ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 دي 1404
يکشنبه 7 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391     |     کد : 35941

رضايت و غضب حضرت زهرا(س)؛ فرقان حق و باطل بعد از رحلت پيامبر(ص)

رسول اكرم(ص) در زمان حيات خود با بيان سخنان مختلف كه اسنادش در منابع دست اول اهل‌ سنت نيز آمده است،

 رسول اكرم(ص) در زمان حيات خود با بيان سخنان مختلف كه اسنادش در منابع دست اول اهل‌ سنت نيز آمده است، نشان دادند كه خداوند از غضب حضرت زهرا(س) غضبناك و با خشنودی ايشان خشنود می‌‌شود؛ لذا بعد از رحلت پيامبر اعظم(ص) تنها با تكيه بر همين امر می‌توان به تشخيص حق از باطل پرداخت.

زهره اخوان‌مقدم، استاديار دانشكده علوم قرآنی تهران، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، اظهار كرد: پيامبر اكرم(ص) در حديث ثقلين بيان فرمودند كه اگر می‌خواهيد بعد از من هدايت شويد، بايد به كتاب خدا و عترت من تمسك جوييد و طبق آنچه در منابع شيعه و سنی آمده، پنج‌ تن آل‌ عبا(ع) همان اهل بيت پيامبر اكرم(ص) هستند. ممكن است تصور شود اگر شخصی بخواهد هدايت شود، بايد حتما فقط به سراغ اميرالمؤمنين(ع) برود، درحالی‌كه حضرت زهرا(س) نيز همين شأن را دارند؛ يعنی شأن هدايت‌گری را عيناً دارند و فقط شأن امامت ندارند كه آن هم يك شأن اجرايی است كه خداوند خواسته مخصوص مردان باشد، وگرنه شأن هدايت‌گری را ايشان نيز دارند.

وی افزود: دليلش اين است كه شأن هدايت‌گری ويژگی‌اش علم است كه علم هم حضرت زهرا(س) دارند و با بقيه اهل‌ بيت(ع) در اين ويژگی مشترك هستند و حتی حضرت زهرا(س) به حدی مقامشان عالی است كه امام صادق(ع) می‌فرمايند: «ما حجت بر مردم هستيم و مادمان فاطمه زهرا(س) حجت بر ما هستند».

اين محقق و پژوهشگر ادامه داد: اعتراف آلوسی به مقام عالی حضرت زهرا(س) بسيار جالب توجه است. آلوسی از مفسران اهل سنت است كه متعصب هم هست و نسبت به شيعه يك‌سری حالت‌هايی دارد كه واقعاً با تعصب برخورد می‌كند، فضائل را صريحاً انكار می‌كند، ناسزا می‌گويد، يك مفسر بی‌طرف نيست و در تفسير روح‌المعانی چنين رويكردی دارد. به قول آن مثل مشهور «الفضل ما شهد به الاعداء» وقتی چنين شخصی درباره حضرت زهرا(س) سخن عظيمی بگويد، بسيار اهميت دارد تا اينكه يك مفسر شيعه يا غيرمتعصب چنين سخنی را بگويد.

اخوان‌مقدم با اشاره به سخن آلوسی عنوان كرد: وی می‌گويد: ابن‌عباس از رسول‌خدا(ص) نقل كرده كه 4 زن، دانشمندان زنان عالم هستند: مريم بنت عمران، آسيه، خديجه و فاطمه. آلوسی ادامه می‌دهد: ولی من می‌گويم كه حضرت فاطمه(س) برترين زنان گذشته، آينده و معاصر خود بوده‌اند؛ نه تنها فقط از آن‌جهت كه پاره تن پيامبر هستند، بلكه از جهات ديگر هم برترند. آلوسی بيان می‌كند: من قبلاً أخباری آوردم و گفتم كه چنين و چنان است، ولی آن اخبار با اين حرفی كه می‌خواهم الان بزنم، مخالفتی ندارد و دلالت بر برتری زنان ديگر بر حضرت زهرا(س) نمی‌كند، چرا؟ چون فاطمه زهرا(س) پاره تن كسی است كه سرور كائنات و روح هستی است (يعنی پيامبر اكرم(ص))؛ پس مقايسه‌كردن فضايل حضرت زهرا(س) با ديگران اصلا كار درستی نيست.

