ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 دي 1404
يکشنبه 7 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391     |     کد : 36124

4 برخورد خطرناك با قرآن؛ از نگاه علامه شهيد مطهري

استاد شهید مرتضی مطهری چهار گروه را در ایجاد انحراف در شناخت قرآن کریم و مهجوریت آن در جامعه اسلامی مقصر می‌داند.

استاد شهید مرتضی مطهری چهار گروه را در ایجاد انحراف در شناخت قرآن کریم و مهجوریت آن در جامعه اسلامی مقصر می‌داند.
شهید مرتضی مطهری به عنوان فردی که امام خمینی (ره) از او به عنوان قرآن شناسی کم نظیر یاد کرد در رابطه با کسانی که در شناخت قرآن کریم در جامعه اسلامی ایجاد انحراف می‌کنند چهار گروه اخباریین،‌اشاعره، اسماعیلیه(باطنیه) و متصوفه را مقصر می‌دانند.
1 - اخباريين
شهید مطهری در رابطه با اخباریین می‌گوید؛ این گروه معتقد به عدم حجیت قرآن هستند و از میان منابع چهارگانه فقه، عقل را به دلیل احتمال خطا، اجماع را به دلیل انتساب به اهل سنت و قرآن را به دلیل انحصار فهم آن در اهل‌بیت (ع) رد کرده و تنها مراجعه به اخبار و احادیث پیامبر و ائمه را جایز می‌دانند.
این استاد قرآن‌شناس این نوع طرز تفکر اخباریین را ظلم و جفا در حق قرآن دانسته و آنرا سبب فراموشی قرآن در جامعه و ایجاد انحراف در مسیر آن می‌داند.
براي روشن شدن موضوع، اشاره به يك نكته تاريخي‌گريز ناپذير است.
این مکتب حدود چهار قرن پیش در حوزه علميه شیعه پیدا شد و رواج يافت. مؤسس این مکتب فردی است به نام ملا امین استر آبادی که شخصا مردی باهوش است و گروه زیادی از علماء، با او هم عقیده بودند.
اين انديشه، به رغم ظاهر مقبول و موجه داراي باطني نامعقول و منحرف بود.«اخباري‌گري» با شعار‌هاي ظاهر‌گرايانه معتقد بود اساس مكتب بر احاديث و روايات اهل بيت استوار است و تا آن جا پيش‌رفت كه برخي از آنان استدلال به قرآن، حتي در موارد بديهي را نيز جايز نمي‌دانستند.
استاد مطهري اخباريين را «جريان مهم و خطرناكي» مي‌نامد كه با انكارحجيت عقل و با اين بهانه كه فهم قرآن مخصوص اهل بيت است تنها بر ظواهر روايات(و به تعبير خودشان قال‌الباقر و قال‌الصادق) اكتفا مي‌كردند. آنان به دليل همين عقايد عوام پسند رشد سريعي يافتند و «اگر گروهي از علماي مبرز و دلير نبودند و جلوي اين جريان نمي‌ايستادند و آن را نمي‌كوبيدند، معلوم نبود كه امروز چه وضعي داشتيم».
شهيد مطهري با اشاره به «جنگ‌ها و آدم‌كشي‌هايي» كه اين طرز تفكر در پي‌داشت. اخباري‌گري را «خيلي شبيه» خارجي‌گري مي‌داند! و معتقد است كه همانند مكتب خوارج، «روح اخباري‌گري را جمود تشكيل داده است».
اهم عقاید اخباریون:
1- منکر حجیت عقل هستند و آن را به عنوان یک دلیل نمی پذیرند.
2- آنان می گویند فهم قرآن مخصوص پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) است و وظیفه ما رجوع به پیغمبر(ع) و اهل بیت(ع) است.
3- منکر حجیت «اجماع» هستند و آن را بدعت اهل سنت می دانند.
بنا بر این اخباریون از ادله چهارگانه‌ای که در فقه اسلام مورد استفاده قرار می گیرد، تنها سنت را حجت می‌دانند و به آن استناد می کنند.
4- مدعی هستند که تمام روایاتی که در کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار و من لا یحضره الفقیه) است صحیح بلکه قطعی الصدور هستند و می‌توان به آنها عمل کرد.
5- مکتب اخباری‌گری ضد اصل اجتهاد در اسلام است. آنان اجتهاد فقها در مسائل دینی را نمی‌پذیرند و تقلید از غیر معصوم را حرام می دانند.
6- مدعی هستند که مردم موظفند مستقیماً به احادیث مراجعه و به آنها عمل نمایند و هیچ مجتهد و فقیهی را نباید به عنوان مرجع تقلید واسطه قرار دهند.
این مکتب در اثر مبارزات علمی افراد دانشمند و شجاعی مانند آیت الله العظمی وحید بهبهانی و گروهی از شاگردان او مثل شیخ مرتضی انصاری(ره) منقرض شده و امروزه هیچ طرفداری ندارد.
[ده گفتار، استاد شهید مطهری، اصل اجتهاد در اسلام، ص 106]
2 - اشاعره
مطهری همچنین در رابطه با اشاعره می‌گوید؛ این گروه شناخت قرآن را به معنی تدبر در آن ندانسته و قائل به معنای تحت‌الفظی و ظاهری آن بودند.
این استاد شهید، دوری از باطن قرآن را سبب ایجاد انحرافاتی در گروه اشاعره می‌داند و در این باره می‌افزاید: اعتقاد به تجسم خداوند، ‌رویت خدا با چشم سر و امکان سخن گفتن با خدا به زبان بشری از جمله این انحرافات است.
استاد مطهري، در(ج3، مجموعه آثار ؛ ص 91) ضمن تأكيد بر سخافت بسیاری از عقاید معتزله مي‌گويد:
آنچه در معتزله قابل ستایش است و مرگ آنها موجب نابودی آن شد روش عقلانی آنها بود.
تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، تمام مخالفتها با این نام صورت می گرفت که افکار معتزله بر ضدّ ظواهر حدیث و سنّت است. رؤسای اهل حدیث مانند مالک بن انس و احمد بن حنبل اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ایمانی حرام می شمردند. پس نه تنها اهل السنّة یک مکتب کلامی در مقابل معتزله نداشتند، بلکه منکر کلام و تکلّم بودند.
تا اينكه اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، پدیده‌ی تازه‌ای رخ داد و آن اینکه شخصیّتی بارز و اندیشمند که سالها در نزد قاضی عبد الجبّار معتزلی مکتب اعتزال را فرا گرفته و در آن مجتهد و صاحبنظر شده بود، از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب اهل السنّة گرایید و چون از طرفی از نوعی نبوغ خالی نبود و از طرف دیگر مجهّز بود به مکتب اعتزال، همه ی اصول اهل السنّة را بر پایه‌های استدلالی خاصّی بنا نهاد و آنها را به صورت یک مکتب نسبتاً دقیق فکری در آورد. آن شخصیّت بارز «ابو الحسن اشعری» متوفّا در حدود 330 هجری است.
اینجا بود که اهل الحدیث دو دسته شدند: «اشاعره» یعنی پیروان ابو الحسن اشعری که کلام و تکلّم را جایز می شمارند، و «حنابله» یعنی تابعان احمد بن حنبل که آن را حرام می دانند.
استاد شهید مطهری، در (ج3، از مجموعه آثار ص 88) سبب ديگري را براي فراگيرشدن مكتب اشاعره به اين شرح ذكر مي‌كند:
معتزله از ناحیه‌ی دیگر نیز منفور عوام شدند و آن، غائله‌ی «محنت» بود.
استاد شهيد (ره)، غائله محنت را چنين توضيح مي‌دهند:
معتزله بودند که با نیروی خلیفه مأمون می خواستند مردم را به زور تابع عقیده‌ی خود در حادث بودن قرآن بنمایند و این حادثه به دنبال خود کشتارها و خونریزیها و زندانها و شکنجه‌ها و بی خانمانی‌ها آورد که جامعه‌ی مسلمین را به ستوه آورد. عامّه‌ی مردم، معتزله را مسئول این حادثه می‌دانستند و این جهت سبب بیزاری بیشتر مردم از مکتب اعتزال شد.
استاد شهيد علامه مطهري در (ج3، از مجموعه آثار ص 90) مي‌گويد: ابو الحسن اشعری از افرادی است که افکارش تأثیر زیادی در جهان اسلام گذاشت و این مایه‌ی تأسّف است.
استاد شهيد علامه مطهري در (مجموعه آثار، ج3، ص: 89) مي‌گويد: البتّه مکتب اشعری تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و وسیله‌ی امام فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه ی متکلّمین - اعمّ از اشعری و معتزلی- از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلّم بزرگ شیعی رفت.
مثلاً کتابهای مواقف و مقاصد و شروح آنها همه رنگ تجرید را به خود گرفته اند.
در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله‌ی زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشواشان ابو الحسن اشعری دور شده و عقاید او را به اعتزال یا فلسفه نزدیکتر کرده اند. اکنون فهرست وار عقاید «اشعری» را که از اصول «اهل السنّة» دفاع کرده و یا به نحوی عقیده ی «اهل السنّة» را تأویل و توجیه کرده است ذکر می کنیم:
فهرست عقاید «اشاعره»
الف. عدم وحدت صفات با ذات (بر خلاف نظر معتزله و فلاسفه) .
ب. عمومیّت اراده و قضا و قدر الهی در همه ی حوادث (این نیز بر خلاف نظر معتزله ولی بر وفق نظر فلاسفه) .
ج. شرور مانند خیرات از جانب خداست (البته این نظر به عقیده ی «اشعری» لازمه ی نظر بالاست) .
د. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او (این نظر نیز به عقیده ی «اشعری» لازمه ی نظر عمومیّت اراده است) .
هـ. حسن و قبح افعال ذاتی نیست، بلکه شرعی است. همچنین عدل، شرعی است نه عقلی (بر خلاف نظر معتزله).
و. رعایت لطف و اصلح، بر خدا واجب نیست (بر خلاف نظر معتزله) .
ز. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است نه مقدّم بر آن (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .
ح. تنزیه مطلق، یعنی هیچگونه شباهت و مماثلت میان خدا و ما سوا وجود ندارد (بر خلاف نظر معتزله) .
ط. انسان آفریننده ی عمل خود نیست، اکتساب کننده ی آن است (توجیه نظر اهل السنّة در باب خلق اعمال) .
ی. خداوند در قیامت با چشم دیده می شود (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .
یا. فاسق، مؤمن است (بر خلاف نظر خوارج که مدّعی کفر فاسق بودند و بر خلاف نظر معتزله که به منزلة بین المنزلتین قائل بودند) .
یب. مغفرت خداوند بنده ای را، بدون توبه هیچ اشکالی ندارد همچنانکه معذّب ساختن مؤمن بلا اشکال است (بر خلاف نظر معتزله) .
یج. شفاعت بلا اشکال است (بر خلاف نظر معتزله) .
ید. کذب و تخلّف وعده بر خدا جایز نیست.
یه. عالم، حادث زمانی است (بر خلاف نظر فلاسفه) .
یو. کلام خدا قدیم است اما کلام نفسی نه کلام لفظی (توجیه نظر اهل السنّة) .
یز. افعال خدا برای غایت و غرضی نیست (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .
یح. تکلیف ما لا یطاق بلا مانع است (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله) .
3 - اسماعيليه
اسماعیلیه گروه دیگری است که به اعتقاد شهید مطهری در مسیر قرآن در جامعه اسلامی ایجاد انحراف کردند.
شهید مطهری در رابطه با این دو گروه با اشاره به اینکه آنها به اقتضا منافعشان به تاویل آیات قرآن می‌پرداختند، می‌گوید: آنها باطن قرآن را در اختیار خود دانسته و خود را اینگونه معرفی می‌کردند و با استفاده از عقاید شخصی خود با قرآن بازی می‌کردند.
آغاز و مؤسس فرقه اسماعیلیٌه خالصه
این فرقه در قرن دوم هجري بعداز مرگ اسماعيل بن جعفر (ع) تأسيس شد و اسماعیل مؤسس فرقه اسماعيليه نيست زيرا، اسماعیل در زمان امام صادق (ع) از دنیارفت وهیچ گونه ادعای امامت هم نکرد وخود امام بعد از مرگ او جنازه فرزندش اسماعیل را در ملاء عام گذاشت تا مردم بدانند که او از دنیا رفته و امامِ کسی نمی باشد ولی در باره‌ی رهبر اصلى آنان اختلاف است؛ بعضى رهبر اصلى آنان را «عبد اللَّه بن ميمون قداح» كه شيعه امامى و از اصحاب امام جعفر صادق (ع) و ايرانى و خوزستانى بودند كه بر اثر معاشرت با ابو الخطاب به مذهب غلو گرائيده و معتقد به امامت اسماعيل بن جعفر و پسرش محمد بن اسماعيل گرديد» مى‏دانند
[بغدادى‏ ،عبد القاهر بن طاهر بن محمد البغدادي أبو منصور، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم‏،: بيروت‏ ،دار الجيل- دار الآفاق‏،1408،ص16-277]
ولى بسیاری، رهبر بزرگ و اصلى آنان را «محمد بن ابى زينب اسدى اجدع»، مشهور به «ابى الخطاب» مى‏دانند و به همين جهت به آنان «خطابيٌه» نيز مى‏گويند.
[نوبختی ، فرق الشیعه ،ص69-و اشعری، سعد بن عبد الله اشعرى قمى‏،
المقالات و الفرق ،ص81]
ویژگی ها و عقاید ابوالخطاب
بسیاری از بزر گان ریشه تاریخی و فکری اسماعیلیه را به ابوالخطاب باز می گردانند وی نخست از اصحاب امام جعفر صادق (ع) بود و به سبب سخنان غلٌو آميزش امام او را لعنت‏كرد و از وى بيزارى جست.
[ابوالخطاب وپیروانش بعد از آن که از جانب امام صادق (ع)طرد شدند به دنبال شخص دیگری از اهل بیت یعنی اسماعیل رفتند که مورد قبول شیعیان بود و امام صادق(ع) وعموم شیعیان به او احترام ویژه‌ای قائل بودند، تا اورا به عنوان رهبر و امام خود قلمداد کنند. لکن خود امام بعداز مرگ اسماعیل جنازه اورا به مردم نشان داد تا در آینده برای وی دعوی امامت نکنند چنانچه توضیح داده شد .
علامه طباطبایی در (كتاب شیعه در اسلام، ص .69) در مقام بیان فرق کلی میان مذاهب امامیه اثنا عشری و اسماعیلیه گفته است:
فرق کلی میان شیعه دوازده امامی و شیعه اسماعیلی این است که اسماعیلیه معتقدند که امام به دور هفت گردش می کند و نبوت در حضرت محمد صلی الله علیه و آله ختم نشده است، و تغییر و تبدیل در احکام شریعت، بلکه ارتفاع اصل تکلیف خاصه به قول باطنیه مانعی ندارد، بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را خاتم الانبیاء می دانند و برای او دوازده وصی و جانشین قائلند، و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می‌دانند و برای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند.
مرحوم علامه شهيد مطهری در كتاب (آشنایی با علوم اسلامی، کلام، عرفان، ص .21) در این باره گفته است:
«باطنیه آن قدر در اندیشه های اسلامی بر اساس باطنیگری دخل و تصرف کرده اند که می توان که می توان گفت اسلام را قلب کرده اند. به همین دلیل مسلمین جهان حاضر نیستند آنها را جزء فرق اسلامی به شمار آورند.در حدود سی سال پیش که «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» در قاهره تأسیس شد و مذاهب شیعه امامیه، زیدی، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی هر کدام نماینده داشتند، اسماعیلیان خیلی کوشش کردند که نماینده بفرستند، ولی از طرف سایر مسلمین مورد قبول واقع نشد».
اصول عقائد اسماعيليه:
1 - مرگ اسماعيل بزرگترين فرزند امام جعفر صادق ـ عليه السلام را انكار كرده و مي گويند: او امام، زنده و غايب است و روزي ظهور خواهد كرد.
2 - خداي تعالي به واسطه حقيقتي كه از آن با كلمة «كن» تعبير مي شود دو عالم را آفريد:
الف: عالم باطن كه عالم امر غيب است و شامل عقول و نفوس و ارواح و حقايق كلي مي باشد.
ب: عالم ظاهر كه عالم خلق و شهادت است و شامل اجزاي علوي و سفلي و اجسام فلكي و عنصري است و بزرگترين موجودات اين عالم به ترتيب بزرگي، عرش، كرسي و اجسام ديگر است. و بدين ترتيب آغاز و انجام سلسلة هستي خداست. (رباني، علي، فرق و مذاهب كلامي، ‌ص73-65)
3 - ذات باري تعالي برتر از وهم و عقل و فكر است. خداوند بالاتر از حد صفات است. با هيچ صفتي و تعين و حدي چه به سلب و چه به ايجاب از وي سخن نتوان گفت.
[مشكور، محمد جواد، تاريخ شيعه، انتشارات اشراقي، چاپ پنجم، 1372، ص226]
4 - آنها عقل كل و نفس كل را دو اصل مي‌خوانند و گاهي بنام اصل اول و ثاني از آندو نام مي برند.
[مشكور، ‌محمد جواد، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، همان، ‌ص231]
5 - آنان به بهشت و دوزخ جسماني معتقد نيستند ولي براي مبتديان اين كلمات را به معني معمول آن تفسير مي كنند و مانند غلاة به حلول، تناسخ ارواح باور داشتند از نظر آنها بهشت، همان عقل است و كليد در بهشت گفتار رسول خداست.
6 - تعاليم ظاهري آنان با معتقدات شيعة دوازده امامي چندان تفاوتي ندارد و همان احكام شرعي اسلام مانند نماز و روزه، و زكات و غيره است.
(طباطبايي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، ناشر دفتر انتشارات اسلامي، ‌1362، ‌ص53)
7 - مظهر عقل كل در اين عالم وجود ناطق است. ناطقان همان پيغمبران اولوالعزمند كه شمار آنان هفت است. هر پيغمبري وصي و جانشيني دارد كه در حال حيات او از علم او بهره مند بوده است. پس از هر ناطقي هفت امام روي كار مي آيند.دورة هر پيغمبري هزار سال است و چون دورة او سرآيد پيغمبر و شريعت ديگري ظهور كند. و شريعت پيشين را نسخ مي نمايد.
8 - در روي زمين يك ناطق وجود دارد و او پيامبر صاحب شريعت است، يعني پيامبري كه قانون الهي را كه بوسيلة فرشته به او القاء مي شود، ابلاغ مي كند. ادوار نبوت از هفت دور تشكيل مي شود و هر مرحله از دوره نبوت بوسيله يك ناطق و يك وصي افتتاح مي گردد. و يك يا چند دسته هفت گانه از امامان جانشين آنان مي گردد و سپس آن دوره بوسيله آخرين امام يعني (قائم) يا امام رستاخيز كه دوران پيشين را خاتمه مي دهد، پايان مي پذيرد و او امام مقيم است
[هاشم عثمان، اسماعيليه، بيروت، انتشارات اعلمي، چاپ اول، 1998م، ص66]
9 - در مورد امامت بر اين باورند كه امام مظهر عالم امر است. و حجّت او مظهر عقل اول (عقل كل) است. امام حاكم بر عالم باطن و معلم ديگران است. گرچه امام گاهي پنهان مي گردد، ولي دعوت او ظاهر خواهد بود تا اينكه حجت از جانب خدا بر بندگان تمام گردد. معتقدند كه علاوه بر حجت خدا، پيوسته در روي زمين دوازده نفر نقيب كه حواريين و خواص حجت‌اند وجود دارد
[رباني، ‌علي، در آمدي بر علم كلام، ‌انتشارات دارالفكر، چاپ اول، 1378، ص230]
10 - يك امام وجود دارد كه وارث امام اساس است وظيفة او ايجاد تعادل ميان ظاهر و باطن كه پيوستگي آنها ضروري است، مي باشد.
از نظر اسماعيليان امامت داراي مراتب چهارگانه زير است.
1 ـ امام مقيم: او كسي است كه پيامبر ناطق را بر مي انگيزد و اين عالي ترين درجه امامت است و آن را (رب الوقت) نيز گويند.
2 ـ امام اساس: او وصي و جانشين پيامبر و امين راز و ياور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم مي يابد.
3 ـ امام مستقر: او كسي است كه امام پس از خود را تعين مي كند، راه تعيين امام از نظر اسماعيليه دو چيز است:1 ـ وراثت، 2 ـ نص امام مستقر.
4 ـ امام مستودع: او به نيابت از امام مستقر به انجام امور امامت قيام مي كند و حق تعيين امام پس از خود را ندارد وي را نايب الامام نيز گويند
[رباني، ‌علي، در آمدي بر علم كلام، ‌انتشارات دارالفكر، چاپ اول، 1378، ص231]
يكي از عقايد شاخص اسماعيليه در معارف و احكام ديني، باطن گرائي و تاويل است به عقيدة آنان شرايع الهي داراي ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشين او نمي داند و همه آنچه در شرايع آسماني آمده مثالها و رموزي است براي حقايق باطني، بنابراين در مورد احكام و معارف ديني مثل نماز و تيمم و زكات و حج تاويلاتي داشتند كه چنين تاويلات موجب شد كه علماي اسلام اسماعيليه را خطر جدي براي عقايد اسلامي به شمار آورند.
4 - متصّوفه
متصّوفه در زمینه تحریف آیات و تأویل آنها مطابق عقاید شخصی خود ،
ید طولایی داشتند در اینجا یک نمونه از تفسیرهای آنها را ذکر می کنیم تا شیوه تحریف های آنان روشن گردد و خواننده از این مجمل بتواند
حدیث مفصل را بخواند. «در قرآن آنجا که داستان حضرت ابراهیم (ع)و پسرش اسماعیل (ع) ذکر شده چنین آمده است که به حضرت ابراهیم (ع) چند بار در رؤیا دستور قربانی کردن فرزندش در راه خدا داده می شود ابراهیم (ع) ابتدا از این دستور تعجّب می کند اما بعد از آنکه رؤیا چند بار تکرار می گردد یقین پیدا می کند و تسلیم امر پروردگار می شود بعد موضوع را با پسرش در میان می گذارد او هم خالصانه می پذیرد و تسلیم حکم الهی می شود .
منظورهم همین ظهور تسلیم و رضا به قضای حقّ بوده است و به همین دلیل وقتی پدر و پسر هر دو از روی صفای باطن و خلوص نیّت آماده
اجرای فرمان خداوند تبارک و تعالی شدند اجرای حکم باذن خدا متوقّف گردید .
در تفسیر همین واقعه متصوّفه می گفتند مقصود از ابراهیم ، ابراهیم عقل است و مقصود از اسماعیل ، اسماعیل نفس و عقل در این شرح قصد آن داشت تا نفس را ذبح کند. روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن است و ارائه یک نوع شناخت انحرافی و درباره همین برداشتهای انحرافی و مبتنی بر خواسته ها و امیال شخصی و گروهی است که پیامبر (ص) فرمود : مَن فَسَّرَ القُرآن برَأیهِ فَلیَتَبوَّء مَقعَدَه مِنَ النّار . «این چنین بازی با آیات خیانت به قرآن محسوب می شود آنهم خیانتی بسیار بزرگ»
(شهید مطهری آشنایی با قرآن ، ص ۲۷-۲۸ ، انتشارات صدرا

گردآوري و تنظيم: رضا صابري خورزوقي



نوشته شده در   چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode