روش عالمان مسلمان در چگونگی دستيابی به مراد مؤلف از جهاتی بسيار كاملتر و دقيقتر از مدلهای غربی است و از همان روزهای نخستين در اثر اهتمام انديشمندان اسلام، دانش تفسير به دانشی قويم و فنی تبديل شد و در همان بستر بود كه علم گسترده، پيچيده و ظريف اصول در جهان اسلام متولد شد.
حجتالاسلام والمسلمين حميدرضا شاكرين، عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی
حجتالاسلام والمسلمين حميدرضا شاكرين، عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی و نويسنده كتاب «مبانی و پيشانگارههای فهم دين» در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) ضمن بيان سخنانی درباره راهكارهای عقلايی فهم متن از منظر انديشمندان شيعه و معيارهای ارائه شده از سوی آنان در تشخيص خطای مفسران، درباره چالشهای پيش روی ورود مباحث هرمنوتيك به عرصه تفسير و علوم قرآنی و فرصتها و تهديدهای ناشی از اين موضوع اظهار كرد: در بحث از هرمنوتيك نخست بايد ببينيم كه از چه سخن میگوييم؛ چراكه خود هرمنوتيك را در معنای لغوی آن به فن تفسير معنی كردهاند.
عالمان اسلام و هرمنوتيك متدولوژيك(روشی)
وی افزود: اگر منظورمان از هرمنوتيك ناظر به معنای لغوی آن باشد، بايد ببينيم كه فن تفسير، قواعد تفسير، دانش تفسير، علم اصول فقه و حتی علم منطق و... همه فن تفسير هستند؛ بنابراين هرمنوتيك به لحاظ لغوی و در معنای فن تفسير، كاری است كه عالمان دينی قرنهاست به آن مبادرت كردهاند و اصطلاحاً آن را هرمنوتيك روشی يا متدولوژيك میگويند.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی خاطرنشان كرد: در واقع منظور از هرمنوتيك روشی دانشی است كه متدولوژی تفسير متن را برای انسان تبيين، قواعد آن را ترسيم و اصول آن را بيان میكند. البته همين هرمنوتيك روشی نيز گونههای مختلف دارد كه يكی از آنها متدولوژی تفسيری است كه عالمان دينی ما در دنيای اسلام از آن بهره بردهاند.
«مؤلف مداری»؛ خصيصه بارز متدولوژی تفسيری عالمان مسلمان
شاكرين «مؤلف مداری» را خصيصه اصلی و بارز متدولوژی تفسيری عالمان مسلمان خواند و در تشريح اين مطلب گفت: مؤلفمداری بدين معناست كه ما در فرآيند فهم متن به دنبال به دست آوردن مراد گوينده باشيم و منظور از مراد گوينده هم به اصطلاح عالمان علم اصول «مراد تصديقی جدی» و نه صرف مراد استعمالی است؛ البته مدلهای هرمنوتيكی ديگری نيز وجود دارد كه ممكن است اينگونه نباشد.
نويسنده كتاب «مبانی و پيشانگارههای فهم دين» ادامه داد: همچنين در چگونگی دستيابی به مراد مؤلف در دانشهای تفسير متون نيز ممكن است تفاوتهايی وجود داشته باشد. در دنيای غرب مدلهای هرمنوتيكی متفاوتی در چگونگی دستيابی به مراد مؤلف وجود دارد و عالمان دينی ما نيز متد و روش خود را دارند كه البته از ديد ما روش آنان از جهاتی بسيار كاملتر و دقيقتر از مدلهای غربی است.
وقتی گفته میشود كه مراد كاهش پيشفرضها نيست، اين مطلب درباره جريان كلی فهم متن چنين است؛ ولی در برخی مواضع ديگر كاهش پيشفرضها كارگشاست، همچنانكه گاهی فلاسفه ما میكوشند تا در مقام استدلال، استدلالات فلسفی خود را بهگونه ای مطرح كنند كه در آنها از كمترين پيشفرضها استفاده كرده باشند
علم اصول؛ محصول تلاش علمای اسلام در متدولوژی تفسير
وی در بيان علت كاملتر و دقيقتر بودن روش انديشمندان اسلامی در موضوع دستيابی به مراد مؤلف نسبت به مدلهای غربی آن تصريح كرد: عالمان مسلمان از همان روزهای نخستين اين مباحث را بسيار جدی گرفتند تا تفسير را به دانشی قويم، بسيار پيچيده، دقيق و فنی تبديل كنند؛ در همين عرصه بود كه علم اصول در جهان اسلام متولد شد؛ اين دانش، بسيار گسترده، پيچيده، فنی و ظريف شده و دانشی بدين جامعيت در هيچ فرهنگ ديگری وجود ندارد.
هرمنوتيك فلسفی و تفسير
اين محقق و پژوهشگر پس از بيان مباحث مربوط به هرمنوتيك متدولوژيك گفت: در برخی مواقع، مراد ما از هرمنوتيك، گونه فلسفی آن است. فرق هرمنوتيك فلسفی با هرمنوتيك متدولوژيك آن است كه هرمنوتيك فلسفی اصلاً به دنبال اين نيست كه به ما ياد دهد كه چگونه و با استفاده از چه قواعد، روشها و اصولی میتوان و يا بايد تفسير كرد؛ به بيان ديگر هرمنوتيك فلسفی اصلاً به دنبال اين نيست كه به ما ياد دهد، چگونه بايد تفسير كنيم.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی اضافه كرد: هرمنوتيك فلسفی به دنبال اين است كه با يك نگاه فلسفی و توصيفی برای ما توضيح دهد و تبيين كند كه در فرآيند فهم متن چه اتفاقاتی میافتد كه برخی از عناصر آن ممكن است، ضمن تحقق عينی خارجی، در اختيار انسان نباشد و انسان نتواند هيچ كاری برای آن انجام دهد.