اين محقق و پژوهشگر به نقل ادامه سخن آلوسی پرداخت و بيان كرد: آلوسی خودش جواب می‌دهد كه اين سخن را برای چه گفته‌ است؟ بخاطر اينكه پيامبر(ص) فرمودند: دو سوم دين خودتان را از عايشه بگيريد. حالا اين حديث را خودش قبلا نقل كرده است. می‌گويد من خودم قبلا اين را گفته‌ام، درست است ولی الان كه می‌گويم فاطمه زهرا(س) از همه زنان برتر است، اين حرف خودم را نقض نكرده است؛ چون واقعا فاطمه برتر از عايشه است، از حيث علمی، ‌می‌گويد: شايد از من بپرسيد كه چطور شما معتقد شديد به افضليت فاطمه(س)؟ می‌گويد: ضعف استدلال آن‌هايی كه عايشه را بر حضرت زهرا(س) مقدم می‌كنند، از اينجا روشن می‌شود كه اولاً بر فرض ثبوت صحت حديث، يعنی اگر اين حديث «دو سوم دين را از عايشه بگيريد» درست باشد، فقط اين اندازه را می‌رساند كه دو سوم دينتان را از عايشه بگيريد، در صورتی كه رسول اكرم(ص) فرمايشی درباره حضرت زهرا(س) گفته‌اند كه به معنای اين است كه هر سه سوم دين را از حضرت زهرا(س) بگيريد؛ پس بنابراين حضرت زهرا(س) از عايشه بالاتر هستند؛ تازه بر فرض صحت آن حديث! ( كه پيامبر(ص) فرمودند: «دو سوم دين را از عايشه بگيريد»).

اخوان‌مقدم گفا: آلوسی دقيقا بر حديث ثقلين تكيه می‌كند، وی می‌گويد وقتی در حديث ثقلين آمده: كتاب‌الله و عترتی؛ اين نه تنها جای «دو سوم» دين را می‌گيرد، بلكه خيلی رتبه بالاتری را دارد؛ يعنی حضرت زهرا(س) را معادل قرآن می‌گيرد، از حيث هدايت‌گری، از حيث علم، از حيث بركت، و خودش توضيح می‌‌دهد كه هر شأنی كه قرآن دارد؛ مبارك است، نور است، هدايت است، غير ذی‌عوج است، همه اين شأن‌ها نيز برای حضرت زهرا(س) اثبات می‌شود، وقتی ما حضرت زهرا(س) را جزء حديث ثقلين بدانيم.

وی با بيان اينكه حديث ثقلين مبنايش هدايت است، گفت: هدايت به وسيله دو ركن بايد انجام گيرد كه بايد همراه با هم باشند، كتاب خدا و عترت. تمسك به كتاب خدا به تنهايی قطعا ضلالت به دنبال دارد، چنانچه می‌بينيم تئوری «حسبنا كتاب ‌الله» جواب نداد و به گمراهی كشيد و به تصريح پيامبر(ص) كه می‌فرمايند: «هركس می‌خواهد گمراه نشود، بايد به هر دوی آنها تمسك بجويد» و اينكه اهل بيت در حديث ثقلين، منظور همين عترت طاهرين هستند كه معصومان(ع) هستند و يكی از اين‌ها حضرت زهرا(س) هستند.

اين محقق و پژوهشگر با طرح اين سؤال كه چگونه از اين بحث می‌خواهيم استفاده هدايتی بكنيم؛ يعنی حضرت زهرا(س) چگونه مايه هدايت می‌شوند؟، گفت: در اين بحث بيشتر سعی می‌كنم منابع اهل سنت را بياورم، به خاطر اينكه جواب مخالفان هم باشد، وگرنه منابعش در كتب شيعه خيلی فراوان است. در همين سی‌دی جامع‌الاحاديث كه جست‌وجو كنيد، روايت‌هايش را می‌آورد. پيامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی؛ فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب درآورد، مرا به غضب آورده است».

وی با اشاره به نكته جالب ديگری از آيت‌الله‌العظمی جوادی آملی، گفت: ايشان بيان ‌می‌كنند كه وقتی اين‌گونه است كه «فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی» يا «بضعة قلب المصطفی» يعنی حضرت زهرا(س) تكه‌ای از قلب پيامبر(ص) هستند و قرآن هم بر قلب پيامبر(ص) نازل شده است؛ پس ارتباطی در اين بحث نزول قرآن با وجود حضرت زهرا(س) وجود دارد و اين مسئله، جايگاه بی‌نظير حضرت زهرا(س) را نشان می‌دهد.

وی ادامه داد: اين حديث را كه می‌خواهم عرض كنم، در صحيح بخاری در دو قسمت آمده است. در منابع ديگری همچون صحيح مسلم، سنن تزمذی، كنزالعمال، فيض الغدير مناوى، مسند احمد حنبل، حلية‌الاولياء و بسياری ديگر از منابع اهل سنت نيز آمده است و افرادی كه می‌خواهند منابع اين حديث را در كتب اهل سنت ببينند، كافی است به كتاب «فضائل الخمسة من الصحاح الستة» اثر آقای فيروزآبادی مراجعه كنند كه فضايل اين خمسه طيبه(ع) را از كتب اهل سنت جمع‌آوری كرده است.

اخوان‌مقدم گفت: روايت اين است كه رسول خدا(ص) فرمودند: فاطمة بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی؛ پيامبر(ص) فرمودند: فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب در آورد، مرا به غضب آورده است. روايت‌های مختلف از اين حديث هست كه حداقل پنج نوع لفظ مختلف با اين معنا بيان شده است. در يك روايت ديگر باز پيامبر(ص) فرمودند: انما فاطمة(س) بضعة منی؛ يؤذينی ما يؤذيها؛ فاطمه(س) پاره تن من است، هرچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است.

اين محقق و پژوهشگر اضافه كرد: لفظ ديگر از همين معنا، روايت ديگری است كه البته در صحيح بخاری و صحيح مسلم نيامده ولی حاكم نيشابوری كه بر اين دو صحيح(بخاری و مسلم) مستدرك نوشته (مستدرك به معنای جبران‌كننده است) اين حديث را آورده و تعجب می‌كند كه چگونه بخاری و مسلم آن را نقل نكرده‌اند؛ چون می‌گويد تمام شرايطی كه خودتان برای حديث صحيح گفته‌ايد، اين حديث واجد آن است. آن حديث اين است كه پيامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمودند: ان الله يغضب لغضبك و يرضی لرضاك؛ خداوند از غضب تو به غضب می‌آيد و از رضای تو راضی می‌شود. أسدالغابة، تهذيب التهذيب ابن‌حجر عسقلانی، الإصابة فی تمييز الصحابة اثر ابن‌حجر عسقلانی، كنزالعمال، مسند ابن ابی يعلی نيز اين حديث را آورده‌اند.

استاديار دانشكده علوم قرآنی تهران با اشاره به روايت ديگری كه لفظ متفاوتی دارد ولی معنای اين را می‌رساند كه خداوند از غضب حضرت زهرا(س) به غضب می‌آيد و از رضای ايشان راضی می‌شود، گفت: در آن روايت آمده است كه پيامبر(ص) به حضرت زهرا(س) فرمودند: إن الرب يغضب لغضبك و يرضی لرضاك، خدا از غضب تو غضبناك می‌شود و از رضای تو راضی می‌شود.

وی تصريح كرد: پيامبر(ص) با بيان اين روايات، گويی زمينه‌سازی می‌كنند كه بعد از ايشان كسی نگويد كه غضب حضرت زهرا(س) يك غضب از روی هوای نفس و غضبی بشری و از روی زنانگی است؛ كما اينكه اين تهمت را هم به حضرت فاطمه(س) زدند، ولی پيامبر(ص) در اين روايات بيان می‌كنند كه غضب و خشنودی حضرت زهرا(س) يك غضب و خشنودی خدايی است، برمبنای هواس نفس و هوس نيست؛ غضبی است كه ريشه خدايی دارد و باز در آخرين عبارت كه از رسول‌خدا(ص) روايت شده، آمده است كه: ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضی لرضاها.

