شهيد مطهری مباحث خود را از انسان شروع میكند و به انسان نيز ختم میكند و بر مبنای همين رويكرد است كه برخلاف تقسيمبندی سنتی، روابط چهارگانه انسان با خدا، خود، انسانهای ديگر و طبيعت را مطرح میكند.
سيدامرالله موسوی، دانشجوی دكتری دانشگاه امام صادق(ع) و پژوهشگر در حوزه انديشههای شهيد مطهری، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) اظهار كرد: نكته مهمی كه درباره انديشه شهيد مطهری میتوان بدان اشاره كرد، اين است كه ايشان طرح مباحث خود را از انسان شروع كرده است؛ ايشان اسلام را به عنوان يك دين و قانون تشريعی منطبق بر قوانين تكوينی و فطری میداند و بر آن است كه در نظام تكوين انسان، جهان و قرآن منطبق بر هم هستند.
وی با بيان اينكه مباحث مطرح شده از سوی شهيد مطهری اغلب جنبه انسانشناسی دارد، افزود: ايشان تفسيری از انسان و جهان معرفی كرده و میكوشد تا انسان را در اين تفسير تشريح كند. تفاوت روش شهيد مطهری با ديگران در اين بوده كه ديگران معمولاً از خداوند و دستورات اسلامی شروع میكنند، اما استاد شهيد میخواهد بگويد كه انسان چه ويژگیها و خصايصی دارد.
اين محقق و پژوهشگر تصريح كرد: از منظر شهيد مطهری بحث بر سر اين نيست كه كسی ديندار باشد يا نباشد؛ بلكه بحث بر سر اين است كه انسان چه دينی را انتخاب كند؛ اين مطلب بدان معناست كه در جهان هستی انسان بیدين وجود ندارد. انسان اقتضائات، ويژگیها، گرايشها و تمايلاتی در درون خود دارد كه شهيد مطهری در نهايت اين تمايلات را فطرت میداند؛ از جمله آن تمايلات، گرايش به كمال مطلق، گرايش به پرستش و گرايش به عشق است كه شهيد مطهری آن را دين مینامد.
وی اضافه كرد: در سراسر تاريخ، فلاسفه به دنبال آن بودهاند كه دين از كجا پيدا شده و منشأ آن چيست؟ و از همين روی نظريات گوناگون و متعددی در اين زمينه ارائه شده است. بحث شهيد مطهری آن است كه شما چرا به دنبال منشأ دين هستيد؟ دين فطری بوده و خواسته طبيعی انسان است. انسان خواهان زيبايی مطلق، كمال مطلق و حقيقت نامتناهی است. اگر سؤال شود كه اگر چنين است، پس چرا همه انسانها خداپرست نيستند؟ پاسخ آن است كه انسان در مسير اين كمال مطلقطلبی در تطبيق خود اشتباه میكند.
به نظر شهيد مطهری اسلام آمده است تا جامعه (و نه صرفاً فرد) را بسازد و در دستورات اسلام، جامعه بيش از فرد مد نظر است؛ يعنی در واقع ايشان در صدد معرفی فلسفه نظام اجتماعی اسلام است تا انسان را به عنوان يك جزء سرگردان در منظومه هستی خارج كند
موسوی با بيان اينكه با اين تفاصيل ما بايد نه به دنبال علل دينگرايی بشر، بلكه به دنبال علل گرايش او به بیدينی و مادیگری باشيم، ادامه داد: از همين رو مشاهده میكنيم كه استاد شهيد «علل گرايش به ماديگری» را مینويسد و بر آن است كه به دنبال علل گرايش به ماديگری (و نه علل گرايش به دينداری) باشيد. دين فطری بشر است و اگر موانع را از سر راه فكر بشر بردارند، او به طور خودكار به سوی دين راهنمايی میشود.
وی عنوان كرد: شهيد مطهری در تعليم و تربيت، با توجه به محوريت فطرت در انديشه، معتقد است كه انسان مادهای نيست كه بتوان آن را به صورت دلخواه تغيير داد. به عقيده ايشان در تعليم و تربيت بايد به پرورش استعدادهای فطری انسان توجه كرد. صورت نوعيه انسان كامل در درون انسان نهاده شده و انسان را در تعليم و تربيت، بايد به سمت آن صورت پرورش داد.
