درباره سريال پشت كوههاي بلند
افسانه پادشاهان در تلويزيون
جام جم آنلاين: با اينكه لحن و گويش اصفهاني ظرافتها و شيريني خاص خودش را دارد، اما انگار ملاحت زبان شيرازي در سريال روزي روزگاري، ساخته همين كارگردان ـ امرالله احمدجو ـ با ساختار اثر سنخيت و تجانس بيشتري داشت و حتي برخي ديالوگهاي آن به تكيهكلامهاي جذاب در سطح جامعه بدل شد.
با وجود اين شيرينزبانيها و ملاحت زبان فارسي و بازيهاي زباني آن را نبايد ناديده گرفت. به قول احمدجو من در پشت كوههاي بلند سعي ميكنم به واسطه مطالعه ميداني، تحقيق و علاقهمندي واقعي به اصل زبان و آشنايي با حداقلهاي زباني، ضربالمثلها و اصطلاحات عاميانه، مخاطب را به تفكر وادارم. اين كارگردان مضمون اصلي پشت كوههاي بلند را همانند روزي روزگاري توجه دادن جامعه به اخلاقيات معرفي ميكند.
ذكر تفاوتها در پشت كوههاي بلند و روزي روزگاري البته به معناي عدم تشابه ميان اين دو مجموعه نيست و ميتوان بين قصه و ساختار روايي هر دو اثر نقاط مشترك زيادي پيدا كرد.
داستان پشت كوههاي بلند از اين قرار است كه حاكم دستنشانده سامشاه در اصفهان (حسن اكليلي) كه دور از چشمان سامشاه ميخواهد پادشاهي را از آن خود كند، با طراحي پيشكار (فريدون سوراني)، خواجه نعمان تاجر بزرگ اصفهان و كدخداي كوليباد (بهروز مسروري) را به دارالحكومه دعوت كرده تا با جلب حمايت آنها، طرح خود را عملي كند.
بعدها معلوم ميشود خواجه نعمان با غرق شدن كشتيهايش در مسير هند ورشكسته شده و كدخداي كوليباد هم آن سلحشور و جنگجويي كه تصور ميكرد، نيست.
سامشاه در انتظار حاكم، در نزديكي اصفهان اردو زده است و بنا به خلقيات و عادت دوران راهزنياش، هنوز بياباننشيني و چادرنشيني را به كاخنشيني ترجيح ميدهد و به اين جهت كنار رودخانه زايندهرود اردوگاهي برايش علم ميشود.
او حاضر نيست وارد شهر اصفهان شود و همين مساله دستمايه رخدادهاي بعدي در سريال ميشود. شباهت ديگر دو مجموعه اين است كه بيشتر لوكيشنهاي سريال در همان لوكيشن اصلي روزي روزگاري تصويربرداري شده است.
شخصيت حسامبيگ سريال روزي روزگاري، اينجا در نقش سامشاه ديده ميشود و بسيمبيگ (محمد فيلي) با نام تلخك نقشآفريني ميكند.
همچنين شخصيتي به اين كار اضافه شده كه يادآور زندهياد خسرو شكيبايي در سريال روزي روزگاري است. نقش اين شخصيت را كه شيرخان نام دارد عليرضا شجاعنوري به عهده دارد البته بايد به تفاوتهاي جامعهشناختي و ويژگيهاي روانشناسي مخاطب در فاصله ميان اين دو سريال توجه داشت و آن را در اين تطبيق لحاظ كرد.
از روزي روزگاري در دهه 70 تا پشت كوههاي بلند دهه 90، هم جامعه و هم مخاطبان آن دچار تغيير و تحولات و دگرديسيهاي فردي و اجتماعي شدهاند كه نميتوان آن را در فرآيند جريانشناسي سريالهاي تلويزيوني ناديده گرفت.
پشت كوههاي بلند را بايد تركيبي از ژانرهاي مختلف دانست كه بيش از هر چيز يك روايت طنازانه از تاريخ محلي و فولكلوريك است و بدون شك تخيل را به لحن اين ساختار اضافه ميكند تا سويه سرگرمكننده و البته قصه گوي ماجرا برجستهتر شود.
قصهگويي قوي سريال را بايد از جمله ويژگيهاي بارز اين كار دانست كه ريشه در تعلقات خلقي ايرانيان دارد و چهبسا در همين بستر رفتاري است كه روزي روزگاري به دل مينشيند. در ضمن سنخيت لحن و ساختار اين مجموعه را با تفنگ سرپر هم بايد در نظر گرفت.
از جمله ويژگيهاي مهم پشت كوههاي بلند مثل آثار قبلي اين كارگردان توجه به فرهنگ و تاريخ محلي و فولكلوريك است كه در اينجا با طراحي صحنه، دكور و رنگآميزي بيشتري همراه شده و به طور كلي از ابعاد توليدي قويتري برخوردار است.
باز هم در اين ارزيابي بايد گذشت زمان و غني شدن سينماي ايران از حيث فني را در نظر گرفت. با اين حال در بخش بازيگري، روزي روزگاري از شمايل قدرتمندتري برخوردار بوده هرچند در اينجا هم برخي از بازيگران سابق استفاده شده است.
همين قياس نشان ميدهد چقدر حضور بازيگران توانمندي مثل خسرو شكيباني در برجسته شدن يك مجموعه تلويزيوني تاثير دارد.
سريال ساختاري اپيزوديك دارد و ضمن روايت يك داستان كه خط اصلي سريال را تشكيل ميدهد، بينندگان در هر شب يا در دو شب شاهد يك قصه مستقل هستند كه در قالب طنز ساخته شده و البته داستاني تخيلي است كه بدون زمان و مكان محسوب ميشود.
ناگفته نماند زايندهرود نيز يكي از نقشهاي اصلي را به عهده دارد و حتي خشكي آن در مقاطعي براي سازندگان پشت كوههاي بلند دردسرآفرين شده بود، اما در نهايت سازندگان با برنامهريزي توانستند از مقاطع پرآب زايندهرود استفاده كنند و بيشتر بخشها را در باغ بهادران كه محلي نزديك اصفهان است، تصويربرداري كنند.
البته بيابانهاي ميمه كه سريال روزي روزگاري نيز در آن ساخته شده، در اين سريال از چشم احمدجو دور نمانده و بخشهايي از كار را هم آنجا تصويربرداري كرده است.
پشت كوههاي بلند بيشتر به حكايتهاي ادبيات كهن شباهت دارد كه در قصه و داستان آن نكات حكمتآميز زيادي نهفته است و در اينجا آموزههاي اخلاقي در لابهلاي قصه و ديالوگها و اتفاقاتي كه براي شخصيتهاي داستان ميافتد، قابل بازخواني و تشخيص است.
پشت كوههاي بلند روايت اوسنه پادشاهي و حال و هواي آن بوده و يك رفتارشناسي و تبارشناسي از رفتار و سلوكي پادشاهانه را به تصوير ميكشد. موسيقي متن سريال را نيز بايد از جمله امتيازات آن دانست هرچند به زيبايي و خاطره انگيز بودن روزي روزگاري نيست.
سيدرضا صائمي