هرمنوتيك فلسفی؛ از تاريخمندی فهم تا نسبیگرايی
وی با تأكيد بر اينكه آنچه كه ـ بخصوص از دروه گادامر به بعد ـ بسيار جدی شده و قوت گرفته، هرمنوتيك فلسفی است، اظهار كرد: هرمنوتيك فلسفی فهم را مبتنی بر پيشفرضها میداند و بر آن است كه هر فهمی تابع شرايط زمانی، فرهنگی و اجتماعی خود است. فهم تاريخمند و سيال است و حتی خود نويسنده نيز اگر 500 سال پيش متنی را نوشته باشد، امروز در مواجهه با متن، يكی از خوانندگان آن متن محسوب میشود كه بايد مطابق فهم امروزی آن متن را بفهمد؛ ولو اينكه فهم او متفاوت با آن چيزی باشد كه قبلاً آن را نوشته است.
شاكرين افزود: خود مؤلف يك هويت تاريخی دارد؛ بدين معنا كه شرايط، فرهنگ و دانش زمان پيشفرضهايی در ذهن او توليد میكند و با توجه به آن پيشفرضهاست كه در مواجهه با متن، معنايی در درون ذهن او توليد میشود، معنايی كه متناسب با زمان و شرايط تاريخی، فرهنگی، اجتماعی و... است. اين امر طبيعتاً مشكلات بسياری را پديد میآورد و بر اساس آن معنا، فهم كاملاً سيال میشود و هركسی فهم مختص به خود را خواهد داشت.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی در ادامه سخنان خود تصريح كرد: بر اين اساس در ديدگاه هرمنوتيك فلسفی، فهم تابع زمان میشود و فهم هر زمانی، تابع شرايط زيستی، فكری، روانی، انديشگی، فرهنگی و اجتماعی خودش است و هيچ معيار ثابت جامع فراگيری وجود ندارد كه بر اساس آن ما بتوانيم فهمهای صحيح و ناصحيح را از هم تمييز داده و بگويم كه اين فهم درست است و آن فهم ديگر درست نيست.
عالمان مسلمان از همان روزهای نخستين اين مباحث را بسيار جدی گرفتند تا تفسير را به دانشی قويم، بسيار پيچيده، دقيق و فنی تبديل كنند؛ در همين عرصه بود كه علم اصول در جهان اسلام متولد شد؛ اين دانش، بسيار گسترده، پيچيده، فنی و ظريف شده و دانشی بدين جامعيت در هيچ فرهنگ ديگری وجود ندارد
مواجهه اندیشمندان اسلامی با پیشفرضها
وی در پاسخ به اين سؤال كه تكيه انديشمندان اسلامی در مواجهه با پيشفرضها بركاهش پيشفرضهاست و يا بازشناسی پيشفرضهای موجه از ناموجه؟ اظهار كرد: رويكرد انديشمندان اسلامی متكی بر همان بازشناسی پيشفرضها ـ ونه بحث كاهش پيشفرضها ـ است و اينكه چه پيشفرضهايی درست و چه پيشفرضهايی نادرست هستند و گونهها و كاركردهای پيشفرضهای صحيح و ناصحيح كدامند.
اين محقق و پژوهشگر در ادامه داد: البته اين نكته را هم بايد اضافه كنيم كه وقتی گفته میشود كه مراد كاهش پيشفرضها نيست، اين مطلب درباره جريان كلی فهم متن چنين است؛ ولی در برخی مواضع ديگر كاهش پيشفرضها كارگشاست، همچنانكه گاهی فلاسفه ما میكوشند تا در مقام استدلال، استدلالات فلسفی خود را بهگونه ای مطرح كنند كه در آنها از كمترين پيشفرضها استفاده كرده باشند؛ زيرا در اين صورت راه مشاركت با ديگران و به نتيجه رساندن بحث بسيار هموارتر و بهتر میشود.
نويسنده كتاب «مبانی و پيشانگارههای فهم دين» در توضيح اين مطلب ادامه داد: در بحثهای فلسفی وقتی پيشفرضها زيادتر میشود، طبيعتاً هركسی كه يكی از آنها را قبول نداشته باشد، در بحث با ما فاصله خواهد گرفت و ما هرچه بتوانيم اين پيشفرضها را كمتر كنيم، در به نتيجه رساندن بحث موفقتر خواهيم بود.
شاكرين در پايان سخنان خود افزود: فلاسفه ما در ادله فلسفی و بهويژه در اثبات وجود خدا، میكوشند تا حد امكان از ادلهای استفاده كنند كه كمترين مبانی، پيشفرضها و مقدمات را داشته باشد و در اين زمينه نيز توفيقات بسيار داشتهاند. با اينحال در مجموع فهم دين، تلاش اصلی انديشمندان اسلامی نه بر كاستن از پيشفرضها، بلكه بر بازشناسی پيشفرضهای موجه از ناموجه بوده است.