عضو هيئت علمی دانشكده علوم حديث گفت: از نهجالبلاغه میتوان يك مدل تربيتی استخراج كرد و ادعا كرد كه اسلام خود دارای يك سبك و نظام تربيتی ويژه است؛ البته مدل تربيتی نهجالبلاغه نيز برخاسته از قرآن است و اميرالمؤمنين علی(ع) سخنان خود را برمبنای قرآن كريم ارائه میدهند.
مصطفی دلشاد تهرانی، نگارنده پژوهش برتر سال 1390 با عنوان «دلالت دولت؛ آئيننامه حكومت و مديريت در عهدنامه مالك اشتر» و نويسنده چهارده اثر تربيتی، دينی و حكومتی از منظر نهجالبلاغه، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) به اصول تربيتی در نهجالبلاغه اشاره كرد و گفت: بنده تاكنون توانستهام برخی از اين اصول را از دريای بيكران نهجالبلاغه استخراج كنم و در كتابهای «ارباب امانت؛ اخلاق اداری در نهجالبلاغه»، «ماه مهرپرور؛ تربيت در نهجالبلاغه»، «مزرع مهر؛ موانع و متقتضيات تربيت در نهجالبلاغه»، «منظر مهر؛ مبانی تربيت در نهجالبلاغه»، «مكتب مهر؛ اصول تربيت در نهجالبلاغه»، «مشرب مهر؛ روشهای تربيت در نهجالبلاغه» و «رعايت درايت؛ اخلاق مديريتی در عهدنامه مالك اشتر» ارائه دهم كه به حق بايد اذعان كرد كه دريای معارف نهجالبلاغه را ساحلی نيست.
دلشاد تهرانی با بيان اينكه با استخراج مجموع مطالب نهجالبلاغه در حوزه تربيت میتوان به يك مدل تربيتی دست يافت، اظهار كرد: بنده بر اين اساس تمام آموزههای تربيتی نهجالبلاغه را استخراج و دستهبندی كردهام و بر اساس مقدمات مباحث تربيتی يك مدل چهار بخشی را در كتابهايم ارائه دادهام.
وی افزود: چهار بخش نظام تربيتی نهجالبلاغه مبتنی بر اين است كه اگر بخواهيم وارد مقوله تربيت شويم و بهشكل عملی آن را دنبال كنيم، اولين كار بايد شناخت موانع و مقتضيات تربيت باشد، به اين معنی كه چه اموری در كار تربيت خلل وارد میكند، آن را سخت میكند و هزينه سنگينی را بر آن بار میكند و در مقابل چه اموری بستر تربيت را فراهم میكند، زمينهساز آن است و در حقيقت پيشبرد تربيت را سهل میكند.
اين محقق و پژوهشگر با بيان اينكه حلقه دوم شناسايی مبانی تربيت در آموزههای نهجالبلاغه است، ادامه داد: اگر كسی مبانی تربيتی را به خوبی شناسايی نكند، نمیتواند كار تربيتی را آنطور كه شايسته است، بهانجام برساند. البته بايد دقت كرد كه مراد از مبانی نيز مباحث نظری زيرساختی در هر حوزه است؛ همچون انسانشناسی، شناخت اهداف تربيت، شناخت بستر تربيت، شناخت فطرت، عوامل مؤثر در تربيت كه اين موارد مبانی تربيت محسوب میشوند.
اين مدرس حوزه و دانشگاه با تأكيد بر اينكه حلقه سوم تربيتی در نهجالبلاغه، اصول تربيت است، خاطرنشان كرد: اصول تربيت يعنی قواعد كلی عملی ثابت حاكم در هر حوزه، كه از جمله مهمترين اصول كه بر اين معنا دلالت میكند، میتوان بر اصل اعتدال، اصل تدرج و تمكن، اصل تيسير و تسهيل، اصل زهد، تعقل، تفكر و تدبر، اصل كرامت و عزت نام برد كه اين موارد از جمله اصول حاكم بر تربيت بهشمار میآيند.
دلشاد تهرانی افزود: حلقه چهارم روشهای تربيتی اشاره شده در ديدگاه مولای متقيان(ع) است كه مراد از روشها، راهحلهايی است كه به تناسب شرايط و اوضاع، افراد، مراتب و موقعيتها، عرف و جامعه اتخاذ میشود و تابع اصول و مبانی است.
اين محقق و پژوهشگر با بيان اينكه اين روشها متغير است، اظهار كرد: ممكن است يك روش گاه به استفاده بيايد و گاه مورد استفاده قرار نگيرد و يا حتی يك روش در مورد شخص خاصی جواب بدهد و در مورد ديگری بازتاب عكس و مقابل آن را داشته باشد.
نگارنده اثر برگزيده چهارمين جشنواره «كتاب دين و پژوهشهای برتر» تصريح كرد: در هر صورت اين روشها بايد تابع اصول و مبانی باشند. از جمله مهمترين روشهايی كه در نهجالبلاغه ديده میشود میتوان از روش الگويی، روش محبت، روش تذكر، روش عبرت و موعظه، روش توبه، روش ابتلا و امتحان، روش مراقبه و محاسبه و روش تشويق و تنبيه ياد كرد.
وی با تأكيد بر اينكه ساختار مطالب تربيتی مبتنی بر اين چهار حلقه است، عنوان كرد: از نهجالبلاغه میتوان يك مدل تربيتی استخراج كرد و ادعا كرد كه اسلام خود دارای يك سبك و نظام تربيتی ويژه خود است. البته مدل تربيتی نهجالبلاغه نيز از قرآن برخاسته است و حضرت علی(ع) سخنان خود را بر مبنای قرآن كريم ارائه میدهند، بهگونهای كه با استدلال منطقی میتوان به وضوح به اين مطلب اشاره كرد.
دلشاد تهرانی با تأكيد بر اينكه اين نظام تربيتی قابل انطباق بر نظام آموزشی نيز هست، تصريح كرد: اگر نظام آموزشی مبتنی بر همين مدل شود، میتوان يك نظام منتج از آموزههای نهجالبلاغه استخراج كرد. هنگامیكه شخصی وارد نظام آموزشی میشود نيز ابتدا بايد موانع را برطرف كند، زيرا نمیشود مانع در نظام آموزشی باشد و شخص در اصول تربيتی و آموزشی خود به نتيجه مطلوب برسد.
وی افزود: مانع سبب میشود كه انسان تلاش حداكثری خود را داشته باشد، اما نتيجه اندك عايد او شود. اين مطلب يكی از مشكلات ما در نظام آموزشی و تربيتی بهشمار میآمده است كه موانع را نشناختهايم و در همين راستا به كم كردن و از ميان برداشتن موانع نپرداختهايم و فقط هزينههای مختلف را متقبل شدهايم. اين مطلب در نهايت منجر به هزينه زياد و بازده كم خواهد شد. اگر موانع به خوبی شناخته شود و به احسن وجه بر طرف شود با كمترين هزينه و نيرو میتوان بيشترين بازده را داشت.