جام جم آنلاين: در دهه 70 طنز راديو و تلويزيوني يا به گفته بهتر بخشهاي طنز كه با نگاه و رويكردي تخت و يك بعدي ساخته ميشد ، بتدريج دچار تغيير و تحولاتي شد و ورود سلايق و نگاههاي جديد باعث شد پس از گذر دو دهه، آن مقطع را دوره طلايي آيتمهاي طنز بدانيم.
در ميان مجموعههاي آيتمي كه از آغاز دهه 70 در تلويزيون رواج پيدا كرد و به برنامه پرطرفدار شبكهها شد ميتوان به برنامههايي همچون نوروز 72، ساعت خوش، پرواز 57 و... اشاره كرد.
ويژگي مهم اين مجموعهها كه بخصوص در ساعت خوش نمود پيدا كرد حضور گروهي جديد از بازيگران طنز بود كه هرچند در اين رسانه ناشناخته، اما همه دانشآموخته رشتههاي مختلف هنري بودند و ميدانستند قصد انجام چه تجربهاي را در عرصه طنز دارند؛ بازيگراني كه اغلب بجز هنرنمايي در قالب شخصيتهاي مختلف، كار نويسندگي بخشهاي گوناگون را نيز به عهده داشتند يا مثل مهران مديري، هم بازيگر بخشهاي خاطره ساز بود هم كارگرداني كار را به عهده داشت.
مديري همچون ديگر بازيگران خوش ذوق اين مجموعه، دو جنس شخصيت مختلف ايفا كرد كه اين تجربه ميتواند براي يك بازيگر، چالشي خاص محسوب شود آنهم در عرصه تلويزيون.
حضور در تيپهاي و جديد كه نمونه و مشابهي در مجموعههاي ايراني يا به گفته بهتر خاطره ذهني مخاطب ايراني نداشتند، نخستين چالش بازيگران اين مجموعه بود.
نقشهايي مثل يك فرمانده ارتش ناكجاآباد كه تفرعن و غرورش با تكيه بر جنس بازي اغراقآميز مديري خاطره او را در ذهن مخاطب ثبت كرد يا يك پزشك بيماران روحي ـ رواني كه تيكهاي بيمارانش را درمان ميكرد و در انتها معلوم ميشد همه تيكها به خود پزشك منتقل شده كه بازي بيروني خاصي را ميطلبيد.
يكي از جسورانهترين بخشهاي اين برنامه با بازي مرحوم داوود اسدي تلفيقي بود از هنر بازيگري و حركات موزون و نمايشي آن هم با تكهاي پارچه كه در هر بخش متناسب با موسيقي پخش شده، حكم مولفه خاص آن فرهنگ يا جغرافيا را پيدا ميكرد، مثل شنل سرخ گاوبازها كه همزمان با موسيقي اسپانيولي با حركات نمايشي نرم و روان همان فضا و موقعيت را تداعي ميكرد و در تلفيق با جنسي ديگر از موسيقي به مولفهاي ديگر تبديل ميشد.
جنس ديگري از كاراكترهاي نمايشي كه توسط بازيگران اين مجموعه با هوشمندي به تصوير درآمده و به قطب تعيينكننده و محبوب اين برنامه طنز تبديل شد، شبيهسازي تيپها و شخصيتهاي آشنا و محبوب بود.
شخصيتهاي حقيقي كه مخاطب با تصوير، نوع حرفزدن و رفتارهاي آنها در قالب برنامههاي تعريف شده آشنا بود. در اين شبيهسازيها مخاطب نه لزوما بهدنبال تماشاي همان تصوير محض، بلكه در پي ويژگيهاي شخصيتي بود كه با نگاه طنز و هنر بازيگري برجسته شده بود.
در اين بخش محبوب، بخشهايي مثل شوخي با برنامههاي سلام صبح بخير، مسابقه هفته، هنر هفتم و... در كنار شبيهسازي كاراكترهاي خارجي مثل كارآگاه دِرِك و... مورد استقبال بسياري قرار گرفت كه مهمترين دليل اغراق در بازسازي ويژگيهايي از شخصيت بود كه در نگاه اول معمولي به نظر ميآمد، اما در اين شبيهسازي با هوشمندي نويسنده و بازيگر به موتيفهاي رفتاري معنادار و طنازيهاي هوشمندانه تبديل شد.
نمونه برجسته اين شبيهسازي كه مهارت و هنر بازيگر را در بازسازي شخصيتهاي مختلف به رخ كشيد، شوخي با كاراكتر مرحوم منوچهر نوذري ، مجري مسابقه هفته و همچنين اكبر عالمي، مجري برنامه هنر هفتم بود كه مهران مديري هر دو را ايفا كرد.
مديري براي ايفاي نقش مرحوم نوذري در اولين مرحله با تكيه بر گريم براي نزديك شدن به فيزيك ظاهري كاراكتر، نوع حركت، ايستادن و در نهايت شيوه بيان و حرف زدن به گونهاي در قالب نقش فرو رفت كه طنز گزنده و حاضرجوابيهاي مرحوم نوذري با عبور از فيلتر طنازيهاي او بهگونهاي دلپذير و شيرين شد.
حضور در نقش مجري جدي و متخصص برنامه سينمايي هنر هفتم، چالشي ديگر براي بازيگري بود كه به نظر ميآمد هر نقش و كاراكتري را آنچنان مال خود ميكند كه ميتواند سمپاتي بيشتري نسبت به شخصيت اصلي داشته باشد.
ايفاي نقش عالمي كه ابتداي برنامه به معرفي اوليه يك فيلم خارجي و برجسته سينماي جهان ميپرداخت و پس از آن هم فيلم را نقد و بررسي ميكرد، مهارتهاي ديگري از بازيگري را ميطلبيد.
در اين نقش، بازيگر امكاني براي حركت و مانور دادن روي فيزيك خود نداشت، بلكه آنچه مهم بود نحوه بيان و تكيه بر اصطلاحات و كلماتي بود كه مولفههاي معنادار اين مجري ـ كارشناس در نقد و بررسي سينمايي فيلمها بود.
در واقع از فيلتر مديري بود كه جدول امتيازبندي فيلمها يا اصطلاحا استناد به ستارههاي اعطا شده به يك فيلم براي ارزشگذاري، تبديل شد به موتيفهاي معناداري كه چه بسا در شكل معمول و عادي طنز ويژهاي نداشت، اما با مكثهاي بازيگر و برجسته كردن نقاط اوج و فرود متن، با يك شوخي بامزه ظهور يافت.
ويژگي مهم ديگر اين بخشهاي طنز كه بيشتر دروني و مفهومي بود، نوع نگاه به طنز و مضامين جدي در قالب طنز بود؛ نوع نگاهي كه تا پيش از اين بهواسطه زاويه ديد تربيت شده در دهه 60 تابع نگاه سياه و سفيد به آدمها، موقعيتها، مفاهيم و مضامين بود و در واقع يك خطكشي مستقيم و از پيش تعيين شده مبناي قضاوت قرار گرفت.
رويكرد به ساختار و فرمهاي روايي جديد در قالب بخشهاي مختلف اين برنامه يكي ديگر از ويژگيهاي ساعت خوش بود. آيتمهايي كه گاه بشدت فرمگرا و تابع اجرا و تلفيقي از وجوه مختلف هنري بود و گاه شيوه روايت و ورود به قصه، اين ويژگي ساختارمندانه را به آن بخش ميداد.
همين تنوع در فرم، اجرا، تصوير و كنار هم قرار گرفتن طيفي گسترده از ساختارهاي فرمي و روايي كه ميتوانست سلايق مختلف را به نوعي جوابگو باشد، باعث شد اين مجموعه به مفهوم واقعي كلمه بخشهايي متفاوت و متنوع را در بر بگيرد.
به اين ترتيب بود كه ساعت خوش به عنوان گل سرسبد مجموعه بخشهاي طنزي كه ساختار يكدست برنامههاي تلويزيون را در آن مقطع شكست، توانست راهي به دل مخاطب باز كند و ماندگاري آن تا امروز يادآور همين تأثيرگذاري عميق است.
هرچند بخشهاي طنز در طول دهه 70 دوره آزمون و خطا را طي كرده و به نوعي بلوغ زودرس رسيد اما همين سرعت در شكستن مرزهاي از پيش تعيين شده و بروز خلاقيتهايي كه تا پيش از اين كمتر فرصتي براي بروز داشت، باعث شد با رسيدن به يك نقطه ثبات ـ كه حاصل تجربههاي افرادي بود كه در شكل دادن به اين مسير نقش داشتند ـ به نوعي قالب بخشهاي طنز به نقطهاي محتوم برسد؛ نقطهاي كه به نظر ميآمد تنها در صورت بروز خلاقيتي جديد ميتواند از مسير تكرار خارج شود.
