روز به تعداد متحصنين زاويه مقدس شاه عبدالعظيم افزوده مي شد و وعاظ و خطبا دائماً بر منبر رفته و از استبداد حكومت عين الدوله سخنها مي گفتند و خواستار تشكيل عدالتخانه مي شدند. در اين زمان بازار تهران به كل تعطيل شده بود و تعداد متحصنين از مرز 10 هزار نفر تجاوز مي كرد.

ديگر شهرهاي كشور نيز به اين حركت پيوستند و شورشهايي در آنجا رخ داد كه بعضاً موجب كشت و كشتار و ايجاد تلفات نيز شد.

شاه با مشاهده وخامت اوضاع درصدد حلّ قضيّه برآمد. كه محصنين نيز درخواستهاي خود را از طريق سفير عثماني به گوش شاه رساندند كه طي آن خواستار تأسيس عدالتخانه در كليه شهرهاي ايران، اجراي قوانين اسلام در سراسز كشور و عزل مسيونوز بلژيكي و علاالدوله حاكم تهران شدند.

سرانجام مظفرالدين شاه به خواسته متحصنين تن در داد و با آنها موافقت نمود. و با اعزام درشكه ها و كالسكه هاي سلطنتي، در تاريخ 22 بهمن 1284 ايشان را با احترام به تهران بازگرداند.

عين الدوله كه هرگز حاضر نبود تن به خواسته مردم بدهد با گذراندن وقت و امروز و فردا كردن از پذيرش درخواست متحصنين طفره مي رفت و سعي داشت تا با ايجاد اختلاف در صفوف علما و مردم و همچنين زنداني و تبعيد كردن رجال و شخصيتها غائله را ختم كند.

اين اوضاع ادامه داشت و علما بر فراز منبرها عليه حكومت استبداد داد سخن مي دادند و شديداً به عين الدوله حمله مي كردند. در اين ميان آيت الله طباطبائي بارها سعي كرد تا شرايط و اوضاع را به اطلاع شاه برساند وليكن با تهميدات عين الدوله ممكن نشد. بدين ترتيب انجمن ههاي سرّي روز به روز افزايش يافت و مردم همگي خواستار مشروطيت شدند تا اين كه يك روز عين الدوله دستور دستگيري روحاني مبارز شيخ محمد واعظ را كه در مساجد منشا آگاهي و حركت مردم بود، صادر ركرد. مأموران او را در خيابان دستگير و به قراولخانه بردند. مردم و طلاب زيادي جلوي قراوالخانه تجمع كردند و با حمله بدانجا او را آزاد ساختند. فرمانده سربازان دستور تيراندازي را صادر كرد در نتيجه يكي از طلاب به نام سيد عبدالحميد شهيد شد. مردم نيز با برداشتن جنازه شهيد، تظاهرات عظيمي به راه انداختند و در مساجد اجتماع كردند و بازار تهران تعطيل شد و علماي شهر چون آقايان طباطبائي و بهبهاني و شيخ فضل الله نوري در مسجد جامع بازار گرد آمدند. نصرالسلطنه حاكم تهران با محاصره مسجد مانع از خروج مردم شد تا وارد خيابانها نشوند. مردم از مسجد بيرون ريختند و تيراندازي آغاز شد و قريب يكصد نفر كشته و زخمي شدند.

علما خواستار خروج از مسجد و عزيمت به قم شدند، عين الدوله با درخواست ايشان موافقت نمود. بدين ترتيب آقايان طباطبائي و بهبهاني به همراه عده اي از مردم قصد شهر قم از تهران خارج شدند و شيخ فضل الله نوري كه در شهر مانده بود پس از 3 روز با فراهم آوردن جمعيت بسيار زيادي از تهران به قصد قم مهاجرت نمود.

حاكم تهران قبل از صفر شيخ فضل الله چندين بار با وي مذاكره نمود تا او را از قصدش منصرف كند اما شيخ ترتيب اثر نداد و از تهران خارج شد. اين حركت شيخ در تضعيف موقعيت عين الدوله بي اندازه موثر بود. درست در همين زمان اولين دسته از مردم كه حدود 50 نفر مي شدند ناآگاهانه به سفارت انگليس پناهنده شدند و در حياط سفارت بست نشستند. اين حركت بواسطه دستهاي مرموزي كه در جريان بود و روز به روز بر وحشت مردم مبني بر حمله احتمالي دولت به مردم به ويژه در غياب علما مي افزود انجام شد و در واقع اولين انحراف در نهضت مشروطيت از همين جا آغاز گرديد و بسرعت توسعه يافت به طوري كه هر روز تعداد زيادي از مردم به جماعت حاضر در سفارت انگليس تا حدود بيست هزار نفر اضافه شدند. هر روز در باغ سفارت ديگهاي غذا، روي آتش قرار مي گرفت و عده زيادي از آن استفاده مي كردند كه البته هزينه آن را تعدادي از تجار به عهده گرفته بودند.

متحصنين در سفارت نيز خواسته هاي خود را از طريق وزير مختتار انگليس و در طي 5 مورد به شرح زير به عرض شاه رساندند: الف ـ بازگردان علماي مهاجر به تهران، ب ـ دادن تضمين بر اين كه احدي دستگير و شكنجه نخواهد شد، ج ـ برقراري امنيت در كشور، د ـ تأسيس عدالتخانه، ه ـ تعقيب قاتلين مردم.

در خواست ممهاجران به شرح زير بود: 1ـ بازگشت علما به تهران 2ـ عزل عين الدوله 3ـ افتتاح دارالشوري 4ـ قصاص قاتلين 5 ـ بازگرداندن تبعيد شدگان.

با انتشار اخبار مهاجرت علما به قم و بست نشستن مردم در سفارت انگلستان شورشهاي پراكنده اي در شهرهاي مختلف كشور صورت گرفت.

پذيرش درخواستهاي متحصنين توسط شاه:

مظفر الدين شاه كه از اوضاع مملكت به وحشت افتاده بود بناچار تمامي درخواستهاي متحصنين را پذيرفت و در 14 مرداد 1285 شمسي طي فرماني ضمن عزل عين الدوله دستور داد تا گروه مشورتي تشكيل شود و اين گروه نظرات خود را در رابطه با ديگر موارد خواسته شده به عرض وي برساند، اما از آنجايي كه مردم به خواسته هاي خود نرسيده بودند، دست از تحصن نكشيدند تا اين كه شاه مجبور شد دو روز بعد فرماني صادر كند كه طي آن دولت مأمور برگزاري انتخابات و تشكيل مجلس شوراي اسلامي گرديد. بدين ترتيب علما ا زقم به تهران بازگشتند و متحصنين در سفارت انگليس نيز به تحصن خود خاتمه دادند و آرامش نسبي برقرار شد.

سرانجام نظامنامه انتخابات توسط عضدالملك تدوين شد و در روز پنجشنبه 23 رجب 1324 انتخابات تهران آغاز و در 18 شعبان همان سال برابر با 17 مهر ماه 1285 مجلس افتتاح شد.

تصويب قانون اساسي و مرگ مظفرالدين شاه:

متن قانون اساسي تنظيم شده توسط دولت و مجلس كه مشتمل بر 51 اصل و با نام نظامنامه سياسي بود، در تاريخ 8 دي 1285 از طرف مظفرالدين شاه تصويب و امضا شد و صورت قانوني يافت و شاه 10 روز پس از امضا قانون اساسي درگذشت. البته قانون اساسي امضا شده توسط شاه دربرگيرنده خواست واقعي مردم و علما نبود و اصولاً بدون وقت كافي و با عجله به طور عمده در جهت مسائل مجلس شوراي ملي تدوين شده بود و بسياري از مسائل مهم و اساسي ديگر حقوقي را كه مي بايد در قانون اساسي مطرح مي شد، فاقد بود. از سوي ديگر روشنگري روحانيت كه در صف مقدم نهضت و مبارزات مشروطيت بود، علي رغم كارشكنيهاي مداوم درباريان روشنفكر و غربزده شرايط و جوي را به وجود آورد كه پس از مرگ مظفرالدين شاه، در همان آغاز سلطنت محمد علي ميرزا، كميسيوني در مجلس شوراي ملي به منظور تهيه متمم قانون اساسي تشكيل شد. اين كميسيون كه مركب از پنج نفر بود متني را بر اساس قانون اساسي بلژيك و فرانسه و بالكان تهيه كرد كه قابل قبول همه نمايندگان مجلس نبود.

نفوذ روشنفكران غربگرا و اهمال رهبران روحاني و شايد اعتماد آنان به اين عناصر، باعث شد كه در تنظيم متمم قانون اساسي گرايشهاي غرب گرايانه و محافظه كارانه بيشتر شود. مي توان گفت اگر مقاومت شيخ فضل الله نوري در پافشاري برافزودن ماده اي بر متمم قانون اساسي نمي بود، همان ماده نيز كه به تصويب رسيد و بر اساس آن قرار شد پنج تن از علماي هر عصر بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشند تا چيزي بر خلاف اسلام به تصويب مجلس نرسد به تصويب نمي رسيد و متمم قانون اساسي بيش از آنچه كه بود رنگ غربي به خود مي گرفت. اين متمم پس از تصويب در مجلس، در 15 مهر ماه 1286 شمسي به امضا محمد علي شاه رسيد. با شكستن استبداد كبير و آغاز كار اولين دوره مجلس شوراي ملي در 13 مهر 1285 حكومت مشروطه عملاً آغاز و  وارد نخستين مرحله خود شد و با تصويب قانون اساسي در 15 مهر 1286 شكل و محتواي خود را بازيافت.

 

 


نوشته شده در   پنجشنبه 15 مرداد 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode