در قوس صعود نیز معصومين(ع) تنها مجرای جریان عبودیت و بندگی خدای متعال هستند. تنها راه بندگی و عبودیّت خداوند، تولی و تسلیم در مقابل ولایت ایشان است. با تولی به این انوار مقدس است که خداوند پرستیده میشود و این نیز به نوبۀ خود اراده و مشیت الهی است. لذا در روایات داریم که: «بِنا عُبِدَ اللهُ و بِنا عُرِفَ اللهُ»
حجت الاسلام سید محمدمهدی میرباقری
عاشورا چشمه همیشه جاری است که فرد، جامعه و تاریخ را سیراب ساخته و میسازد. مکتب استوار بر حقایقیاست که ساختن و ساخته شدن را می آموزد. اقیانوس ژرفی است که گوهرهای بیبدیل دارد. هرچند تاکنون پرده هایی از سیمای تابناک این حقیقت همیشه جاوید کنار زده شده و هر روز می شود، اما بشریت برای دست یافتن به مسیر سلوک به تحقیق و پژوهش در این واقعه محتاج است.
آنچه پیش رو دارید مقدمه ای است که حجت الاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری در ابتدای سلسله جلسات آموزش تحقیقاتی «تحلیل قیام ابا عبدالله الحسین(ع)» درمدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع) بیان کرده اند که به مناسبت هفتمین روز شهادت امام حسین(ع) و اصحاب گرانقدر ایشان تقدیم میگردد.
فصل اول: ضرورت و جايگاه عاشوراپژوهي
مقدمه
يكي از مهمترين وقايع تاريخ ـچه در جزئيّات واقعه و چه در کلان و تحليل آنـ بدون ترديد قيام حضرت سيدالشهدا(علیهالسلام) و ابعاد شخصيتي و آثار حركتي آن بزرگوار بوده است. تلاش برای تحليل قيام عظيم عاشورا نزد پيروان مكتب اهل بيت(علیهمالسلام) همواره جايگاه خاصّي داشته است و به اعتراف بسياري از جامعهشناسان، يكي از اركان اصلي پابرجايي مكتب اهل بيت(علیهمالسلام) تأثيرات پيدا و پنهان عاشوراست. با تمام اين اوصاف و با وجود صدها سال تلاش محققان مكتب اهل بيت(علیهمالسلام) براي واكاوي هر چه عميقتر واقعه عاشورا، يكي از خلأهاي اصلي تحليل، عدم شکلگيري يک حوزه تحقيقي مقنن و پويا در شناخت ابعاد عاشوراست. به طوری که هنوز سطوح رويين و لايههاي باطني این حادثه عظیم در پژوهشهاي ما شناسايي و طبقهبندي نشده اند، بنابراین نمیتوان يك جريان علمي و سپس اجتماعي بزرگ را در ذيل عاشورا به طور کامل شناخت و از آن در خدمت دين بهره برد.
از اصليترين عوامل پويايي و کمال فقه اصغر (علم به احكام شرعي) در مقابل فقه اكبر (علم به اصول اعتقادي) همين تلاش براي هر چه قاعدهمندتر شدن جريان علمي پويندگان آن است. اگرچه كم و بيش در حوزههايي از اعتقادات مثل شناخت خدا و صفات او نیز در حوزههاي کلامي و فلسفي تلاشهايي صورت پذيرفته است، اما هر چه به لايههاي ديگر اعتقادي نزديک ميشويم، كمتر به آن ژرفانديشيها بر ميخوريم. مثلاً میدانیم که مقام ولايت و اثرات آن و همينطور صاحبان اين مقام كه همانا 14 نور پاك معصوم(علیهمالسلام) هستند، داراي جايگاهي بسيار پراهميت و تأثيرگذار در شناخت حقايق دين هستند اما کمکاري در بازشناخت عالمانه و برپايي حوزههاي فقيهانه در منظومه اعتقادي ميتواند تأثيرات نامطلوبي در طي کردن گردنههاي صعبالعبور آينده بگذارد.
تفقه در باب شخصيت سيد الشهدا(علیهالسلام) و ولايتي كه آن حضرت نسبت به تاريخ و بلكه همه عوالم اعمال كردهاند، حتماً از فقه موجود سنگينتر خواهد بود و نيازمند ادق جهد و كوشش هاست. كشاندن عرصه تفقه ديني به جايي كه در محوري ترين «عبادت» و كانوني ترين «فعل» تاريخ دقت کند نباید كاري سطحي، عادي و دمدستي تلقي شود.
