يكی از عمدهترين نكات افتراق بين ارسطو و خواجه نصير درباره سعادت آن است كه ارسطو به امكان نيل انسان به سعادت تام در اين جهان قائل است، اما خواجه برآن است كه سعادت مطلق تنها در آخرت محقق میشود و انسان در دنيا به سعادت و خير مطلق نخواهد رسيد.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، شهين اعوانی، عضو هيئت علمی مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران به بررسی سعادت از ديدگاه خواجه نصير طوسی در دومين و آخرين روز از همايش بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسی كه به همت مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران و با همكاری انجمن حكمت و فلسفه ايران عصر روز گذشته 7 اسفندماه با حضور جمعی از اساتيد در محل اين مؤسسه برگزار شد، به بررسی تطبيقی سعادت از منظر خواجه نصيرالدين طوسی پرداخت.
وی در آغاز سخن خود پس از بررسی اجمالی معنا و مفهوم سعادت از منظر ارسطو خواجه نصير اظهار كرد: چون غايت اخلاق كسب سعادت است، نخست بايد اخلاق را از منظر ايندو مورد بررسی قراردهيم. خواجه نصير در اخلاق ناصری تابع ارسطو است و مطالب بسياری را به صورت نقل قول يا مضموناً از ارسطو نقل كرده است.
عضو هيئت علمی مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران در بيان يكی از نقاط افتراق بين ارسطو و خواجه نصير اظهار كرد: چيزی كه خواجه به صراحت گفته و در اظهار آن با ارسطو متفاوت شده، در سياست مدن است. خواجه اين اصطلاح را به معنای كشورداری و مردمداری به كار برده، در حالی كه در تعبير ارسطو تعبير مردمداری به چشم نمیخورد.
اعوانی پس از تعريف حكمت(به عنوان اصل سعادتآور) از منظر ارسطو و خواجه نصير و تقسيمات آن به دو بعد نظری و عملی، در بخشی از سخنان خود عنوان كرد: ابنسينا بر ارسطو خرده گرفته كه اخلاق نيكوماخوس او به كار احداث(جوانان) نمیآيد. خواجه در اخلاق ناصری در صدد است به ايراد شيخالرئيس درباره اين موضوع پاسخ دهد.
وی در تكميل اين مطلب گفت: خواجه در آنجا مدعی میشود كه من اخلاقی مینويسم كه جوانان نيز از آن منتفع گردند. وی میگويد كه من بحث سعادت و خير را در اين كتاب(اخلاق ناصری) از آن جهت نياوردهام كه احداث(جوانان) بدان رسند؛ بلكه از جهت آن آوردهام كه صحبت خير و سعادت به گوششان بخورد تا بدانند كه انسان میتواند به چنين مرتبهای دست يابند و شوقی در آنان برای رسيدن به فضايل ايجاد شود.
اين محقق و پژوهشگر در بيان يكی از عمدهترين نكات افتراق بين ارسطو و خواجه نصير درباره سعادت تصريح كرد: ارسطو معتقد است كه عقل سليم نمیپذيرد كه انسان رعايت اعتدال را بكند، دنبال فضائل برود، كمالطلب و سعادتطلب باشد و در تمام افعال خود اخلاق انسانی را رعايت كند و در اين دنيا به سعادت مطلق نرسد؛ اينجاست كه بزرگترين نكته اختلاف بين ارسطو و خواجه رخ مینمايد.
وی افزود: خواجه مسلمان است و سعادت را آخرت میبيند و بر آن است كه همه اين مقدمات و اخلاق و كسب فضائل را برای سعادت اخروی است و انسان در دنيا به سعادت و خير مطلق نخواهد رسيد. ارسطو معتقد است كه همين سعادت دنيوی مدارج و مراتبی دارد و به قدر سعی انسان حاصل میشود تا به اقصی مرتبه خود دست يابد و البته انسان میتواند در همين دنيا نيز سعيد تام شود.
اعوانی ادامه داد: به عقيده خواجه فضيلت روحانی نصيب كسانی میشود كه از جسم ـ كه در آن مشاركت با بهائم دارند ـ بگذرند و تنها چيزی كه انسانها را از جانداران ديگر تفكيك میكند، همين فضايل اخلاقی است كه پس از متلاشی شدن جسم نيز همچنان به كمال خود باقی است و انسان با همين جسم دنيوی، اگر سعادت را به دست بياورد، كمال بيشتری دارد.
وی تصريح كرد: همچنين يكی ديگر از اختلافات بين خواجه و ارسطو آن است كه ارسطو سعادت را در باب سياست بحث كرده و خواجه آن را در بخش حكمت عملی گنجانده است. همچنين درباره «آموختنی بودن» سعادت بين ايشان اختلاف است؛ خواجه معتقد است كه اخلاق جمهور را در جامعه میتوان تربيت كرد، اما ارسطو آن را اكتسابی میداند و در همين دنيا بايد آن را كسب كرد.
عضو هيئت علمی مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران در بخشی از سخنان خود، «عدالت» را به عنوان منشأ فضايل و سعادت بشری، نقطه مشترك انديشه اخلاقی ارسطو و خواجه نصير برشمرد كه هم در اخلاق ناصری و هم در اخلاق نيكوماخوس بدان تأكيد شده است. عدالت در رويكرد آنان منشأ همه فضيلت ـ و نه جزيی از آن ـ است و تا عدالت نباشد، سعادت ميسر نخواهد شد.