وی تأكيد كرد: حالا كه پيامبر(ص) در حديث ثقلين، حضرت زهرا(س) را (كه جزئی و بلكه محور اهل‌بيت(ع) هستند) با اين ويژگی كه خدا به خاطر غضب او غضب می‌كند، در كنار قرآن گذاشته‌اند (كتاب‌الله و عترتی)، در شرايطی همچون پس از رحلت رسول‌خدا(ص) كه می‌خواهيم راه حق و باطل را از هم تشخيص دهيم، با ملاك‌قرار دادن غضب و رضايت حضرت زهرا(س) می‌توان حق و باطل را از هم جدا كرد.

استاديار دانشكده علوم قرآنی تهران گفت: طبق منابع معتبر تاريخی و حديثی اهل سنت، حضرت زهرا(س) از خليفه اول غضبناك بودند، من روايتش را می‌خوانم، اگر تشكيكی بود آماده بحث با همه علاقه‌مندان هستم. اين روايت در صحيح بخاری آمده كه آن را عِدل قرآن می‌دانند و می‌گويند همه احاديثی كه در اين كتاب آمده است، صحيح است. بخاری می‌گويد: «فغضبت فاطمه بنت رسول‌الله»؛ فاطمه از خليفه اول غضبناك شد، «فهجرت ابابكر»؛ با خليفه اول قهر كرد، «فلم تزل مهاجرته حتی توفيت»؛ اين قهر قطع نشد، پيوسته ادامه داشت تا اينكه فاطمه زهرا(س) از دنيا رحلت فرمود(ناقل روايت، شهادت حضرت زهرا(س) را نمی‌پذيرد) روايت هم در صحيح بخاری و هم در مسند احمد و نيز در منابع دست بعدی اهل سنت نيز به وفور آمده است.

وی با اشاره به منبع ديگری كه روايت را نقل كرده، گفت: اين مطلب هم در صحيح بخاری و هم در صحيح مسلم آمده كه: «فوجدت فاطمه علی ابی‌بكر فی ذلك»؛ در اين ماجرا فاطمه(س) از خليفه‌ اول ناراحت شدند، «فهجرته»؛ با خليفه اول قهر كردند، «فلم تكلمه حتی توفيت»؛ با خليفه اول يك كلمه هم ديگر صحبت نكردند تا وقتی كه از دنيا رفتند، «فلما توفيت دفنها زوجها علی(ع) ليلاً و لم يؤذن بها ابی‌بكر»؛ وقتی فاطمه زهرا(س) از دنيا رفتند، همسرش علی(ع) او را شبانه دفن كرده و به خليفه اول هم خبر نداد. چه كسی اين را نقل می‌كند؟ بخاری و مسلم؛ پس قهر حضرت زهرا(س) به شدت قوی بوده است، اصلاً با خليفه اول حرف هم نزده‌اند تا وقتی‌كه از دنيا رفتند، در تشييع جنازه‌شان هم گفتند اين‌ها نباشند.

وی با اشاره به روايت ديگر، عنوان كرد: باز روايت سوم را هم بخاری نقل می‌كند، می‌گويد: «فهجرته فاطمه فلم تكلمه حتی ماتت»؛ فاطمه(س) با خليفه اول قهر كرد و با او اصلاً سخن نگفت تا وقتی كه از دنيا رفت. حالا من سؤال می‌كنم اگر شخصی با يك نفر قهر كند، حرف هم نزند، تا موقع مردنش هم اين قهر و حرف‌نزدن ادامه داشته باشد، بعد هم وصيت كند كه آن شخص در دفن من حضور نداشته باشد، آيا اين شخص از او ناراحت هست يا خير؟ مسلم است كه ناراحت است؛ چون آزار و اذيت ديده، اينگونه برخورد می‌كند؛ چون آزار و اذيت ديده با او صحبت نمی‌كند و گفته حتی در تشييع جنازه من هم نباشد.

وی ادامه داد: وقتی كه اين آزار ديدن حضرت زهرا(س) را در كنار آن روايتی بگذاريد كه پيامبر(ص) فرمودند: هركس فاطمه(س) را اذيت كند، مرا اذيت كرده، هركس فاطمه(س) را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده است، و اين‌ها را در كنار آيه قرآن بگذاريم، آيه 57 سوره احزاب «إِنَّ الَّذِينَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا؛ بى‏گمان كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏آور آماده ساخته است» از اينجا می‌توان فهميد و به راحتی به اين نتيجه رسيد كه نبايد از كسی ‌كه فاطمه زهرا(س) را آزار داده و خشمگين كرده، پيروی كرد.

وی تصريح كرد: كسی كه حضرت فاطمه زهرا(س) را اذيت كرده و در نتيجه، غضب پيامبر(ص) را به دنبال آورده است، در نتيجه غضب خدا را و اذيت‌كردن خدا را به دنبال آورده است، آيا چنين شخصی می‌تواند هدايت‌گر باشد؟ «أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّی؛ آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‏نمايد»(يونس/35) ؟ كسی ‌كه خودش هدايت نشده است، خودش ملعون خداست، خودش عذاب آخرت برايش آماده شده است، بعد من به او بگويم بيا دست مرا به هدايت برسان؟ هرگز چنين نيست!

وی اظهار كرد: تنها با توجه به اين رواياتی كه درباره حضرت زهرا(س) نقل شد، در كنار آيات قرآن به راحتی می‌توانيم بفهميم كه حق آنجايی است كه حضرت زهرا(س) هستند، هدايت اينجاست و اين طرف همانجاست كه اميرالمؤمنين(ع) هستند.

اخوان‌مقدم عنوان كرد: حالا ادامه روايت را می‌گويم تا آن شبهه‌ای كه احتمالا ممكن است پيش بيايد، برطرف شود. شايد اين سؤال پيش بيايد كه بخاری و مسلم كه بسياری از فضايل اميرالمؤمنين(ع) را نقل نكرده‌اند و بعداً بعضی از آن‌ها را حاكم نيشابوری در مستدرك خود آورده است، چه می‌شود كه چنين روايتی را نقل می‌كنند؟ جوابش بسيار ساده است و با توجه به ادامه روايت آن را درمی‌يابيم و می‌توان به اين بحث تحت عنوان «اهداف ناقلان حديث» پرداخت و جالب است كه راوی اين حديث عايشه است.

اين محقق و پژوهشگر گفت: خلاصه عرض می‌كنم كه اين‌ها با نقل اين روايت، چه مقدماتی را فراهم آورده بودند و می‌خواسته‌اند چه نتيجه‌ای بگيرند؟ به زبان ساده می‌توان گفت آنها از يك سود صد تومانی گذشته‌اند تا به يك سود هزار تومانی برسند، نه اينكه واقعا نفهميده باشند چكار كرده‌اند.

وی در تبيين اين مسئله گفت: بخاری در ادامه روايت می‌گويد: «فلما تُوفّيت استنكر علی وجوهُ الناس فالتمس مصالحة ابی‌بكر و مبايعته فدخل عليهم ابوبكر فتشهّد علی(ع) فقال قد عرفنا فضلك و ما أعطاك الله و لم‌ننفس عليك خيراً ساقهُ الله اليك»؛ وقتی‌كه فاطمه زهرا(س) از دنيا رفت، مردم از علی(ع) رويگردان شدند، علی(ع) التماس كرد كه با خليفه اول صلح كند و بيعت كند، خليفه اول بر علی(ع) وارد شد و علی(ع) شهادتين گفت و گفت: من فضل تو را می‌شناسم و می‌دانم تو بر من برتری داری و آنچه خدا {از مقامات} به تو عطا كرده است، می‌دانم، من در آن خيری كه خدا به تو داده، حسادت نمی‌ورزم.

استاديار دانشكده علوم قرآنی تهران تأكيد كرد: اين بدين معناست كه به زعم اين روايت، امام علی(ع) می‌خواهد بگويد فكر نكنيد من با شما بيعت نكرده‌ بودم و كافر شده بودم، اين روايت می‌خواهد به نحوی كنايه بزند كسی كه تا الان بيعت نكرده است، گويی از اسلام خارج شده بوده است، علی(ع) آمد و شهادتين گفت كه يعنی من خارج از اسلام نشده‌ام، من مسلمان هستم.

اخوان‌مقدم با طرح اين پرسش كه خواننده اين روايت چه نتيجه‌ای می‌گيرد؟ گفت: از مقدمه روايت و بخش اول روايت اين نتيجه گرفته می‌شود كه غضب حضرت زهرا(س) نشانه اين است كه پيامبر(ص) غضبناك شده‌اند و آيه 57 سوره احزاب را مدنظر قرار داديم. ولی وقتی بخش دوم و ادامه روايت را می‌خوانيم، به اين نتيجه می‌رسيم كه امام علی(ع) با خليفه اول مشكلی نداشته‌اند، بيعت هم كرده‌اند، آن مدتی هم كه از بيعت خودداری كرده بودند، ملاحظه همسرشان فاطمه(س) را كرده‌اند؛ چون همسرشان با خليفه اول قهر بوده‌اند، امام علی(ع) هم از بيعت خودداری كردند، وگرنه بعد از همسرشان با خليفه اول بيعت كرده‌اند و بدين ترتيب راه حق در آن سويی است كه خليفه اول هست.

وی با اشاره به نتيجه ديگری كه از اين روايت گرفته می‌شود، عنوان كرد: نتيجه ديگری كه می‌گيريم اين است كه قهركردن حضت زهرا(س) با خليفه اول يك غضب خدايی نبوده است. اگر قهر خدايی بود، امام علی(ع) آن را ادامه می‌دادند و بعد از همسرشان با خليفه اول بيعت نمی‌كردند. قهر حضرت زهرا(س) يك قهر انسانی و از روی هوای نفس بوده است و جالب است، ابن‌كثير و بعضی علمای ديگر اهل سنت به اين مطلب تصريح می‌كنند.

اخوان‌مقدم با اشاره به سخن ابن‌كثير اظهار كرد: ابن‌كثير می‌گويد: «ان فاطمة حصل لها عتب و تغضب و لم‌تكلم الصديق حتی ماتت، هی امرأة من البشر ليست براجية العصمة»؛ فاطمه(س) برايش غضب و ناراحتی و رنجی به وجود آمد {حالا خوب است همين‌قدر كه رنج و غضبی برای حضرت زهرا(س) حاصل شده است، می‌پذيرد} و با خليفه اول سخن نگفت تا از دنيا رفت، {ولی اين امر را چيزی عادی و معمولی می‌پندارد، چون در ادامه روايت می‌گويد} او يعنی حضرت فاطمه(س) زنی از جنس بشر بوده است و معصوم نبوده است{كه غضبش غضب خدايی باشد}.

اين محقق و پژوهشگر تصريح كرد: بايد توجه كرد كه پيامبر(ص) قبلا چقدر زمينه‌سازی كرده بودند و سخنانی به اين مضمون گفته بودند كه خداوند به خاطر غضب فاطمه(س) غضب می‌كند و با رضايت او راضی می‌شود، رسول خدا(ص) با اين مطالب می‌خواسته‌اند به مردم بفهمانند كه غضب و رضايت فاطمه(س) از روی هوای نفس نيست و خدايی است، چون می‌دانسته‌اند كه بعدی‌ها می‌آيند و چنين تهمت‌هايی به دخترشان می‌زنند و می‌گويند زهرا(س) بخاطر ارث و {نعوذ بالله} مال دنيا، نه بخاطر غصب خلافت غضبناك شده‌ است.

اخوان‌مقدم با بيان اينكه ناقل اين روايت عايشه است، به طرح پرسشی در اين باره پرداخت و گفت: چرا وی اين روايت را نقل می‌كند؟ بزرگ‌ترين طعنی كه بر عايشه می‌زنند، اين است كه با خليفه و امام وقت خودش جنگيده است، با خليفه‌ای كه خودشان قبول دارند خليفه چهارم است، جنگيده است. اين طعن بسيار بزرگی است كه بگويند عايشه با خليفه رسول الله(ص) جنگيده است. عايشه با بيان اين روايت می‌خواهد كار خودش را توجيه كند، بگويد ببينيد فاطمه(س) كه دختر پيامبر(ص) بود، با خليفه وقت خودش درافتاد، قهر هم كرد، حرف هم نزد تا وقتی كه از دنيا رفت. من هم با خليفه وقت خودم جنگيدم، فاطمه(س) يك كار انجام داد، من هم يك كار انجام دادم و خيلی مهم نيست. پس عايشه كه اين روايت را بيان می‌كند، درصدد است به نفع خودش از روايت بهره‌برداری كند. بخاری هم كه اين حديث را نقل می‌كند، نه به اين خاطر است كه شان حضرت زهرا(س) را بگويد، بلكه می‌خواهد از بيان ادامه روايت، به اين نتيجه برسد كه حضرت زهرا(س) وقتی از دنيا رفتند، امام علی(ع) بيعت كردند و اين بيعت مختارانه و ملتمسانه هم بوده است، نه بيعتی از سر اجبار و اضطرار.

اين محقق و پژوهشگر تصريح كرد: «مظلوم گمشده در سقيفه» اثر آقای لباف، كتابی است كه اين مطالب به‌خوبی در آنجا بيان شده است و من تنها يك روايت ديگر می‌گويم كه مطلب را كامل‌تر كنم. اين شبهه گاهی طرح می‌شود كه بيعت امام علی(ع) با خليفه اول به اين معناست كه او را بد نمی‌دانسته‌اند. يك روايت در صحيح مسلم آمده كه خليفه دوم به امام علی(ع) و به عباس(عموی پيامبر(ص)) می‌گويد: «فلما تُوفّی رسول الله(ص)، قال ابوبكر: انا ولیّ رسول الله(ص)، فجئتُما تطلب ميراثك من ابن‌اخيك و تطلب هذا ميراث امرئته من ابيها، فقال ابوبكر: قال رسول الله(ص) ما نُورّث، ما تركنا صدقة فرأيتُماهُ كاذباً آثماً غادراً خائناً»؛ وقتی پيامبر(ص) از دنيا رفتند، خليفه اول گفت كه من ولیّ و سرپرست رسول خدا(ص) هستم، شما دو نفر آمديد، تو(يعنی عباس) آمدی گفتی: من پسر برادرم فوت كرده، من عمويش هستم و سهم‌الارث مرا بدهيد، تو(يعنی امام علی(ع)) هم آمدی و گفتی: همسرم دختر پيامبر(ص) بوده، سهم‌الارث او را بدهيد. خليفه اول گفت: رسول‌خدا(ص) فرمود: ما (پيامبران) از خودمان ارث باقی نمی‌گذاريم، هرچه از ما باقی بماند، صدقه و برای بيت‌المال است؛ پس شما دو نفر خليفه اول را اينگونه پنداشتيد و اينگونه به او اعتقاد پيدا كرديد كه دروغگو، گناهكار، حيله‌گر و خيانت‌پيشه است.

وی ادامه داد: خليفه دوم در زمان خلافتش اين مطالب را به امام علی(ع) و عباس می‌گويد، پس چطور می‌شود گفت كه امام علی(ع) آمدند نزد خليفه اول و گفتند كه فضل و برتری تو را می‌دانم و با او بيعت كردند؟! چگونه ممكن است كسی كه طرف مقابل خود را حيله‌گر و گناهكار و دروغگو می‌داند، به او بگويد تو بر من برتری داری و تو جانشين پيامبر(ص) هستی و من می‌خواهم با تو بيعت كنم؟ آيا چنين چيزی امكان‌‌پذير است؟


نوشته شده در   شنبه 9 ارديبهشت 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode