هدف از تعليم و تربيت اين نيست كه بسان يك دستگاه كامپيوتر باكودكانمان برخورد نمائيم و آن چنان تصور نماييم كه بايد از لام تا كام برنامه اي خاص و از پيش طراحي شده را در درون آنها پايه ريزي و مدون نماييم، بلكه كودك و نوجوان براصل و اساس خلقت داراي خلق و خويي الهي است و به استناد روايات و آيات، اشرف مخلوقات و موجودي است كه در فطرت او خداجويي و حق طلبي مقرر گرديده و شمه اي از تمام صفات الهي توسط خالق در او به وديعت نهاده شده، پس تربيت چه نقشي در اين موجود پيچيده بازي مي كند؟
اصولا تربيت بر پايه دادن اطلاعات صحيح و زدودن گرد و غبار فراموشي از زنگار وجودي انسان و پاسخ به سوالات دروني و فطري آدمي است و بعضي علماء و دانشمندان علوم تربيتي بر اين اعتقادند كه اگر آدمي را بدون هيچ آموزشي و بدون هيچ تاثرپذيري از محيط و اشخاص رها نمايند، فطرت پاك او به سوي حق جويي و خداطلبي و خلقت بنيادي خويش سوق داده مي شود. در اينجا اشاره به داستان موسي و شبان جناب مولوي در مثنوي اشاره بر اين حقيقت وجودي انسان مي باشد. موسي و شبان به خداجويي و حقيقت طلبي و وصول به اصل خويش هركدام دست يافته اند. دو طالب كه به مطلوب خويش توجه پيدا كرده و خداي جهان را با وجود خويش درك كرده اند، منتهي يكي تحت تعليم فطرت دروني و وحي الهي و ديگري فقط تحت تعليم فطرت دروني خويش، يكي با مربي دروني و هدايت هاي مستقيم الهي (وحي) و يكي فقط با استمداد از مربي دروني و در محيطي ساده و بي آلايش و به دور از هرگونه تاثرپذيري از افراد و اشخاصي كه ممكن است اين فطرت پاك و بي آلايش را خدشه دار كنند و...
پس محيط سالم و عاري از ناهنجاري هاي تربيتي خود به خود مربي پرتواني است. جهت نمودار ساختن صفات و خلقيات انساني كه از مبدا خلقت سرچشمه گرفته است، البته رعايت بعضي موارد يعني توجه به رفتار و خورد و خوراك و توجه به اصل حرام وحلال كه مقدمه انعقاد يك نطفه سالم و صالح مي باشد از اصول قبل از تولد و در دوران رشد مي باشد و رعايت آن الزامي است و ما در اين مقوله قصد پرداختن به آن را نداريم.
به عبارتي دستكاري كردن در اين فطرت پاك انساني به صورت مستقيم و غيرمستقيم خود مي تواند عوارض و ناهنجاري هاي اخلاقي و رفتاري را در كودكان و نوجوانان پديد آورد. مويد اين مطلب پرسش ها و كنجكاوي هايي است كه انسان در دوران كودكي از چيستي و چگونگي تولد و خلقت خويش و خالق جهان سئوال مي كند و گاه به نسبت هوش و ذكاوت اين سوالات پيچيده تر شده و بردانستن آن پافشاري مي نمايد و با افزايش سن و نزديك شدن به سن جواني پخته تر و هوشمندانه مي گردد.
لذا انتقال اطلاعات صحيح و همسو با فطرت خدا نهاد كه ريشه آن در هدايت انبياء و اولياء نمود دارد، خود ضمانتي است براي راهيابي به طرق صحيح تعليم و تربيت و زمان شروع اين مرحله از اوان دوران كودكي است كه به تناسب سن تا دوران پختگي ادامه مي يابد.بايد توجه داشت كه پاسخ به اين گونه سوالات و آموزش ها با نهايت مهارت و در قالب داستان ها و كتاب ها و فيلم ها و گفت وگوهاي هنرمندانه و دوستانه نه از باب نصيحت و ملامت منتقل گردد. امر و نهي هاي بي مورد و به صورت مستقيم و از روي عداوت و خشم، حتي ظاهري اعمال نگردد، در غير اين صورت تاثيري منفي در نهاد كودكان و نوجوانان مي گذارد.
آماده سازي محيطي ايمن از انحرافات اخلاقي راهگشاي اين امر خطير مي باشد، ولي متاسفانه در جوامع فعلي و با بي دقتي بعضي اولياء و اطرافيان، به محيطي ناامن مساعد براي تعرض در سرشت پاك كودكان مبدل گرديده و توسط عوامل مغرض خارجي و بعضا سودجوي داخلي با نمايش برنامه ها، فيلم ها، بازي هاي كامپيوتري، ماهواره ها، اينترنت، لوح هاي فشرده مستهجن كه گاها به راحتي در اختيار خانواده و فرزندان آنان قرار مي گيرد، بي توجهي به آثار بسيار مخرب و خانمان سوز پايه هاي تربيتي، نهاد فرزندانمان را متزلزل و سست مي سازد و در اين ميان تهي بودن دست ارباب تعليم و تعلم مثل نهادهاي فرهنگي، آموزش و پرورش، نهاد امور تربيتي و... را از ابزاري براي مقابله با اين ترفندهاي شيطاني، جهت مقابله به مثل كردن آنها در انجام امور محوله خلع سلاح كرده و يا كم توان مي سازد و درصد موفقيت آنان را كاهش مي دهد و هر آن چه در محيط مدارس و آموزشگاهي بافته مي شود، تافته شده و ترفندها و روش ها بي رنگ و كم تاثير مي گردد. خانواده ها و او يا براي تأمين معاش و مايحتاج مادي فرزندان ساعت ها از عمر و توان خويش را صرف مي نمايند تا غذاي جسم، لباس و پوشاك مناسبي را تهيه و در اختيار آنان قرار دهند و تا حد امكان خود و فرزندانشان را بي نياز و در راحتي نسبي قرار دهند، اما از اهميت غذاي روح آنان كه از اصلي ترين مايحتاج انسان ها محسوب مي گردد، غافل شده و يا بي تفاوت مي شوند و حتي خود نيز عامل داس زدن به اين معضل مي گردند.
در اين جا لازم است تا مقايسه اي ميان اين دو نياز ضروري انسان، يعني غذاي روح و هم غذاي جسم داشته باشيم تا بلكه اهميت توجه بيشتر به خوراك معنوي فرزندانمان كه از راه نگاه ها- شنيدن ها- گفت وگوها- مطالعه و ارتباط ها و... حاصل مي شود و در لايه هاي دروني آنها نشسته و شخصيت و آينده ايشان را رقم مي زند، گوشزد نماييم.انسان هنگام خوردن غذا از تمام احساسات چندگانه خود در جهت تشخيص كيفيت غذا و لذت بردن از آن كمك مي گيرد و اگر يكي از اين حس ها خدشه اي در كيفيت آن را درك كنند به شخص هشدار داده و او را از خوردن آن منع مي نمايند.
چشم با ديدن غذا اگر تغيير رنگ در آن مشاهده نمايد، حس شاهد يا بويايي از تغيير بوي غذا و حس چشايي از تغييرات مزه و بعد از اين كه غذا بلعيده شود و اين موانع نتوانند از بد بودن غذا و يا مسموم بودن آن شخص را آگاه سازند. اما اعضاي گوارش اعم از مري، معده، روده ها و در كل تمام اعضاي بدن نسبت به اين مسموميت عكس العمل نشان داده و از طريق شناخته شده براي اخطار و حتي دفع آن اقدام مي نمايد و در نهايت علائمي را بروز مي دهند كه شخص را وادار به مراجعه به پزشك و طي مراحل مداوا مي كنند و اين همه اسباب هشداردهنده در طبيعت جهت تضمين سلامت جسم انسان است كه در او به وديعت نهاده شده، ولي اين سيستم پيچيده و هوشيار در مورد تشخيص كيفيت غذاهاي معنوي و روح انسان وجود ندارد و بعد از خوردن غذاهاي مسموم و بسيار مضر و به عبارتي ارتكاب گناهان، آثار بدو حتي كشنده آن نمود پيدا نمي كند و علائم اخطاردهنده مشابه به هيچ وجه بروز نمي كند و شخص مريض را نمي توان با علائم ظاهري شناسايي و مداوا نمود، حتي شخص از خوردن بيشتر اين غذاهاي مسموم، احساس لذت و نشاط كاذب خواهد نمود و آثار مخرب آن در رفتار و كردار فرد مسموم نمود خواهد كرد و تنها عامل بازدارنده آن عقل و وجدان اخلاقي انسان است كه آن هم با تكرار عمل كم رنگ و بي اثر خواهد گرديد و آثار مخرب اين تغذيه مسموم تا سالها و بلكه تا آخر عمر بر جاي خواهد ماند و به سختي و تلاش، شناخته و مداوا مي گردد. در اين جاست كه دشواري تعليم و تربيت انسان خود را آشكار كرده و ضرورت توجه بيشتر اوليا و مربيان به اين بعد يعني بعد پيشگيري از انحراف اخلاقي و مهيا كردن محيط سالم در خانه و مدرسه و اجتماع مشخص مي گردد.
برنامه ريزي براي آماده سازي غذاهاي سالم معنوي و بانشاط براي روح پاك و بي آلايش عزيزانمان مشهود مي گردد. پايه ريزي سعادت و خوشبختي افراد از خانه و خانواده و پدر و مادر شروع مي شود كه مهمترين افراد و مؤثرترين آنها در هدايت و تربيت فرزندان مي باشد. بي توجهي در اين نقش با عنوان هاي موسوم به روشنفكري، ترقي، آزادي و تقليد كوركورانه از غرب باعث مخاطرات جبران ناپذيري به روح و جسم آنها و در نهايت زايل كننده سعادت دنيا و آخرت براي همه افراد جامعه را دربرخواهد داشت، پس در اين راه فرزندانمان را يار باشيم نه بار.
حميد عباسي-روزنامه کیهان-شماره 18920