اين فرضيه و تحليل وقتي به واقعيت پيوست كه در دهه 90 رجوعي دوباره به آيتمهاي طنز اين دوره شد اما با همان نگاهي كه براي دهه 70 مدرن و پيشرو بود، اما حالا براي دهه 90 كهنه و نخ نما و امتحان پس داده به نظر ميآمد.
در واقع آنچه امتياز بخشهاي طنز موفق همچون ساعت خوش در دهه 70 بود بدون كوچكترين تغييري در ماهيت وارد برنامه «خنده بازار» شد بيآنكه اين قالب امتحان پس داده حرفي جديد براي گفتن داشته يا واجد نگاه و تفكري جديد باشد.
مهمتر از همه اينكه لزوما شوخي با برنامههاي جديد و روز تلويزيون نميتواند ويژگي به روز بودن را به چنين قالبي بدهد.
ساعت خوش علاوه بر اثبات نوع نگاه خلاقانهاي كه در شكلگيري كليت برنامه و بخشهاي مختلف آن وجود داشت ـ و اين برنامه را بعد از گذر دو دهه خاطرهانگيز كرد ـ گروهي از بازيگران خوش ذوق و دانش آموخته را به دنياي بازيگري معرفي كرد.
دريچهاي جديد
همانطور كه در دهه 70 نگاه خاكستري به شخصيتها و موقعيتهاي نمايشي در سينما خودنمايي كرد، اين نگاه كمي ديرتر وارد مجموعهها و برنامههاي جدي تلويزيون شد.
در اين مجموعه، بخشهاي طنز ديگر بنا نبود بد و خوب، سياه و سفيد، دروغ و راست لزوما مطابق با الگوهاي آشنا و معمول نمود پيدا كند و از همه مهمتر اينكه قرار نبود همه قصهها و موقعيتها به نتيجهگيري اخلاقي و پايانهاي محتوم منجر شود.
اين ويژگي بخصوص در دورهاي اهميت دارد كه طنز تلويزيوني محدود به برنامه «آقاي اقتصادي» در تلويزيون و «صبح جمعه با شما» در راديو بود. برنامههايي كه نوك پيكان انتقاد را متوجه رويه سطحي تفاوتها ميكرد و طبعا نتيجهگيريها و سرانجام آنها از پيش مشخص بود.
در اين نوع نگاه قشر صاحبخانه يا طبقه مرفه هميشه به يك شيوه حرف ميزد، رفتار ميكرد، لباس ميپوشيد و در نقطه مقابل آنها مستأجر يا طبقه فرودست نيز شناسنامهاي مشخص داشت. تعامل ميان اين اقشار نميتوانست به چيزي جز ذكر مكررات منجر شود.
اما در اين نگاه جديد، گاه جاي تيپها و كاراكترهاي آشنا و كليشهاي بهگونهاي جابهجا ميشد كه نه تنها قابل شناسايي نبودند، بلكه پايان و نتيجه تعامل ميان آنها غيرقابل پيشبيني و غافلگيركننده بود. در اين رويكرد بهعنوان مثال قشر مستأجر لزوما قشر ضعيف و مظلوم و زيردست نبود، بلكه بهواسطه نوعكنش و واكنشها اتفاقا قطب تعيينكننده و قدرتمند ماجرا ميشد.
همچنين اين وجه كه لزوما قرار نيست هر بخش يا موقعيت نمايشي به تصوير درآمده با نوع نگاه طنز منجر به يك پيام اخلاقي يا شعار آشنا و گاه تكراري شود كه مخاطب بارها در قالب شوخي، جدي، داستان، انيميشن و... با آن مواجه شده بود، خود به خود باعث شد اين برنامه سمپاتي خاصي براي مخاطب پيدا كند؛ چراكه احساس ميكرد اين بار از يك زاويه و دريچه جديد به همراهي با يك اثر نمايشي ترغيب شده و سطوح جديدي از سليقه او مورد توجه قرار گرفته است. (جام جم - ضميمه قاب كوچك)
سحر عصرآزاد