1 ـ چشمانداز عاشورا پژوهي
هر تلاش علمي، بضاعتی را ميطلبد كه بايد تدريجاً حاصل شود. در حوزه های علمیه و از بدو شروع تحصيل علوم ديني بايد اين موضوع را در ذهن پروراند تا در آينده از ثمرات اين توجه مدام فكري بهرهمند شد و به مدد الهي به سطوح مغفول اين قيام عظيم دست یافت. البته لازمه این کار همچنان تمسک به روش تحقیق و جد و جهد فقیهانه ای است که در حوزه های علمیه شیعی متداول است.
1/1 ـ پيشينه عاشورا پژوهي
در گذشته علماي شيعه تلاشهايی در این زمینه انجام دادهاند كه ميتوان آنها را به 3 دسته تقسيم كرد:
1ـ كتب تاريخ عاشورا و اوضاع قبل و بعد آن که مهمترين آنها مقاتل و پس از آن كتبي هستند كه در خصوص اوضاع زمانه عاشوراي امام حسين(علیهالسلام) جمع آوري شدهاند و وضعیت قيامهاي خونخواهي عاشورا را نيز در بر ميگيرد.
2ـ بخشی از معارف اهل بيت(علیهمالسلام) و مجامع روايي؛ مثل كتاب شريف كامل الزيارات، بخشی از بحار الانوار علاّمه مجلسي (ره) يا كتاب شريف كافي كه به گستره اين معارف به طور مفصل باید پرداخت.
3ـ بحث های تحلیلی قیام عاشورا؛ تحليلهايي كه گهگاه در نوع خود بسيار مفيد هستند، اما معمولاً پشتوانه فقهی ندارند، لذا داراي نگاهي جامع به مقامات تكويني اولياء خدا تا جريان ولايت ايشان در بستر تاريخ و جامعه نيستند.
2/1 ـ گذري بر آيندۀ عاشورا پژوهي
می دانیم كارهاي زيادي انجام نشده است مثل تفقه در ولايت الهيه و شئون آن؛ اينكه جريان ولايت الهيه در عالم تكوين و سپس تاريخ و جامعه (تكوين، تاريخ، جامعه) چگونه اتفاق ميافتد. وسپس به شناخت تصرّفات و عبادتهاي اولياء معصومین((علیهمالسلام)) خواهيم رسيد كه عاشورا از مهمترين آنهاست. شايد كانونيترين عبادت تاريخ كه مبدا تصرف در تكوين و تاريخ و جامعه قرار گرفته است، عبادت سيد الشهدا در روز عاشورا باشد.
تحليل عاشورا، تحليل واقعه اي با چنين گستره و ابعادي است و بدون شناخت شأن ولايت الهيه و ولايت معصومين(علیهالسلام)، همچنين جايگاه ايشان در نظام خلقت کامل نيست. اگر عبادت سيدالشهدا(علیهالسلام) را اينچنين تاريخساز و محوری معرفي كنيم، بدون شناخت صحيح از جبهه حق و باطل و به تبع آن نحوه درگيري آنها با يكديگر نيز نميتوان پا در اين وادي نهاد؛ زیرا حادثه عاشورا يكي از محوري ترين كانونهاي درگيري حق و باطل است و بدون شناخت اين شأن نميتوان به تحليل عاشورا پرداخت. رابطه باطني سيد الشهدا(علیهالسلام) با خداي متعال، رابطه سيدالشهدا(علیهالسلام) با عوالم ملكوت، جماد و نبات نيز بايد بررسي شود و بدون مجموعۀ اين شناختها نميتوان عاشورا را تحليل كرد و فهميد چه اهدافي داشته است، چگونه در عالم واقع شده است؛ چه مقدمات و نتايجي داشته است. تكليف ما با چنين حادثه عظيمي چيست و جويندگان معارف اهل بيت(علیهمالسلام) كه در اين نقطه از تاريخ مشغول به انجام رسالت خود هستند چه مسئوليتي دارند.
سرفصلهاي کلّي تحليل قيام عاشورا
بطور خلاصه تحليل قيام عاشورا دو سرفصل كلي دارد:
الف ـ تحليل واقعه عاشورا؛
که در 3 محور كلي بررسي ميشود.
اول: معرفت نسبت به ولي خداوند: كه مسائلي همچون ارتباط معصومين(علیهمالسلام) با خداوند متعال، جايگاه ايشان در نظام خلقت و نسبت ايشان با بقيه نظام خلقت و مخلوقات را شامل ميشود.
دوّم: جايگاه فعل معصومين(علیهمالسلام) در نظام خلقت: كه مسائلي همچون ارتباط فعل معصوم با عبوديت، دايره تصرّفات اين فعل در عالم خلقت است و تحليل عاشورا به عنوان فعل معصوم در زمان و مكان، و حتي فلسفه تاريخ، حق و باطل و نسبت عاشورا و ظهور را از این زاویه باید بررسی کرد.
سوّم: مطالعه تطبيقي این معارف در تاريخ عاشورا.
ب- چگونگي بهرهمندي از عاشورا
عاشورا محل بروز بلاها و كربات عظيم است. لذا بهرهمندي از عاشورا ريشه در بهرهمندي از اين ابتلائات عظيم دارد. بعضي از پيشنيازهاي بهرهمندي از اين بلاي عظيم را ميتوان بطور خلاصه اينگونه فهرست كرد:
معناي بلاء ولي ا...، رضا و سلوك عباد با آن و همينطور نقش سلوك با اين بلا در تهذيب فردي و جمعي و تاریخیِ عالم.
3/1 ـ برنامهريزي براي عاشورا پژوهي
شكلگيري يك جريان پژوهشي جديد، آن هم با قاعدهمندي خاصی همچون جريان فقاهت شيعه، نيازمند شکلگيري يک جريان گسترده، هم در كمّيت وهم در كيفيت است. لذا از حيث مديريت پژوهش، حتماً به دورنما و برنامه آموزشي و پرورشي روشن و قابل هدايتي نیازمند است كه به تربيت مناسب سرمايه انساني منجر شود و در نهايت اين مجموعه و موضوع تفقه آن به يکي از موضوعات تفقه شيعه تبديل گردد.
سطوح فعاليت چنين پژوهشگاهي را ميتوان به 3سطح تقسيم كرد:
اول: آموزش دستاوردهاي گذشتگان در اين حوزه، و تدوين و انتظام دوباره آنها بر اساس ضرورتهاي جديد؛ اهم دستاوردهاي ما در حوزه شناخت ولايت معصومين و عاشوراشناسي، مجموعه روايي، زيارات و تفاسير روايي است كه با محوريت جايگاه اهل بيت(علیهمالسلام) تاليف شدهاند.
دوّم: مطالعات تطبيقي منابع و انديشهاي كه در تحليل عاشورا ايجاد و گسترش یافته است.
سوّم: ورود به يك فعاليت گسترده، دامنه دار و به تبع زمانبر و گروهي كه حتماً بايد از همين ابتدا آغاز شود.
فصل دوّم: گذري بر مباني عاشوراپژوهي
عاشورا مرحلهاي از اقامه كلمه توحيد و بناي بيت نبوّت است، پس باید آن را در ارتباط با بقيه اركان توحيد تفسير نمود در این صورت میتوان دریافت كه چرا اين واقعه و با اين كيفيت اتفاق افتاده است.
و با توجه به آنچه در فصل قبل نيز توضيح داده شد، تحليل قيام عاشورا را باید از طریق محورهاي آن دنبال کرد که به صورت خلاصه تقديم ميگردد:
1- مبادي و مباني تحليل قيام عاشورا
1/1 ـ پايگاه امامت در فلسفه خلقت
اولین مسئلهای که برای ورود به تفسیر عاشورا به آن نیازمندیم، ارائه همان نقشۀ جامعی است که عاشورا در درون آن و بخاطر تکمیل شدن آن رخ داده است. عاشورا فعل معصومين(علیهمالسلام) است و شناخت شأن، مقام و موقعيت ايشان ضروریترین امریست که برای تحلیل عاشورا به آن نیازمندیم ؛ زيرا افعالی كه از معصومين(علیهمالسلام) صادر میشود متناسب با جایگاهی است که آن بزرگواران در نظام خلقت دارند نميتوان بدون معرفت نسبت به ابعاد وجودي ايشان، فعل آنها را تحليل كرد. ممكن است ادعا شود در امور عادي، همۀ ابعاد وجودي ايشان بروز نکرده است (كه البته اين نيز در جاي خود جاي تأمل و دقت دارد و به سادگي قابل قبول نيست) امّا بيترديد در مثل حادثه عاشورا، اهلبيت(علیهمالسلام) با تمام ابعاد وجوديشان حضور دارند.
براساس عقايد مسلّم شيعه، امام شخصيتي است كه محيط به همه ابعاد عالم است؛ ملكوت عالم در اختيار اوست و به دنبال ايشان حركت ميكند. وقتي فعلي را قصد ميکنند، ملائكه مقرب در خدمت ايشانند و اعمال خود را با ايشان تنظيم ميكنند. اراده امام، ملكوت عالم را تحت تأثير قرار ميدهد. واسطه فيض حضرت حق است، خلقت تحت اشراف اوست، ولايت بر خلق دارد و امور خلايق به او تفويض شده است. آيا بدون در نظر گرفتن ابعاد وجودي چنين شخصيتي ميتوان به تحليل فعل او پرداخت؟ اگر امام را در حد يك عالمِِ عادل، يك انسان مقدس و يا يك سياستمدار پخته تنزّل دهيم، نمیتوانیم فعل ایشان را تحلیل کنیم.
البته میدانیم که در مقام تحلیل، از شناخت اعماق افعال آن بزرگواران به دور هستیم، چرا كه اصولاً امكان احاطۀ بر فعل معصوم برای کسانی که مادون ایشان هستند محال است و به طریق اولی احاطۀ بر حقيقت آن نیز برای آنان مقدور نیست. ولي با تلاش مقنن تناسبي بين شناخت ما و ابعاد وجودي معصومين(علیهمالسلام) برقرار خواهد شد که متناسب با «تولي» و «ظرفيتِ ايماني» ما ميباشد. یعنی متناسب با درجات ايمان و تولّايي كه پيدا ميكنيم، انوار ايشان در وجودمان نازل ميشود و عارف به مقام و فعل ايشان ميشويم. پس بايد همۀ ابعاد وجودياي كه براي معصوم برشمرده شده است و معرفت نسبت به آن متوقع است را در نظر گرفت و متناسب با ظرفيت معرفت به تحليل پرداخت.
به طور خلاصه میتوان گفت که برای تحلیل پایگاه معصومين(ع) در نظام خلقت باید این طبقات را جستجو کرد:
اول: نسبت معصومین (خلافت و ولایت) با خداي متعال(توحید و الوهیّت)
معصومين(ع) در قوس نزول واسطه و مجرای جریان الوهیّت در کلّ عالم خلقت هستند و خداوند متعال اراده نمودهاند که در عالم هیچ مجرای فیض مستقیمی رو به خداوند الّا به واسطه ایشان موجود نباشد و هیچ نور الهی بدون عبور از حجاب نورانی اهلبیت بر هیچ مخلوقی ساطع نشود. این چهارده نور پاک تنها مجرای جریان اسماء و صفات الهی در عالم خلقت هستند و این نه از سر این است که خداوند قادر بر سریان و جریان مستقیم و یا چند مجرایی جریان الوهیّت خود نباشد، بلکه اینگونه بودن جریان الوهیّت در عالم خود مشیت و ارادۀ الهی است و لذا تنها ایشان ارکان توحید هستند.
دوم: نسبت ولایت و خلافت ایشان با نظام خلقت و مخلوقات (عبوديت)
در قوس صعود نیز معصومين(ع) تنها مجرای جریان عبودیت و بندگی خدای متعال هستند. تنها راه بندگی و عبودیّت خداوند، تولی و تسلیم در مقابل ولایت ایشان است. با تولی به این انوار مقدس است که خداوند پرستیده میشود و این نیز به نوبۀ خود اراده و مشیت الهی است. لذا در روایات داریم که: «بِنا عُبِدَ اللهُ و بِنا عُرِفَ اللهُ»
2 ـ تحليل واقعۀ عاشورا
عاشورا از دو منظر قابل دقت، تحليل و محاسبه است. يكي از منظر «تولّي» معصومین(ع) به ولایتالله، ديگري از منظر «ولايت» ایشان بر کل عالم مخلوق که این دو مورد به طور همزمان در عاشورا تجلی یافته است.
1/2- عاشورا و جلوههای بندگی معصومین(ع)
اوّلين منظر، عبوديت و ميثاق معصوم با خدا را مد نظر دارد كه گاه در تحلیل ها از آن غفلت ميشود. اين ميثاق، بندگي و قربي كه در نتيجه آن براي معصوم حاصل ميشود، باطنيترين چهره عاشورا و فعل معصوم است. یعنی آن مقام بندگي و وفاي به عهد الهي، باطني ترين چهره «بلا»ي اولياء خدا و افعال و عبادات آنهاست.
منظر دوّم، تصرفات سيدالشهداء(علیهالسلام) در تاريخ است که فرع و تابع منظر اول است.
باطنيترين چهرۀ فعل معصوم رابطهای است كه بين ايشان و خداست؛ یعنی جريان ربوبيت الهي و جريان رحمت، ضيافت و سرپرستي خداوند بر سيدالشهداء(علیهالسلام)؛ و از سوي ديگر تولي سيدالشهدا(علیهالسلام) بر آن ولايت، و مراتب تسليم و رضای ایشان به ولايت الهيه. خداوند «ولي»اش را سرپرستی میکند و سيدالشهدا(علیهالسلام) نيز به اين سرپرستي راضي و تسليم محض است. اين همان باطنيترين چهرۀ عاشوراست که در دعاي ندبه به آن توجه داده شد است: «اللهم لك الحمد علي ما جري به قضائك في اوليائك». باطنيترين چهره عاشورا «قضاء» خداوند بر اوليائش از يك سو، و «رضا»ي آنها به اين قضاء و بلا از سوي ديگر است، که دعاي ندبه دارای مفاهیم بسیار بلندی در شرح اين رابطه است؛ پس نبايد از اين امر غافل شد كه ولايت اولياء خداوند به تبع همين بندگي است.
اصليترين «ربوبيت» خداوند، ربوبیت نسبت به اوليائش میباشد و بقيه خلقت تحت اين ربوبيت سرپرستي ميشوند. سرپرستي بقيه خلق در همین مسیر و متناسب با همين ربوبيت است. مهمترين عبادتهاي عالم عبادت اولياء الله است و مهمترين تعلق به حضرت حق نيز همين تعلق است.
2/2 ـ-عاشورا و «شفاعت» عبادالله
- گسترۀ عاشورا
گفته شده كه چهرۀ دوّم فعل معصومين تصرفات ايشان است. معصومين به خاطر تولي و تسليم محض به ولايت الهيه، بر همۀ عوالم ولايت پيدا كردهاند. لذا خداي متعال همانطور که در روایات عالم ذر آمده است ميثاق ولايت نبياكرم(صلیالله علیه و آله و سلم) و اهل بيت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) را از همۀ عالم گرفت و ولايت ايشان را بر همه عوالم جاري كرد. پس نباید عبادات خدای متعال توسط اهلبيت(علیهمالسلام)ناديده انگاشته شود چراکه اعظم همه عبادات و جريانهاست و معلوم ميکند که تصرفات ايشان در همه عوالم از کجا ناشي ميشود و چرا متناسب با ارادۀ حضرت حق سبحانه و تعالي و ظرفيت بندگي عبادالله است.
اما یکی از مسائلی که دانستن آن در تحليل هر واقعهاي لازم است تعیین «گستره» یا زمان و جغرافياي آن واقعه است، تا معلوم شود از كجا شروع شده است؟ تا كجا ادامه داشته است؟ دايرۀ حضور آن چيست؟ و...
اگر با اين نگاه به روايات رجوع شود و معارفي كه در قرآن و كلمات نوراني اهل بيت(علیهمالسلام) موجود است بررسي گردد، ديده ميشود كه عاشورا طول و عرض جغرافيايي بسیار گستردهاي دارد. از قبل از خلقت همه عوالم، تا قيامت و بهشت و بالاتر از آن. اين عبادت و پيامدها و آثارش فقط جغرافياي اصطلاحي؛ يعني تاريخ دنيا را نپوشانده است، بلكه تمام خلقت و هر آنچه در نظام خلقت جاري است، جغرافياي آن محسوب ميشود. حتي طبق روایات همه خلقت طفيل عبوديت و بندگي معصومين(علیهمالسلام) است که عاشورا یکی ازمهمترین آنها است. نظام خلقت متناسب با بندگي آنان و متناسب با صلوات حضرت حق سبحانه و تعالي برآنهاست.
-عاشورا و میثاق بقیّۀ اولیاء الهی
يكي ديگر از مسائلی که برای تحليل چگونگی جریان شفاعت در عاشورا باید مورد بررسی قرار گیرد، ارتباط اين ميثاقِ بندگي و تولّي به ولايت الهيۀ سيدالشهداء(علیهالسلام) با بندگي ساير اولياء خداست. اصل اين ميثاق چه ارتباطي با حلقات ديگر بندگي اولياء خدا در تاريخ دارد؟ چه نسبتي با بندگي انبياء(علیهمالسلام) و سپس چهارده معصوم(علیهمالسلام) دارد؟ اينها چه ارتباطي با یکديگر دارند؟ ولايت و تصرفي كه سيدالشهدا(علیهالسلام) در عالم و تاريخ خلقت کردهاند چه ارتباطي با تصرفات بقیه اولياء خدا دارد؟ اگر روي اين موضوع دقت نشود حادثه نیز به خوبي تحليل نمیگردد.
نكته مهم اين است كه اگر تمام اين افعال به صورت واحد ديده نشود، نميتوان به يك تحليل روشن رسيد كه چرا اين فعل انجام شد. به عنوان مثال اگر فرض شود که به دنبال حادثه عاشورا ظهور حضرت بقيهالله(علیهالسلام) نباشد، عاشورا تحليل شدني نيست، كما اينكه بدون بعثت رسول اكرم(صلیالله علیه و آله و سلم) و افعال ديگر انبيا و معصومين(علیهمالسلام) نيز عاشورا قابل تحليل نيست.
- پایگاه فلسفۀ تاریخ
بر طبق این نگاه پایگاه اصلی «فلسفۀ تاریخ» نیز مشخص میشود که همان میثاق بر «وساطت» چهارده نور پاک در الوهیّت در عالم مخلوق (قوس نزول) و همینطور وساطت در بندگی شدن خداوند (قوس صعود) است؛ میثاق آنان بر چگونگی جاری شدن این دو جریان، محورهای اصلی فلسفۀ تاریخ است که البته شناخت همۀ ابعاد آن برای عالَم مخلوق ممکن نیست. چراکه اشراف کامل آن با شأن بنده بودن ما سازگار نیست. موضوع فلسفه تاريخ، حلقههاي پيوسته افعال معصومين(علیهمالسلام) است، که با بعضي از ابعاد ديگر تحليل فعل معصوم(علیهمالسلام) گره خورده است.
پس در اینجا باید جایگاه فعل سيدالشهدا در تكامل تاريخ ديده شود و (پس از منظر «تكوين» که در فلسفۀ خلقت بررسی شد) از منظر «تاريخ» نيز ديده شود. فعل معصوم فعل تاريخي است و محور شكلگيري تاريخی عبوديت و بندگي است. او محور تكامل تاريخ است و...
اما اصلاً تكامل تاريخ چگونه اتفاق ميافتد؟ نگاه ما به تاريخ و تكامل و مراحل آن چيست؟ از منظر فلسفه تاريخ، فعل سيد الشهداء(علیهالسلام) چه جايگاهي در تكامل تاريخ دارد؟
طبيعتاً در اين قسمت اگر نظر فلسفه تاريخي داشته باشيم، كلمه توحيد و تصرفاتي كه تاريخ را معماري ميكند، تاريخ عبوديت و بندگي را با هم معني خواهد کرد. يکي از دلايلي که زيارت وارث با سلام به انبياء آغاز ميشود تا به ائمه(علیهمالسلام) و خود سيدالشهدا برسد ناظر به همين نكته است. عاشورا يك حادثه منقطع نيست كه دفعتاً در عالم متولد شده باشد. حرکتي است كه بسترها و نتايج و پيامدهايي به همراه داشته است. اين كل جريان عصمت است كه عاشورا و قبل و بعد آن را تحليل ميكند. بنابراين بايد به فلسفه تاريخ نيز پرداخت.
3/2 ـ عاشورا و موضعگیری مخلوقات خداوند نسبت به آن
گفته شد که معصوم چه جايگاهي نسبت به خدا و اولياي خدا دارد. سوال بعد اين است که نسبت نظام خلقت و نظامات انساني با ايشان چيست؟
نسبت عباد به معصومين(علیهمالسلام) «تولي» به ولايت ولي خدا است، كه در همين ابتداي راه باعث شكلگيري دو جبهه تاريخي ميشود:
اول: جبهه کساني كه متولي به ولايت معصومين(علیهمالسلام) هستند؛ از پيامبران تا شهداء و بقيه انسانها و عوالم.
دوّم: جبهۀ كساني كه روبروي معصومين ايستاده و مُتولّي به ولايت ايشان نشدند.
بايد تحليل کرد كه جبهه ولي خدا چيست و چه كساني در اين جبهه هستند؟ چه چيزي آنها را به اين جبهه آورده است؟ عامل جمع شدن آنها چه خصوصياتي بوده است؟ حضرت ابراهيم خليل(علیهالسلام) ميثاقِ تام نسبت به ولايت اهل بيت(علیهالسلام) را چگونه بسته است؟ «إنَّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَب لا يَحتَمِلُهُ إلّا مَلَكٌ مُقرَّب او نَبيٌّ مُرسَل او عَبدٌ إمتَحَنَ الله قَلبَه لِلايمانِ». کساني که به مقام تحمل ولايت رسيدهاند چگونه به اين ميثاق رسيدهاند؟ چه ارتباطي بين آنها برقرار است؟ اين ارتباط از کجا آغاز شده است و تا كجا ادامه دارد؟ مثلاً ميثاق حضرت ابراهيم(علیهالسلام) با سيد الشهداء(علیهالسلام) از کجا آغاز شده است و تا كجا ادامه دارد؟ روح اين ميثاق چيست؟
اين نگاه عميقتر از تحليل انسان شناسانه يا تحليلهاي ساده عاشوراست. تحليلها را نبايد ساده سازي کرد. بايد ديد که چرا زهير عثماني مذهب به صف سيد الشهداء(علیهالسلام) ميپيوندد و ابنعباس كه شاگرد اميرالمؤمنين(علیهالسلام) است نميتواند به كربلا بيايد؟ بايد ديد همراهي با اولياءخدا از كجا آغاز شده است؟ از همين دنيا آغاز شده است يا قبل اين دنيا؟ نبايد اين سطح از همراهي ها را سطحي و عاميانه تحليل كرد. بر پايه معارف اهل بيت(علیهمالسلام) بايد مسايل عوالم قبل را نيز در همراهي اولياي خدا در نظر گرفت. اينها همه در معارف اهل بيت(علیهمالسلام) موجود است، امّا از آنها غفلت كردهايم. در تحليل عاشورا بايد از نظام خلقت آغاز كرد تا به تحليل فلسفه تاريخ، سپس جامعهشناسانه و انسان شناسانه رسيد.
در مورد كساني كه روبروي حضرت ايستادند نيز بايد همين دقت را كرد و آن را در نظام خلقت تحليل نمود. تقابل اولياء طاغوت و اولياء الهي، تقابل نور و ظلمت و جريان رشد و غيّ است. اينكه يزيد طالب حکومت بود و يا قدرتپرست، تقسيم بد بيتالمال در زمان عثمان و يا حتي سقيفه سادهسازي عاشوراست و آغاز راه جبهۀ باطل نبوده است. جريان درگيري حق و باطل و جنود عقل و جهل جريان بسيار گسترده و پيچيدهاي است كه محوريترين صحنههاي ظهور آن، عاشوراست كه در يک سوي آن تمام اولياء باطل و در طرف ديگر تمام انبياء و اولياء الهي جمع بودند. يك طرف تمامي شهوات و غضبهاي عالم متراكم شده بود و در طرف ديگر تمام عبوديتها. عاشورا «كانون» يك چنين درگيري عظيمي است.
البته باید نگاه جامعهشناسانه نيز داشت كه جامعه چيست و چگونه شكل ميگيرد. حق و باطل در زمان امام حسين در چه وضعي بودند؟ در چه موضوعاتي با يکديگر برخورد داشتند؟
«وكذلک جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا»1 موضوع تقابل چيست؟ آيا کوفه سال 61 هـ. ق است يا حکومتي بالاتر؟ موضوع اين تقابل تحقق حكومت الهي در همۀ عوالم است، نه فقط عالم دنيا.
3 ـ پيشنيازهاي بحث در بهره مندي از عاشورا
1/3 ـ معني سلوك و رابطه آن با بلاي ولي الله
چگونه ميتوانيم از بلاي سيدالشهدا بهرهمند و با آن سالك شويم؟ آيا اصلاً راهي به اين بلا داريم؟ آخرين مرحلهي اوج ما با اين بلا چيست؟
ابتدا بايد سلوك را معني كرد و سپس به بررسي اين موضوع پرداخت که چگونه ميتوان با عاشورا سالك شد؟ سلوک چگونه بر مبناي انسانشناسي و جامعهشناسي و تاريخشناسي تعريف شود تا بتوانيم به اين پرسش پاسخ دهيم که «سلوك فردي»، «سلوك جمعي» و «سلوک تاريخي» به چه معني است؟ سپس بايد روشن شود كه نقش حادثه عاشورا در رسيدن فرد، جامعه و تاريخ به تولي و تبري ـ که اصل در اين سلوک است ـ چيست؟ اگر سلوك بر اين پايه تحليل شود، در اين صورت ميتوان نقش بلاي ولي خدا را در آن تعريف كرد و دید كه چگونه ميتوان با بلاي ولي خدا سالك شد و با سفينهالحسين حركت كرد.
2/3 ـ نقش سلوك با بلا در تهذيب فردي و جمعي
«سلوك با بلا» راهي مطمئن براي اصلاح همه حالات و خلقيات ناصواب است و انسان را به مقام محمود ميرساند. و شايد زيارت عاشورا دستورالعمل چنين سلوکي باشد.
انسان به جايي ميرسد كه بين او و مقام محمود معصومين(علیهمالسلام) حجابي نباشد و اين ممكن نيست مگر با محو تمام رذايل و كسب تمام فضايل؛ با بلاي اولياء خداست که ميتوان به چنين مقامي رسيد، در این صورت مشكلات راه مانند خودبيني و عجب و غرور نيز برطرف ميشود؛ چرا كه «إنَّ سَفينَه الحُسينِ أسَرع». چنانچه در اصحاب سيد الشهداء(علیهالسلام) هيچ يك از خصايص رذيله وجود نداشت. و اگرچه شيطان تمام جنودش را به ميدان آورد تا يكي از جنود سيد الشهداء(علیهالسلام) را زمينگير كند، امّا موفق نشد. اصحاب سيد الشهداء(علیهالسلام) از اول در جهاد اكبر خود بر تمام جنود شيطان غلبه كرده بودند و همه فضايل در آنها متجلي شده بود و جنودِ عقل متناسب با ظرف وجوديشان در آنها ظاهر شده بود و به همين دليل زمينگير نشدند. وقتي انسان در اعظم جبهههاي عقل و جهل ـ يعني جبهه رسول خدا(صلیالله علیه و آله و سلم) ـ وارد شود و نسبت به آن درگيري عظيم توجه و توسل پيدا كند، آن وقت ميتواند در باطن خود به فتوحات عظيمي نائل شود.
اساس عبوديت به تولي وتبري تعريف ميشود و به همين دليل فرمودهاند: «هل الدين الّا الحبّ و الُبغض في الله». اساس «توحيد» تولي تام به ولايت الهيه و تبري تام از ولايت طاغوت است. کسي که ولايت امام را قبول ندارد اگر تمام عمرش را در سجده باشد، باز هم پذيرفته نخواهد شد. وقتي سلوك به تولّي و تبرّي تعريف شود، نقش بلاي اولياء الهي و سپس همه مجاهدتهاي باطني و كنارهگيري از رذايل اخلاقي در آن تعريف خواهد شد که باعث تعريف ميدانهاي جديدي از جهاد و منازل تازهاي از سلوك خواهد شد.
با بلاي اولياء خدا بايد به 3 چيز رسيد:
1 ـ تولي تام به اولیاء خدا؛
2 ـ تبري تام از اعدائشان؛
3 ـ رضاء به قضاء الهی كه بالاتر از آن درجهاي نيست.
انسان باید مبتلا به بلاي اولياء خدا شود تا به حدي از قرب برسد كه بلاي آنها در روح انسان تنزل و تجلّي پيدا كند و با اين بلا به طرف خداي متعال حركت كند. يعني به مرزي از حبّ و ولا برسد كه مستحق بلاي آنها شود.2 حال اگر به اين مرز رسيد بواسطه سلوكی كه با اين بلا داشته است، او را به تبرّي تام از اعداء ميرساند، دشمن شناس ميشود و جبهه حق را ميشناسد. تولّي تام پيدا ميكند و جبهه حق را ميشناسد. و وقتي ميثاق ایشان را با خدا ديد و تحمل بلائشان را در راه خدا و رضائشان را به بلاء الله شهود كرد به معيت و ثبات قدم و... ميرسد و بعد هم جمال وزيبايي بلاء حق را با اوليائش درك ميكند و به رضاء به بلاء الله نسبت به اوليائش ميرسد. نسبت به فعل حق به حمد و رضاء ميرسد، نسبت به اولياء خدا تولي پيدا ميكند و نسبت به فعل دشمنان آنان نیز تبرّي تام مییابد.
رجانيوز