فكه،
سرزمين تشنگي آب و سيرابي عشق
جام جم آنلاين: از دزفول كه حركت مي كنم و به نزديكي هاي منطقه "فكه" مي رسم، ديگر نه درختي است، نه آبادي و نه هيچ روستايي. رملستان هاي فكه تا چشم كار مي كند از نيستي انباشته شده اند اما ميان اين همه برهوت بي حيات، هنوز هم يادگارهاي ايثار و عشق نفس مي كشند.در اين نقطه سوزان، چهار عمليات نظامي عليه متجاوزان عراقي صورت گرفته كه شنيدن شرح اين عمليات ها و رشادت هاي رزمندگان ايراني؛ آن هم با وجود شرايط جوي بسيار ناگوار فكه، خالي از لطف نيست.
محال است كه به بيابان هاي سوزان و بي آب و علف فكه نگاه كني اما از خود نپرسي كه چگونه دلاور مردان عمليات والفجر، در اين تنور گداخته بر روي زمين جنگيده اند؟ اصلا وقتي حتي يك دقيقه راه رفتن در بين رمل هاي عطشان فكه ميسر نيست؛ مگر مي شود بدون سلاح عشق در اين سرزمين سوخته، دويد و جنگيد؟
اينجا، بي شك دورافتاده ترين منطقه شمال غربي خوزستان است. كافي است چندكيلومتر از فكه به سمت غرب برويم تا به شهر العماره در عراق برسيم.
جاده اي آسفالته و بسيار باريك، تنها مسير رفت و برگشت به فكه است. همه جا را رمل هاي شني پوشانده و غبار بسيار متراكمي، آسمان را هم خاكي كرده است.
در هر ده دقيقه، به ندرت ماشيني از جاده مي گذرد و انگار سكوت و گرما و بيابان، همگي دست به دست هم داده اند تا راه فكه را از همه راه هاي روي زمين متمايز كنند.
در اين نقطه سوزان، چهار عمليات نظامي عليه متجاوزان عراقي صورت گرفته كه شنيدن شرح اين عمليات ها و رشادت هاي رزمندگان ايراني؛ آن هم با وجود شرايط جوي بسيار ناگوار فكه، خالي از لطف نيست.
بزرگترين عمليات هايي كه در منطقه فكه انجام شده، عمليات هاي "والفجر مقدماتي" و "والفجر يك" در فاصله بين سال هاي 1361 و 1362 بود كه هدف از اين دو عمليات، تسلط بر نقاط استراتژيك شهر العماره در عراق بوده است.
گرچه هر دو عمليات نتوانست اهداف از پيش تعيين شده را محقق كند اما روايت دلاوري هاي فكه، همچنان بر سر زبان ها مي چرخد.
بازماندگان اين عمليات ها از خلق حماسه هايي در فكه سخن مي گويند كه در غرقاب خون و عرق، متولد شده است.
يكي از گردان هايي كه روايت حماسه شان در منطقه فكه، ماندگار و زبانزد شد؛ گردان حنظله است. گرداني كه 300 نفر از آن ها در كانالي در محاصره دشمن قرار مي گيرند اما علي رغم چندين روز تشنگي، گرسنگي و نبود مهمات، تسليم نيروهاي عراقي نمي شوند و تا آخرين نفس در فكه مي جنگند.
علی محمودوند، از بازماندگان گردان حنظله در فكه، حماسه آن روزها را این گونه روایت میکند:
"مهمات کم داشتیم. بچهها توی خاک و خل دنبال چهار تا فشنگکلاش میگشتند. به علت عمق زیاد پیشروی ما، از آتش پشتیبانی توپخانه و اینجور چیزها خبری نبود. یک هفته مقاومت کرده بودیم، مختصر آب کمپوتهای باقی مانده جیرهبندی شده بود. تشنگی و گرسنگی بيداد میکرد. محاصره هم شده بودیم. نور علی نور..."
"اما هر وقت صدای بلند گوهاي دشمن (براي تسليم شدن اختياري) بلند میشد، بچهها با آخرین رمقی که در وجودشان مانده بود همصدا میشدند و تکیبر میگفتند. میدانی؟ من یکی تا زندهام صدای درهم پیچیده دعوت به تسلیم بلند گوهای دشمن و تکیبرهایی که از لبهای قاچ قاچ شده بچهها خارج میشد را فراموش نمیکنم."
عمليات هايي كه در فكه انجام شده است را اكثرا به نام عمليات هاي موانع مي شناسند. زيرا علاوه بر رمل هاي شني، بي آبي و خستگي، وجود سيم هاي خاردار، ميدان هاي مين با عمق زياد و حفر چاله ها و تونل هاي عميق و مين كاري شده نيز موجب شده بود تا هر متر پيش روي در فضاي فكه به قيمت از دست دادن جان رزمنده اي تمام شود.
در عمليات هاي والفجر، شمار زيادي از رزمندگان ايراني در تونل هاي مين گذاري شده توسط بعثي ها شهيد شدند و برخي از سربازان ايراني نيز از فرط تشنگي و بي آبي در كربلاي فكه، به مقام رفيع شهادت رسيدند.
و اين گونه است كه تاريخ تا ابد گواهي مي دهد كه شهرت فكه، به رمل و بي آبي و بيابانش نبود؛ شهرتش به غيرت ابرمرداني استوار ماند كه بي هيچ چشمداشتي از سوي خلق، براي رضاي خالق خود به آسمان ها پل زدند.
از بي آبي و تشنگي نهراسيدند، سلاح به دست گرفتند و در راه جهاد با لشكر كفر، در عين گمنامي و مظلوميت، جسم بي سر را ميان رمل هاي گدازان جا گذاشته اما روحشان را به درگاه الوهيت، الصاق كردند.
اين است حقيقت شهرتي كه در ذره ذره بيابان هاي فكه فرياد مي زند. كافي است كه با چشم سر نگاه نكني و چشم دل باز كني تا ببيني بهشتي كه مي گويند در آن، خاصان و خوبان خدا، جايگه و ماوا دارند، همين بهشت فكه است كه روزگاري پيكر نازنين ترين و تشنه ترين انسان هاي زمين بر روي شن هاي روان آن آرميده بود.
امين جلالوند – گزارش نويس جام جم آنلاين