اين پژوهشگر در حوزه انديشههای شهيد مطهری افزود: استاد شهيد مباحث خود را از انسان شروع میكند و بر آن است كه اين انسان روابطی دارد: رابطه نخست او با خدای خود است و اسلام آمده تا روابط انسان را تنظيم كند. از قديم الايام در تقسيمبندی آموزههای اسلام آنها را به سه دسته اصول عقايد، احكام عملی و اخلاقيات تقسيم میكردند و میگفتند كه متكفل اصول عقايد، «علم كلام»؛ متكفل اخلاقيات «علم اخلاق» و متكفل احكام نيز «علم فقه» است.
وی خاطرنشان كرد: شهيد مطهری علم كلام را اعم از اينها میداند و بر آن است كه علم كلام در واقع علم پاسخگويی به شبهات دينی در همه زمينههاست. لذا ايشان معتقد بود كه بهتر آن است كه اين تقسيمبندی سنتی را تغيير دهيم و از انسان آغاز كنيم. انسان روابطی دارد؛ متكفل رابطه انسان با خدا علم عقايد است، متكفل رابطه او با انسانهای ديگر علم حقوق يا فقه است، متكفل رابطه انسان با خودش علم اخلاق است و متكفل رابطه انسان با طبيعت، علم است.
در تقسيمبندی سنتی متكفل اصول عقايد، «علم كلام»، متكفل اخلاقيات «علم اخلاق» و متكفل احكام نيز «علم فقه» است، اما شهيد مطهری معتقد بود كه بهتر آن است كه اين تقسيمبندی را از انسان آغاز كنيم: متكفل رابطه انسان با خدا علم عقايد است، متكفل رابطه او با انسانهای ديگر علم حقوق يا فقه است، متكفل رابطه انسان با خودش علم اخلاق است و متكفل رابطه انسان با طبيعت، علم است.
دانشجوی دكتری دانشگاه امام صادق(ع) با بيان اينكه شهيد مطهری مباحث خود را با انسان آغاز و به انسان نيز ختم میكند، تصريح كرد: اگر ما بتوانيم به بشر امروز، انسان را بشناسانيم، با توجه به اينكه دستورات اسلام منطبق بر فطرت و حقيقت انسان است، خواهيم ديد كه بسياری از مشكلات او حل خواهد شد.
وی افزود: پس ويژگی خاص شهيد مطهری و نكته ظريفی كه در روش فكری ايشان مشاهده میشود آن است كه ايشان مباحث خود را از انسان شروع میكند و او را دارای مشخصهای با نام فطرت و يكی از ويژگیهای فطری او را دينگرايی و كمال مطلقطلبی میداند و از همين منظر ايشان جامعيت اسلام را در نظر میگيرد.
موسوی با اشاره به اينكه ويژگی بسيار مهم ديگر در انديشه شهيد مطهری آن است كه ايشان به بحث جامعهسازی و جنبه اجتماعی اسلام بسيار توجه دارد، خاطرنشان كرد: به نظر شهيد مطهری اسلام آمده است تا جامعه (و نه صرفاً فرد) را بسازد و در دستورات اسلام، جامعه بيش از فرد مد نظر است؛ يعنی در واقع ايشان درصدد معرفی فلسفه نظام اجتماعی اسلام است تا انسان را به عنوان يك جزء سرگردان در منظومه هستی خارج كند و او را در اين نظام قرار دهد.
اين محقق و پژوهشگر ادامه داد: در بين فلاسفه غربی دو ديدگاه درباره انسان و جامعه وجود دارد: ديدگاه نخست آن است كه انسان اصالت دارد و جامعه يك مفهوم اعتباری، انتزاعی و ذهنی است. دسته دوم بر آنند كه جامعه اصالت دارد و انسان وجود حقيقی ندارد و صرفاً بدن او مجزاست و آنچه كه به عنوان فرهنگ و انسانيت مشهود است، از جامعه گرفته شده است.
وی با اشاره به اينكه طبق هر دوی اين ديدگاهها بسياری از موضوعات اسلامی قابل توضيح نيست، اضافه كرد: شهيد مطهری قائل به قول سومی با نام اصالت فطرت است و در اين موضوع نيز باز میبينيم كه ايشان از انسان اينگونه سخن میگويد كه انسان يك نوار خام نيست كه در جامعه آمده باشد و هر چه را كه جامعه میگويد، ضبط كند. بلكه انسان مانند بذری میماند كه در جامعه پرورش میيابد و از همين رو اقتضای خاصی دارد؛ يعنی بذر انسان اقتضای انسان شدن دارد.