جام جم آنلاين: مادربزرگ هر بار كه سرفه ميكند خسخس ريهاش بلند ميشود و هر بار اين اتفاق ميافتد حامد نوه او كه سر ميز غذا است با قهر و بدگويي بلند ميشود. اوايل پدرش با چشم غره يا تشري او را سر جايش مينشاند، اما حالا ديگر حامد بزرگ شده است و خودش بايد بفهمد درست و نادرست چيست. متاسفانه حامد فقط منتظر مرگ پيرزن است. او اين را حتي با وقاحت به خود پيرزن هم گفته است.
اين رفتار چيزي است كه حميد از بچگي آموخته است. مادرش هميشه زيرگوش او ميخواند كه بالاخره او ميميرد و من از مزاحمتش راحت ميشوم. او از وسواسها و بدخلقيهاي مادر شوهرش ميگفت و تا ميتوانست حميد را از او دور ميكرد و الان كه حميد اين بدرفتاريها را با مادربزرگ ميكند او چندان هم ناراحت نيست.
ريشههاي بدرفتاري
سوءرفتار با سالمندان يا سالمندآزاري ازجمله پيامدهاي افزايش تعداد سالمندان در خانوادهها و كوچك شدن فضاي خانه و اختلاط بيش از حد فضاهاي خصوصي افراد است.
اما تنها دليل اين بيمهري افزايش اميد به زندگي نيست. وضع نامناسب اقتصادي خانوار و تربيت نادرست فرزندان در ارتباط با حفظ احترام والدين و عدم استقلال مالي پدربزرگ و مادربزرگها از فرزندان و نوهها كمكم سبب ميشود آنان جايگاه اصلي خود را در خانواده از دست بدهند و گاه به عنوان يك سربار به آنها نگاه شود.
پژوهشي در مورد ميزان و انواع سوءرفتار خانگي با سالمندان مراجعهكننده به پاركهاي شهر تهران با پرسش از 400 نفر از سالمندان زن و مرد 60 ساله نشان داد 88 درصد از نمونههاي پژوهش تجربه حداقل يك نوع از سوءرفتار و 25 درصد از نمونهها تجربه همزمان چند نوع سوءرفتار را تحمل كردهاند.
نتيجه يك پژوهش نشان ميدهد 85 درصد از پاسخگويان تجربه سوءرفتار عاطفي، 68 درصد تجربه غفلت، 40 درصد تجربه سوءرفتار مالي و 35 درصد از نمونهها تجربه سوءرفتار جسمي را عنوان نمودند.
آينده و سالمندان پرشمار
طبق پيشبيني سازمان بهداشت جهاني، سال 2020 ميلادي بيش از يك ميليارد نفر بالاي 60 سال عمر خواهند داشت.
در حالي كه اين رقم در حال حاضر 580 ميليون نفر است. از يك ميليارد نفر سالمند بالاي 60 سال 2020 ميلادي، 710 ميليون نفر در كشورهاي پيشرفته خواهند بود كه اين رقم هماكنون 330 ميليون نفر است.
جامعهشناسان معتقدند اين گروه از جمعيت كه نيازمند توجه و آسيبپذير هستند از لحاظ اجتماعي، بهداشتي و تغذيهاي بايد مورد توجه قرار گيرند.
افزايش شمار سالمندان در كشور همزمان با تغيير در سبك زندگي، فشار بيشتري را بر اعضاي خانواده وارد كرده و از طرف ديگر هزينههاي بالاي نگهداري آنها در مراكز مراقبت سالمندان، خطر سوءرفتار و آزاررساني به آنها را افزايش ميدهد، البته خوشبختانه در كشور ما 92 درصد از سالمندان در كانونهاي خانوادگي زندگي ميكنند، اما اين بدان معنا نيست كه اين افراد كلا از خشونت و سوءرفتار دور ميمانند.
غمانگيزترين موضوع اين است كه خيلي از اين افراد توسط خانوادهها مورد سوءرفتار قرار ميگيرند بياينكه بدانند رفتار آنان خشونت به حساب ميآيد.
سالمنداني در بيمارستانها رها ميشوند يا تحت درمان قرار ميگيرند كه مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند، اما قانون مدوني براي گزارش كادر درمان در مورد خشونتهاي جسمي كه در مورد آنها اعمال شده است وجود ندارد يا اگر هست به آن عمل نميشود. مردم به خشونت عليه كودكان و زنان بسيار حساستر هستند تا سالمندان.
«م ـ الف»، سوپر وايزر بخش ارتوپدي يك بيمارستان دولتي است كه شاهد اعمال خشونت عليه يك بانوي سالمند بوده است.
او ميگويد: زن سالمندي در اين بخش بستري است كه هيچكس او را از اينجا نميبرد. اين زن يك بار به خاطر شكستگي مراجعه كرده بود كه درمان شد و به خانه برگشت، اما پسرش طوري او را زده بود كه نتواند به خانه برگردد و او را با شكستگي لگن به اينجا آورد و حالا مدت زيادي است كسي از او خبري نميگيرد و پيرزن روزبهروز ناتوانتر و رنجورتر ميشود. ما به او رسيدگي ميكنيم، اما اين جراحت عميقي است كه بر روح و جان او نشسته است.
انواع خشونت
خشونت عليه شخص تنها اين نيست كه او را بزني و دست و پايش را بشكني. انجام دادن يا ندادن يك عمل كه منجر به آسيب جسمي، روانشناختي، اجتماعي يا مالي سالمند شده و منجر به كاهش كيفيت زندگي او ميشود نيز سوءرفتار و اعمال خشونت عليه سالمند به حساب ميآيد.
خشونت رواني (تحقير، دشنام، از ميان بردن اعتماد به نفس و سرزنش)، خشونت اقتصادي (در مضيقه مالي دائم قرار دادن قرباني)، خشونت اجتماعي (انزواي اجتماعي و ممانعت از برقراري روابط اجتماعي) و خشونت جنسي- كه يكي از مصاديق آن جلوگيري از ازدواج مجدد سالمند است ـ از انواع خشونت هستند.
اكثر انديشمندان و صاحبنظران علوم اجتماعي زنان و كودكان را قربانيان اصلي خشونت در خانواده تلقي كرده و از سالمندان كمتر ياد ميكنند اگرچه وجود همسرآزاري و كودك درمقايسه با سالمندآزاري از فراواني بيشتري برخوردار است، اما اين امر دليل بر نفي سالمندآزاري نيست.
افسردگي به خاطر خشونت
تهديدهاي متداول مانند دوست نداشتن سالمند، موردپسند نبودن، دشنام دادن، تمسخر و استهزاء سالمندان در جمع، ممنوعيت برقراري ارتباط با ديگران، بيتوجهي نسبت به نيازهاي جسماني، اجتماعي و رواني سالمند، همه خشونت رواني است كه سلامت رواني سالمند را به مخاطره مياندازد و موجب بروز احساساتي همچون بيميلي به زندگي، سرزنش خود، نداشتن اعتماد به نفس و نگرش مثبت، احساس ياس و نااميدي و درماندگي، ترس از مردم، اضطراب، احساس گناه، احساس حقارت، احساس عدم شايستگي و خودارزشمندي و نهايتا كنارهگيري سالمند ميشود.
«سكينه ـ د»، بانوي 70 سالهاي است كه با دامادش زندگي ميكند. او ميگويد: دامادم از حضور من ناراحت است، اما بچههاي او مرا خيلي دوست دارند.
او براي اين كه مرا زجر دهد از بچهها بهانه ميگيرد و آنها را ميزند. وقتي آنها به من پناه ميآورند با خشم و نفرت به من نگاه ميكند و دستش را روي من هم بلند ميكند، اما نميزند و ميرود. اينجور مواقع دلم ميخواهد بميرم و اين بچههاي بيگناه به خاطر من عذاب نكشند، اما جايي براي رفتن ندارم. يك بار خودم رفتم به كهريزك كه قبولم كنند، اما گفتند تو كس و كار داري و كسي از خانه بيرونت نكرده و بيمار هم نيستي. ديگران به
تو اولويت دارند.
بايد كاري كرد
خانوادهها از هم سردتر ميشوند و سالمندان جايگاه اصلي خود را از دست ميدهند. نوهها ديگر عاشق مادربزرگها و پدربزرگها نيستند و احترام لازم را به آنها نميگذارند. ما در سه دهه آينده سالمنداني تنها، غمگين، منزوي و مطرود خواهيم بود. آيا اين آيندهاي است كه براي خود و فرزندانمان تصور ميكنيم؟ اگر نميخواهيم اين خشونتها گسترش يابد از حالا بايد كاري كرد.
تدوين قوانين حمايتي از سالمندان و ضمانت اجرايي لازم براي خانوادهها در مورد طرد يا ترك بزرگان خانواده در مقابل حمايت و تشويق خانوادههايي كه سالمندان خود را بخوبي نگهداري ميكنند و تشويق و تشكيل انجمنهاي حمايت از سالمندان در سطح كشور برخي راهكارهايي است كه ميتواند افق روشنتري را پيشرو باز كند.
ماندانا ملاعلي