ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 6 مهر 1403
جمعه 6 مهر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 25 ارديبهشت 1391     |     کد : 36637

حكيم پارسي‌گوي و خردستا

ستايش خرد و خردورزي از مظاهر برجسته انديشه فردوسي در شاهنامه است...

ستايش خرد و خردورزي از مظاهر برجسته انديشه فردوسي در شاهنامه است
حكيم پارسي‌گوي و خردستا
حكيم ابوالقاسم فردوسي طوسي؛ شاعر قرن چهارم هجري، بلندآوازه‌ترين و مشهورترين چهره ادبي پارسي‌گوي است. اين شاعر ايراني كه به زبان‌هاي عربي و پهلوي مسلط بوده است، شاهكار خود «شاهنامه» را به نحوي سروده كه كمترين ردپاي واژگان غيرپارسي در آن نمايان است و همين وجه شخصيت اوست كه بيشتر نزد عوام و خواص شناخته شده است؛ يعني فردوسي ناجي زبان فارسي.
اما اكتفا به اين حيث شخصيتي او و بي‌توجهي به حيث حكمي آثار و شخصيت وي، جفايي در حق اين حكيم مسلمان و ايراني است. دقت در آثار فردوسي و معاني عميقي كه او از طريق داستان‌هاي شاهنامه بيان مي‌كند، براي آدمي چاره‌اي جز تاييد حكمت‌آميز بودن داستان‌هاي اين اثر باقي نمي‌گذارد؛ تاكيد برخردگرايي و عقل محوري يكي از جنبه‌‌هاي حكمي اين شاهكار فردوسي است. در اينجا نويسنده به مضاميني از اين اثر كه به ستايش خرد پرداخته؛ توجه دارد و ما را با جايگاه خرد نزد فردوسي و آفات خردگريزي نزد او آشنا مي‌كند.

حكيم ابوالقاسم فردوسي طوسي كه نامش در پهنه كره خاكي همتراز بزرگاني چون شكسپير، دانته، هومر، حافظ، مولوي و سعدي گسترده است، از نامدارترين شاعران دنيا و از برجسته‌ترين پارسي سرايان ايران در گستره‌اي زماني به وسعت تمام تاريخ است. در انديشه فردوسي كه با بسي رنج بردن در سال سي، ياراي آن يافت تا اثر سترگش را بسرايد و بدين ترتيب، عجم را زنده كرد به اين پارسي، جلوه‌هايي افزون رخ مي‌نمايد. از آن جمله، مي‌توان به ستايش خرد و خردورزي اشاره داشت كه يكي از مظاهر برجسته تجلي انديشه فردوسي در شاهنامه است.

خردستايي و عقل‌گرايي چنان ملكه ذهن فردوسي است كه حتي در سرآغاز شاهنامه و در نخستين بيت آن از پروردگار يكتا با صفت خداوند خرد ياد مي‌كند:

به نام خداوند جان و خرد ‌‌/‌‌ كزين برتر انديشه بر نگذرد

و البته پس از ستايش و يادكرد صفت‌هاي خداوند بلافاصله گفتاري اندر ستايش خرد در20 بيت بيان مي‌دارد:

خرد بهتر از هرچه ايزدت داد ‌‌/‌‌ ستايش، خرد را به از راه داد ‌‌/‌‌ خرد افسر شهرياران بود ‌‌/‌‌ خرد زيور نامداران بود‌‌ ‌‌/‌‌ خرد زنده جاوداني‌ شناس ‌‌/‌‌ خرد مايه زندگاني ‌شناس ‌‌/‌‌ خرد رهنماي و خرد دلگشاي ‌‌/‌‌ خرد دوست گيرد به هر دو سراي ‌‌/‌‌... خرد جسم و جانست چون بنگري ‌‌/‌‌ تو بي‌جسم شادان جهان نسپري

شايد بتوان گفت فردوسي نخستين و شايد تنها شاعر تاريخ ادب ايران است كه مقدمه اثر خويش را جدا از ستايش پروردگار با ستودن خرد آغاز كرده است و بدين سان عقل را دركنار نام پروردگار خود مي‌نشاند و اين خود شاهدي است برجنبه حكمي شاهنامه چرا كه بر مبناي حكمت اسلامي، خداوند نه‌تنها منشأ خرد است بلكه تمام معنا و اتم كلمه خرد شايسته ذات اوست. او خود عقل است و اولين مخلوق او نيز عقل است و اين اساس حكمت اسلامي حكمايي چون فارابي و ابن‌سيناست.

البته گفتار اندر ستايش خرد، تنها بخشي نيست كه فردوسي در آن به خرد و خردورزي پرداخته است. بلكه در جاي جاي شاهنامه و به فراخور حال باور خويش را در اين باره هويدا ساخته است. شايسته و بايسته يادكرد است، واژه خرد و مشتقات آن دست‌كم 150 بار در شاهنامه به‌كار رفته است. با وجود اين، اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه خردگرايي فردوسي چندان فيلسوفانه و متكلمانه نيست، بلكه آنچه مطمح نظر اوست، خردي است كه انسان را از هر نژاد و تباري كه باشد، به سوي رستگاري و خوشبختي رهنمون مي‌شود:

چه خوش گفت آن هنرمند مرد خرد ‌‌/‌‌ كه دانا ز گفتار او برخورد ‌‌/‌‌ كسي كو خرد را ندارد پيش ‌‌/‌‌ دلش گردد از كرده خويش، ريش /...

به يزدان گر ما خرد داشتيم ‌‌/‌‌ كجا اين سرانجام بد داشتيم

فردوسي، به‌رغم آن كه برترين هدفش وصف خرد و ستايش آن نبود، در سرايش شاهنامه هيچ‌گاه اين مهم را از نظر دور نداشت. سراسر شاهنامه جلوه‌گر باور فردوسي دراين باره است. به عنوان نمونه فردوسي تنها در آن بخش كه به داستان پادشاهي انوشيروان مي‌پردازد، بيش از 30 بار خرد و مشتقات آن را ياد كرده و نه تنها در ستايش خرد سخن گفته، بلكه برخي ويژگي‌هاي انسان خردمند را هم بيان داشته است، از آن جمله اين‌كه اسير رشك و حسد و در بند هوا و هوس نباشد و دل به خداوند جهان آفرين داشته باشد؛ خرد خود يكي خلعت ايزدي است ‌‌/‌‌ ز انديشه دور است و دور از بدي است/...

نبايد چو چيره شود بر دل مرد رشك ‌‌/‌‌ يكي دردمندي بود بي‌پزشك ‌‌/‌‌ و گر بر خرد چيره گردد هوا ‌‌/‌‌ نخواهد به ديوانگي بر گوا/...

خردمند و بينا دل آن را شناس ‌‌/‌‌ كه دارد ز دادار گيتي سپاس

هر آن كس كه راه يزدان بجست ‌‌/‌‌ به آب خرد جان تيره بشست

البته به باور فردوسي، فروتني، دوري گزيني از غرور و مدارا با مردمان نيز از جمله ويژگي‌هاي خردمندان و عقل‌گرايان است:

مدارا خرد را برادر بود ‌‌/‌‌ خرد بر سر جان چو افسر بود ‌‌/‌‌ فروتن بود هر كه دارد خرد ‌‌/‌‌ سپهرش همي در خرد پرورد

تدقيق در اشعار فردوسي‌ نشان مي‌دهد كه او صرفا به عقل ابزاري كه همچون وسيله‌اي در كنار ساير وسايل به كار انسان مي‌آيد، نظر ندارد بلكه عقلي كه او آن را مي‌ستايد، چيزي است كه به انسان نيرويي دروني عطا مي‌كند. خردمند از منظر فردوسي چندان توانمند و تنومند است كه هيچ‌گاه گرفتار آسيب دهر و دلبسته فريب‌هاي دنيا نمي‌شود:

كو را در جهان هست هوش و خرد ‌‌/‌‌ كجا او فريب زمانه خورد ‌‌/‌‌ هر آن كس كه دارد روانش خرد ‌‌/‌‌ به چشم خرد كارها بنگرد ‌‌/‌‌ هميشه خردمند اميدوار ‌‌/‌‌ نبيند بجز شادي از روزگار/...

حماسه سراي بزرگ طوس، در بخش پادشاهي بهرام گور و بدان هنگام كه از نامه بهرام به پادشاه هندوستان سخن مي‌گويد نيز اعتقاد خويش درباره خرد را دگربار آشكار مي‌سازد:

فزون از خرد نيست در جهان ‌‌/‌‌ فروزنده كهتران و مهان ‌‌/‌‌ هر آن كس كه او شاد شد از خرد ‌‌/‌‌ جهان را به كردار بد نسپرد ‌‌/‌‌ دلي كز خرد گردد آراسته ‌‌/‌‌ چو گنجي بود پر زر و خواسته

و البته در همين بخش باور خود بر اهميت همنشيني با خردمندان و خردپيشگان را از زبان بهرام چنين آشكار مي‌سازد:

به هفتم چو بنشست گفت اي مهان ‌‌/‌‌ خردمند و بيدار و ديده جهان ‌‌/‌‌ چو با مردم زفت زفتي كنيم ‌‌/‌‌ همي با خردمند جفتي كنيم

از نگاه فردوسي، عقل صرفا يك نيكي در كنار ساير نيكي‌ها نيست بلكه او معتقد بود خرد بر همه نيكويي‌ها سر است و راه فروكاستن رنج را پيش گرفتن مسير خرد مي‌دانست و به اين روي، تاكيدي افزون بر آن داشت، چنان كه از زبان بزرگمهر چنين مي‌گويد:

بپرسيد ديگر كه در زيستن ‌‌/‌‌ چه سازي كه كمتر بود رنج تن ‌‌/‌‌ چنين پاسخ داد كه گر با خرد ‌‌/‌‌ دلش بردبار است رامش برد ‌‌/‌‌ به داد ستد دركند راستي ‌‌/‌‌ ببندد در كژي و كاستي

آفت خرد

در اساطير و داستان‌هاي شاهنامه با برخي قهرماناني مواجه مي‌شويم كه مبدل به ضدقهرمان شده و پس از سيرصعودي دچار سقوط مي‌شوند. اينان كساني هستند كه در ابتدا، راه خرد را پيشه خود مي‌سازند و به اوج مي‌رسند ولي بناگاه خردمداري آنان دچار آفت مي‌شود و آنان را دچار تباهي مي‌گرداند. فردوسي كه ستون خرد را داد و دانش مي‌دانست، بزرگ‌ترين آفت آن را نيز هوا و هوس برمي‌شمرد و آن را مانند دشمن قهار و قوي پنجه عقل معرفي مي‌كند:

هوا را مبر پيش راي و خرد ‌‌/‌‌ كز آن پس خرد سوي تو ننگرد ‌‌/‌‌ كه گر بر خرد چيره گردد هوا ‌‌/‌‌ نيابد ز چنگ هوا كس رها

رفعت خرد و تباهي بي‌خرد

در شاهنامه فردوسي بسياري صفات و عناوين وجود دارد كه ماهيت راستين آنها تنها با همراه شدن خرد ارزش افزون مي‌يابد. تعابيري چون خرد افسر شهرياران است، خرد پاسبان باشد، خرد خلعت ايزدي است، خرد رهنماست، خرد دلگشاست، راي خرد جان بود و... بر درستي اين گفتار گواه است و نشان از فراز و رفعت افزون جايگاه خرد در انديشه فردوسي دارد و البته اين جايگاه چندان والا و ارجمند است كه بي خرد را هم‌آغوشي با مرگ بهتر از زندگي خواهد بود:

نباشد خرد جان نباشد رواست ‌‌/‌‌ خرد جان جانست و ايزد گواست

بايسته يادكرد است، انسان مثالي و ايده‌آلي كه فردوسي آفريده يعني رستم، به‌رغم آن كه واجد صفات نيك بسيار است و پهلواني و دلاوري‌اش زبانزد است، به خردمندي نيز شهره است و البته خرد او را در دستيابي به مقام انسانيت رهنما بوده است. كلام رستم كه زاييده تفكر فردوسي است، در اين باره چنين است:

ز يزدان بود زور ما كه ايم ‌‌/‌‌ بدين تيره خاك اندرون بر چه‌ايم ‌‌/‌‌ نبايد كشيدن كمان بدي ‌‌/‌‌ ره ايزدي بايد و بخردي

به‌عنوان پاياني بر اين كوتاه جستار، خالي از لطف نيست اگر گفته آيد كه فردوسي حتي در بخش پاياني شاهنامه و هنگام بيان تاريخ اتمام آن نيز شايسته ديده تا از ضرورت توانمندي خرد سخن گويد و به اين وسيله ابتدا و انتهاي شاهكار او هم به نام يزدان مزين مي‌شود و هم متذكر خرد:

سپاس خداوند دانا كنم ‌‌/‌‌ روان و خرد را توانا كنم

امير نعمتي ليمائي/ جام‌جم


نوشته شده در   دوشنبه 25 ارديبهشت 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode