شرحی کوتاه،بر خطبه 86 نهج البلاغه
محبوترين بندگان خدا
از خطبههاى بسيار بسيار مهم و فوقالعاده اميرالمؤمنين (ع) كه در نهجالبلاغه و ساير كتابها نقل شده خطبه هشتاد و ششم است كه در آن خطبه به نشانهها و علائم و آثار كسانى اشاره شده كه از بركت ايمان به قرآن و تقوا و عمل صالح واخلاق حسنه به مقامات و مراتب و منزلتهاى شگفتآورى رسيدهاند.
اگر در فرهنگ اميرالمؤمنين (ع) جز اين خطبه نبود به خدا سوگند براى اصلاح همه امور دنيا و آخرت مردم بس بود.
يقيناً شرح و تفسير اين خطبه آن گونه كه در خور خطبه است اگر به ميدان ظهور برسد از دهها جلد كتاب قطور علمى، روانكاوى، اخلاقى، اجتماعى، عرفانى، معنوى تجاوز خواهد كرد. روى اين حساب ناچارم به توضيح يا ترجمه مختصر جملاتش قناعت ورزم، باشد كه از طريق اين خطبه بتوانيم به اندكى از آثار ايمان به قرآن و عمل به آن كه در اين منبع عظيم منعكس است آگاهى يابيم.
عِبادَ اللّهِ، اِنَّ مِنْ اَحَبِّ عِبادِ اللّهِ اِلَيْهِ عَبْداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ،
بندگان خدا، محبوبترين بندگان در پيشگاه خداوند بندهاى است كه خداوند به تسلّط بر نفسش او را يارى داده،
اى بندگان خدا، از محبوبترين بندگان در پيشگاه حضرت او بندهاى است كه خدا او را (بر ضد تبهكارىهاى) نفسش (كه داراى حالت امّاره به سوء است) يارى دهد.
منظور از «أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ» چيست؟
برخى از شارحان آگاه و بيناى به كلمات حضرت مولىالموحدين در توضيح «أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ» گفتهاند:يارى خداوند به عبدش به اين است كه به او قدرت و قوتى در استعداد عنايت كند كه بوسيله آن قدرت و قوت عقلش را بر چيره شدن بر نفس امارّه كمك كند تا بتواند با عقل نيرومندش كه با هدايت حق و به عبارت ديگر يارى خدا تغذيه شده به خودسازى كه از اعظم عبادات است نائل گردد.
«أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفْسِهِ» چگونه اعمال ميشود؟
در اين عرصه كه پاى عقل و قدرت و فعاليت او در ميان است بايد گفت تحليل مسئله به اين است كه اين يارى و كمك و نصرتى كه از جانب حضرت دوست به انسان مىرسد ظهورش در شناخت نفس و خويشتن خويش و ساختن آن با هدايت تشريعى حق است.
پيوند عقل با قرآن، مهمترين وسيله شناخت نفس
پيوند عقل با قرآن مجيد و دريافت حقايق از آيات عرشى و ملكوتىاش عامل شناخت جايگاه خويش در عالم هستى و ساختن آن به وسيله آيات كتاب حكيم است.روشن است كه خودسازى (كه بالاترين و والاترين هدف اساسى اولياء الهى و عباد خاص حضرت ربالعزه است) بدون خودشناسى غير ممكن است.
خودشناسى هم بدون تحصيل دانش و علمى كه خود را آنچنان كه هست به ما بشناساند ميسر نمىباشد.قرآن دقيقترين و عميقترين شناختها را از نفس انسان و همه روابط او با جهان خارج از موجود او ارائه كرده است.
آيات قرآن در زمينه عقل، نفس، مسئوليت، تكاليف، شناخت، انديشه، تفكر، خودشناختى، خودسازى و ....
آياتى است كه از سوى خالق انسان به عنوان مشعل نور كه در ظلمتكده دنيا همه حقايق را به انسان نشان مىدهد و راه را در تراكم تاريكىها به انسان مىنماياند نازل شده است.
در حقيقت اين خداست كه بوسيله قرآن وجود انسان را در همه ابعادش به انسان مىشناساند و او را به جايگاهش در عرصه هستى آشنا مىسازد، سپس راه خودسازى و رسيدن به اوج كمالات انسانى و معنوى را فرا روى او قرار مىدهد.
«خودشناسى به اين نيست كه انسان بايد اوّلًا يك روانشناس ماهر و يك فيلسوف در مسائل روانى باشد سپس به انسان شدن آغاز كند.
آنچه كه مهم است اين است كه نخست بايد به وسيله تعليم و تربيت و دروننگرى و مراقبتهاى روشنگر مقدارى به عظمت روح پى ببرد و تدريجا به يك عده اصول و فعاليتهاى عالى روح آشنائى پيدا كند و اين اعتقاد و يقين به او حاصل آيد كه برخوردارى روح از آن نيروها و استعدادها كه خداوند متعال به آن عنايت فرموده است قانون دارد و نظم دارد.دليل بر لزوم چنين اعتقاد و يقين اين است كه وقتى اين انسان آگاه مىبيند يك موجود كوچك و محقر و ساده مانند يك عدد كاه، يك برگ در روى درخت يا افتاده بر زمين بدان جهت كه واقعيت دارد بر كنار از نظم و قانون نيست آيا روح با آن عظمت خيره كنندهاش مىتواند چيزى بىنظم و قانون باشد؟!
اين آگاهىها و معارف ابتدائى به شرط آن كه پيگيرى شوند و عملى را كه اقتضا مىكنند با كمال خلوص بجا آورده شود در اين موقع سالك سبيل عرفان به راه افتاده است.»