اينكاها توانايي فوقالعادهاي در ساخت شهرهاي پيچيده داشتند
راز بزرگ سلسله اينكاها
جام جم آنلاين: تاريخ هميشه سرشار از ناگفتههاست. تمدنهاي باستاني و زندگي آنها گوياي نحوه برخورد هر قوم و مليتي با شرايط مختلف است. كنكاش در تاريخ بدون درك موقعيت و شرايط محيطي هيچگاه كامل نيست.
اينكاها بوميان آمريكاي جنوبي بودند كه تمدني عجيب را پايهگذاري كردند. اين تمدن بعدها توسط مهاجمان اسپانيايي درهم شكسته شد. نداشتن خط سبب شد بسياري از رازهاي اين قوم مخفي باقي بماند و متاسفانه هيچ كليدي جز مدارك و نوشتههاي فاتحان اسپانيايي براي آگاهي از اين رازها و محفوظات وجود ندارد.
در قرن 15 و 16 ميلادي اينكاها بزرگترين امپراتوري آمريكاي جنوبي را پايهگذاري كردند، يك امپراتوري كه شهرت آن تا امروز مرزهاي زمان را در نورديده است. هسته مركزي اين امپراتوري كشور پرو بوده كه از شمال به كوهستانهاي مرتفع آندز و از جنوب به خطوط ساحلي محدود ميشده و اما كشورهايي كه امروزه آنها را با نام كلمبيا، شيلي، بوليوي، اكوادور و آرژانتين ميشناسيم نيز هريك به واسطه سيستم شاهراهي گسترده و پيچيده با هم در ارتباط بودهاند. گفتني است كه اينكاها در ساخت شهرهاي منحصر به فرد استاد بودهاند، اما با وجود اين جالب است بدانيد پولي در اين راه هزينه نميشده است. در واقع آنها به هيچوجه محلهاي عمده داد و ستد نداشتهاند.
امپراتوري اينكاها شايد تنها تمدن پيشرفتهاي در تاريخ است كه در آن بازرگانان جايي نداشتهاند. در حقيقت هيچ نوع تجارتي در اين قلمرو شكل نگرفته است. اما به راستي آنها چگونه اين كار را ميكردند؟
براي پاسخ به اين سوال نخست بايد ريشه اين امپراتوري را بررسي كرد. امپراتوري اينكاها را بايد يك امپراتوري از مردم بومي سرخپوست در آمريكاي جنوبي دانست. شهر كوسكو پايتخت اداري، سياسي و نظامي آن به شمار ميآمده و به همين جهت دره كوسكو از اهميت والايي نزد باستانشناسان برخوردار است. چگونگي پيدايش اين امپراتوري هنوز در هاله ابهام است، اما شواهد نشان ميدهد قبايل اينكا كه نخست در حوالي درياچه تيتيكاكا ميزيستند بعدها به رهبري مانكوكاپاك، سرزمينهاي مجاور را فتح كرده و اين امپراتوري را ساختند. اينكاها زندگي اجتماعي پيشرفتهاي داشتهاند؛ به عنوان مثال افراد سالم ملزم به حمايت از معلولان در كشت و زرع بودهاند.
بسياري از جنبههاي زندگي اينكاها هنوز به صورت راز باقي مانده است. علت اين امر را بايد در منابع اطلاعاتي آن دوران جستجو كرد. اكثر اطلاعات تاريخي مربوط به دوره اينكاها را مهاجمان اسپانيايي نوشتهاند كه خود به نوعي در محو كردن اين تمدن منحصر به فرد نقش عمدهاي داشتهاند. فرانسيسكو پيسارو، يكي از مشهورترين فاتحان اسپانيايي است كه توانست سال 1532 با عده معدودي شكست باورنكردني را بر ارتش اينكاها تحميل كند. اما مهلكترين ضربهاي كه به امپراتوري اينكاها وارد شد، به يك دهه پيش از تهاجم فاتح اسپانيايي برميگردد. زمانيكه مهاجمان اروپايي با يك روش بسيار ناجوانمردانه نوعي ويروس مسري و خطرناك را به قلمروي اينكاها وارد ساختند. اين بيماري كه بعدها اپيدمي گستردهاي يافت با تب و كهيرهاي پوستي مهلك همراه بود. بيمار تنها پس از گذشت چند روز به مرز نيستي ميرسيد و درماني هم براي آن نبود. برخي از متخصصان بيماريهاي مسري معتقدند بيش از 90 درصد مردم در قلمروي اينكاها به واسطه همين بيماري جان خود را از دست دادهاند. اطلاعات از اين دوره و اتفاقات آن و مهمتر از همه آنچه از فرهنگ اينكاها ميدانيم همه و همه از معدود شاهدان عيني است كه خود اين دوران را به چشم ديدهاند. ميسيونرهاي اسپانيايي توانستهاند اطلاعات باارزشي از آن زمان در اختيار آيندگان قرار دهند. يك كشيش دورگه زاده كشور پرو به نام بلاس والرا مطالب بس باارزشي از 2 دهه پس از سقوط امپراتوري اينكاها نگاشته كه تاريخ آن دوران را تا حدودي براي ما آشكار ميكند.
داشتن ثروت بدون گردش پول
مداركي كه از ميسيونرها و خصوصا كشيش والرا به دست آمده حاكي از آن است كه اينكاها به عنوان برجستهترين سازندگان بنا و طراحان، توانايي فوقالعادهاي در ساخت شهرهاي پيچيده داشتهاند. ايجاد هماهنگي ميان كشاورزي و خلق بناهاي شگفتانگيز در نواحي كوهستاني مسالهاي است كه بسادگي امكانپذير نيست. جامعه اينكاها بسيار غني بوده چراكه توانسته از دانش صدها نفر متخصص در زمينههاي گوناگون اعم از طراحي و كشاورزي استفاده و شهرهايي چنين مدرن طرحريزي كند. ايجاد مزارع تراسبندي شده در مناطق كوهستاني كه در آنها محصولاتي اعم از سيبزميني، ذرت، بادام زميني و كدو كاشته ميشد بيانگر دانش بالاي اين مردم است، چراكه نشان ميدهد آنها بسته به ميزان متوسط درجه حرارت در ارتفاعات مختلف برنامههاي متنوع كاشت داشتهاند. آنها حتي از اهميت لايه نازك فوقاني خاك باخبر بودهاند. كاشت درختان جهت حفظ شرايط بهينه لايه فوقاني خاك حاكي از اين امر است. معماران در دوره اينكاها بسيار باهوش و با استعداد بودهاند. طراحي و ساخت اهرام عظيم، به كارگيري سيستمهاي پيشرفته آبياري نظير آنچه در تيپون (از مهمترين مجموعههاي معماري واقع در 23 كيلومتري جنوب شرقي پايتخت اينكاها) ساخته شده، ساخت معابد عظيمي نظير معبد پاچاكاماك (معبدي واقع در 40 كيلومتري جنوب شرقي ليما پايتخت پرو كه 17 هرم منحصربه فرد در آن شناسايي شده) و علاوه بر آن ساخت مكانهاي دنج كوهستاني نظير ماچوپيچو (يا شهر گمشده يك محوطه باستاني دوره اينكاها كه سال 1450 ساخته شده و در فهرست آثار جهاني يونسكو به ثبت رسيده) همه و همه تواناييهاي اين معماران هنرمند را نشان ميدهند. مشخص شده طراحان آن دوره از سيستم ريسمانهاي گره زده براي انجام اندازهگيريهاي لازم در ساخت بناهاي روي شيب استفاده كردهاند.
نكته: ايجاد مزارع تراسبندي شده در مناطق كوهستاني بيانگر دانش بالاي جامعه اينكاهاست، چراكه نشان ميدهد آنها بسته به ميزان متوسط درجه حرارت در ارتفاعات مختلف، برنامههاي متنوع كاشت داشتهاند.
اما جالبتر از همه اينها اينكه اينكاها همه اين نوآوريها را بدون داشتن پول يا بازارهاي مخصوص به داد و ستد مديريت كردهاند. در كتاب دريچهاي به زندگي اينكاها، گوردون فرانسيس مك اوان چنين نوشته: در جامعه اينكاها نشاني از بازرگاني نيست. تنها در چند مورد استثناء آن هم در محدودههاي ساحلي كه به نوعي با اين امپراتوري تبادلاتي داشتهاند، نمونههاي بسيار سادهاي از داد و ستد گزارش شده است. سرمايهاي كه اين محدوده را مديريت ميكرد تنها سرمايه شخصي اينكاها بوده است. معدودي از محصولات را اينكاها نميتوانستند به صورت محلي توليد كنند و به اجبار تنها همين محصولات را از خارج وارد ميكردند. در اين گونه موارد استراتژيهاي متعددي به كار بسته ميشد. استقرار گروههاي خاصي كه به شكل كاملا انحصاري در تجارت محصولات خاص دست داشتهاند را ميتوان نمونهاي از اين استراتژيها دانست. توليد، توزيع و استفاده از كالاها كاملا تحت مديريت دولت مركزي اينكاها قرار داشته و لاغير. تامين مايحتاج زندگي هر شهروند اين امپراتوري اعم از غذا، ابزار، مواد خام، پوشاك و... همه تحت مديريت همان هسته مركزي بوده و خود شخص به هيچ وجه نقشي در اين قبيل مسائل نداشته است. بديهي است كه نبود حتي يك مغازه يا بازار باعث ميشده نيازي هم به پول يا ساير اقلام مشابه آن وجود نداشته باشد. پس نتيجه ميگيريم اينكاها تنها خود را وارد تجارت با بيگانگان ميكردهاند و اين امر در داخل به هيچ نوع مرسوم نبوده است.
راز ثروت اينكاها را شايد بتوان در سيستم مالياتي نامتعارف آنها جستجو كرد. هر فرد در اين جامعه به جاي پرداخت ماليات ملزم بوده كاري را پيش ببرد و در مقابل دولت مركزي هم بايد در ازاي كاري كه هر فرد انجام ميداده، مايحتاج اوليه زندگي وي را تامين كند. در عين حال همگان مجبور به پرداخت ماليات آن هم بدين شكل نبودهاند. اشرافيان، نخبگان و ساير افراد برجسته جامعه از اين قاعده مستثني بودند. يكي ديگر از نكات عجيب اقتصاد دوران اينكاها، امكان تملك اراضي براي وراث نخبگان و اشرافيان بوده است. به عنوان مثال معبد پاچاكاماك متعلق به يك اينكاي اعظم بوده و بعد از مرگ وي نيز اين معبد به فرزندانش به ارث رسيده است.
تامين غذا
يك سوال مهم كه براي اكثر دانشمندان و تاريخدانهايي كه روي سلسله اينكاها مطالعه ميكنند پيش آمده، اين است كه چگونه چنين ثروتي در چنين فرهنگ پيچيده و تكامل يافتهاي توانسته بدون بازارهاي سرمايهگذاري دوام بياورد و حتي بيش از پيش هم ترقي نمايد. يك احتمال اين است كه حيات آنچنان در اين محيط سخت بوده كه آنها عملا مجبور بودهاند همه نوآوريهاي خود را در زمينه توسعه و پيشرفت كشاورزي انجام دهند و مسلما ديگر جايي براي اقتصاد باقي نميمانده است. از طرف ديگر اين احتمال هم هست كه اينكاهاي اعظم به اين امر راغب بوده باشند. چندين سال پيش، يك گروه باستانشناس در دره كوسكو واقع در كشور پرو به مدارك مهمي دست يافتند كه نشان داد هزاران سال قبل مردم اين ناحيه به كشاورزي و دامپروري مشغول بودهاند. حتي آنها متوجه شدند كه اعقاب لاماها (شترهاي بدون كوهان آمريكاي جنوبي كه به خاطر باربري و پوست پشميشان شهرت دارند) نيز براي نخستين بار در اين محدوده ساكن شدهاند. يك باستانشناس به نام ا.ج.چپستو ـ لاستي و گروه همكارش بعدها يافتههاي خود را در يك مقاله چاپ كردند. آنها در اين مقاله چنين نتيجهگيري كردهاند كه اينكاها از نظر فرهنگي و ابزاري تمام تلاش خود را روي توليد غذا و مديريت زمين متمركز كرده بودند. اهميت اين مساله شايد زماني قابل درك باشد كه بدانيم آنها در محدودهاي زندگي ميكردهاند كه پيشتر خشكسالي سبب نابودي تمدني همچون واريها شده بود. جايي كه خطر نوسانات جوي هميشه مشكلساز بوده است. واريها كه آنها را به نام پاكانوا نيز ميشناسند از بوميان آمريكا بودهاند كه در جنگلهاي باراني آمازون سكونت داشتهاند. هسته مركزي اين بوميان در برزيل امروزي است، اما اروپاييان براي نخستين بار آنها را در سواحل رودخانه پاكانوا يافتند لذا آنها به اين نام مشهور شدهاند. يافتهها حاكي از آن است كه در زمان اوج قدرت اينكاها، وضعيت جوي تا حدودي باثبات بوده اما قطعا آنها آگاه بودهاند كه اين وضعيت ميتواند روزي تغيير كند و لذا برنامههاي خود را بر آن اساس پايهريزي كردهاند.
چپستو لاستي و دستيارانش در مقاله خود نوشتهاند: سابقه تغييرات جوي در كوهستانهاي جنوبي آندز به سال 1100 پس از ميلاد برميگردد. زماني كه احتمالا تغييرات جوي و خشكسالي در اين منطقه روي ديگر طبيعت را به مردم نشان داده است. اين دوره گرم و خشك تقريبا تا مدتها ادامه داشته است. توسعه سيستم آبرساني از طريق تراسبندي جهت مبارزه با شرايط فصلي و كمآبيهايي كه به منطقه تحميل شده، بسيار حياتي بوده است. نتيجه اين همه تلاش چيزي جز توليد كشاورزي كافي در ارتفاعات بالا نبوده و همين مساله جاي توجه دارد.
چنين استراتژيهايي امنيت غذايي در بلندمدت را براي جمع كثيري از مردم به ارمغان آورد. داشتن يك سيستم سالم كشاورزي، توان سياسي و اقتصاد را حمايت كرد، لذا قدرت مركزي توانست ساير ايالتهاي محلي وابسته را بهتر مهار نمايد و اين روند تا سال 1400 پس از ميلاد همچنان ادامه داشت.
گروهي معتقدند امپراتوري اينكاها به لحاظ جامعه شناختي وضعيتي ايدهآل داشته است در حالي كه برخي ديگر آن را حكومتي پادشاهي و خودمختار ميخوانند. واقعيت اين است كه اينكاها احتمالا امپراتورياي همچون ساير امپراتوريها پايهگذاري كردهاند. اينكاهاي اعظم در اواخر دوره حكومت خود رفتهرفته با جنگهاي داخلي در ميان بزرگان و اشرافزادگان مواجه شدهاند. تاريخ اين قلمرو حاكي از آن است كه بردهها و كارگران تحت سرپرستي نخستين معماران شهرساز كلمبيايي توانستهاند كارهاي بديعي خلق كنند. مداركي دال بر تغذيه صحيح و خوب اين كارگران و بردهها نيز پيدا شده است. امپراتوري اينكاها نشان ميدهد چگونه يك تمدن پيشرفته تنها با تامين غذا و بدون پرداخت يك سنت توانسته به چنين دستاوردهاي ارزندهاي برسد.
فرناز حيدري / جام جم