روز زن، یعنى نگاه درست و مبتنى بر منطق به زنان، که نیمى از جمعیت بشر را تشکیل مىدهند؛ آن هم نیمى که اگر نگاه کاوشگر انسان بخواهد نقش آن را با نقشهاى دیگر مقایسه کند، خواهد دید که نقش این نیم، حساسترین، ظریفترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقشها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوى کمال است. خدا زن را اینگونه آفریده. اگر بناى آفرینش انسان و جهان را به دو بخشِ کارهاى ظریف و ریزهکارى و بخشِ کارهاى مستحکم - و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکارى - بگذاریم، بخش اول که ظریفکارىها و ریزهکارىها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادى، تضعیف و گاهى به فراموشى سپردن این نقش است. هرجا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخشِ مهم نادیده گرفته شده. هرجا سخن از بىاعتنایى به هنر مادرى و هنر تربیت فرزند در آغوش پُر مهر و محبت مادر است، این نقش نادیده گرفته شده. دنیاى غرب این جرم بزرگ را دارد که این نقش را تضعیف کرده و در مواردى نادیده گرفته است. بخشى از بزرگىِ این گناه به این مربوط است که این حرکت فاجعهآمیز را با نام «حمایت از زن» انجام مىدهد؛ در حالىکه این حمایت از زن نیست؛ این خیانت به زن و خیانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و باردارى شروع مىشود و تا آخر زندگى انسان ادامه دارد. مردى که به دوران جوانى رسیده یا از دوران جوانى هم عبور کرده، باز تحت تأثیر عطوفت و محبت و شیوههاى خاص مادرانهى مادر است. اگر زنان ما از لحاظ رتبهى معرفتى و بینش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگرى، با هیچ مؤثر دیگرى از مؤثرات فرهنگى و اخلاقى تا آخر قابل مقایسه نیست. یک وقت مادرى از لحاظ معرفت سطحاش پایین است؛ البته این نمىتواند در دوران بزرگى اثرگذارى کند؛ این گناهِ کم بودن معلومات یک انسان است؛ این نقصِ تأثیر مادرى نیست. مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگىهاى اخلاقىِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل مىکند.
همه تحت تأثیر مادران هستند. آن که بهشتى مىشود، پایهى بهشتى شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسیار طولانىِ دیگرى است. دنیایى که زن را از داخل خانواده جدا مىکند و با وعدههاى توهمآمیز بیرون مىکشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزهى جامعه، بىپناه و بىدفاع مىکند و میدان را براى تعرض به حقوق او باز مىکند، هم زن را تضعیف مىکند، هم خانواده را نابود مىکند، هم نسلهاى آینده را به خطر مىاندازد. هر تمدن و هر فرهنگى که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد مىکند؛ و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روزبهروز هم دارد بیشتر مىشود. و به شما عرض کنم؛ این از آن سیلهاى خطرناکى است که آثار تخریبى آن در بلندمدت ظاهر مىشود و بناى تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزى فهمیده نمىشود؛ اینها چیزهایى است که صد ساله و دویست ساله خودش را نشان مىدهد؛ و نشانههاى این بحرانهاى اخلاقى در غرب الان دارد بروز مىکند.
اسلام به معناى واقعى زن را تکریم کرده است. اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه مىکند، یا روى نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیتهاى زن در داخل خانواده تکیه مىکند، بههیچوجه به معناى این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعالیتهاى عمومى مردم منع کند. عدهیى بد و یا کج فهمیدند؛ یک عدهى مغرض هم از این کجفهمى استفاده کردند؛ کأنّه یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبى باشد یا باید در تلاشها و فعالیتهاى اجتماعى شرکت کند؛ قضیه اینطورى نیست؛ هم باید مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعالیت اجتماعى شرکت کند. فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها) مظهر چنین جمعى است؛ جمع بین شؤون مختلف. زینب کبرى نمونهى دیگر است. زنهاى معروف صدر اسلام و زنهاى برجسته، نمونههاى دیگرند؛ اینها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهمیدنِ مفهوم تکریم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزىهاى القاء شدهى به عنوان تکریم زن در تمدن غرب؛ اینها با هم آمیخته شده و یک جریان غلط ذهنى و فکرى بهوجود آورده. زن در داخل خانواده، عزیز و مکرّم و محور مدیریت درونى خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مایهى انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده - که حوضچهى آرامش زندگىِ پُرچالش و پُرتلاش هر انسانى است - به وجود زن آرام مىگیرد و سکینه و اطمینان پیدا مىکند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام یک فصل طولانى در تکریم دارد. بنابراین حقیقتاً باید در زمینهى ارزش و کرامت زن در نظر اسلام، بازنویسى و بازگویى و بازبینى کرد.
مطلب دیگر این است که ما این بزرگوار را با زبانهاى ناقصِ خودمان توصیف مىکنیم. امروز هم شعراى عزیز ما همین مضمون را بارها تکرار کردند، که ما با این بیان ناقص و با این دید قاصر، فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها) را توصیف مىکنیم. این دید، ناظر به آن مقامات معنوى نیست. چون به آنها دسترسى نداریم، آنها را نمىفهمیم و درک نمىکنیم. گاهى تعبیراتى گفته مىشود که خیلى هم دقیق نیست. مثلاً «عرش خدا زیر پاى تو» یعنى چه؟ عرش خدا چیست؟ اینها خیلى روشن نیست؛ همینطور یک تعبیرى است. چون مىخواهند تکریم و تعظیم کنند، اما واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمىگنجد، از چنین تعبیراتى استفاده مىشود؛ گاهى خوب است، گاهى هم خوب نیست؛ گاهى درست است، گاهى هم درست نیست.
بخشى از قضیه براى ما قابل فهم است. من مىخواهم روى نکتهى کوتاهى از این بخش تکیه کنم. مىخواهم عرض کنم که ارزش فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها) به عبودیت و بندگى خداست. اگر بندگى خدا در فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها) نبود، او صدیقهى کبرى نبود. صدّیق یعنى چه؟ صدّیق کسى است که آنچه را مىاندیشد و مىگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ مىشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبرى است؛ یعنى برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمىکرد، صدّیقهى کبرى نمىشد. اساس، بندگى خداست. نه فقط فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمهى فضائل همهى معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعلیها) قطرههایى هستند از دریاى وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را مىشناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمىکنیم: «امتحنک اللَّه الذى خلقک قبل ان یخلقک»؟ در علم خداى متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار مىگیریم؛ آیا بهخاطر بهدست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیفِ خود و امر و نهى الهى دربارهى خود صرفنظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهى را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتى گفتن سخنى براى انسان ضرر مادى دارد، وقتى حرکتى هوسهاى گناهآلود انسان را برآورده مىکند، ما سر دو راهى قرار مىگیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنى و تقوا و بندگى خدا را؛ یکى از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست، اما خداى متعال مىداند که ما چه راهى را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهى هست. اگر شما انسانى هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهى از ارزشهاى مادى و برآورندهى هوسها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند براى شما شایستگىهایى در نظر مىگیرد. «و مریم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»؛ خداى متعال بیهوده به مریم اینقدر لطف نمىکند. این، کلام قرآن است. او با همهى وجود پاکدامنى خود را حفظ کرد، لذا شایستهى این شد که مادر عیسى شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانى و برخوردارى از عزت مادى در خانهى عزیز مصر، روى هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایستهى مقام والایى شد که خدا به او داد؛ یعنى پیغمبرى. خدا این را مىداند که این بنده چنین جوهرى دارد و اینچنین ارادهى خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا براى او مسؤولیتهاى بزرگ و سنگین دیگرى - که هر کدام باز به نوبهى خود اجرهاى بزرگى دارد - در نظر مىگیرد. «امتحنک اللَّه الذى خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»؛ خداى متعال مىداند که فاطمهى زهرا در دوران زندگى چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد براى ما خط روشن.
برادران و خواهران عزیز! من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. تمجید از فاطمهى زهرا نتیجهاش باید این باشد. شما برادران عزیز مداح کسانى هستید که از زبان و حنجرهى شما امواج نورانى و معطر مدیحهى دختر پیغمبر و ائمهى هدى (علیهمالسلام) ساطع مىشود و در دل مخاطبانتان مىنشیند؛ این خیلى ارزش است. الان بیستوچند سال است که ما این جلسه را با همین دوستان آقاى سازگار و بقیهى دوستان داریم؛ به نظرم از سال 62 و 63 این جلسه هر سال در چنین روزى برقرار است. من بارها این مطلب را به شما عرض کردهام که رتبت مداحى و منبر مداحى یکى از باشرافتترین رتبهها و منبرهاست. در این زمینه ما خیلى صحبت کردهایم، که دیگر نمىخواهیم تکرار کنیم. امروز هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوانها به نواى مداحان، اقبال خوبى است. مىبینید مردم، استقبال مىکنند، علاقه نشان مىدهند، اجتماع مىکنند، صحبت مىکنند، پول مىدهند؛ این یک موقعیت است. موقعیت وقتى حساس شد، وظیفه حساس و خطیر مىشود. اول جلسه، قارى عزیزمان آیاتى را تلاوت کردند که خیلى مهم است و من چند آیه قبل از آن را عرض مىکنم. «یا نساء النبى من یأت منکنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین» - خطاب به زنان پیغمبر است - هر که از شما گناه کند، عذابش دو برابر است.چرا؟ زن پیغمبر چون زن پیغمبر است، اگر گناه کرد، عذابش دو برابر است. «و کان ذلک على اللَّه یسیرا». «و من یقنُت منکنّ للَّه و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتین»؛ آن طرف قضیه هم همینطور است: اگر عبادت کردید، اگر کار خوب کردید، اگر عمل صالح انجام دادید، دو برابر مردمِ دیگر به شما اجر مىدهیم. یعنى نماز زن پیغمبر بهطور معمولى دو برابر نماز دیگران اجر دارد؛ عبادتش دو برابر عبادت دیگران اجر دارد. اگر هم خداى نکرده غیبت کسى را بکند، غیبتش دو برابر غیبت دیگران گناه دارد. بعد، آیهیى که این قارى خواندند، از اینجا شروع مىشود: «یا نساء النّبى لستنّ کأحد من النّساء اِن اتّقیتن»؛ شما اگر تقوا پیشه کنید، مثل دیگر زنها نیستید؛ از بقیهى زنهاى دیگر امتیاز دارید. آن وقت بعد دنبالهاش مىفرماید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا». این، خطاب به زنهاى پیغمبر است. اما زنهاى پیغمبر خصوصیتى ندارند؛ خصوصیت زنهاى پیغمبر، انتصاب به پیغمبر است. من و شما هر کدام انتصاب بیشتر و موقعیت خطیر و ممتازى در جامعه داشته باشیم، همین خصوصیت در ما هم هست. البته نمىگویم دو برابر - این را ادعا نمىکنم - اما با دیگر مردم فرق داریم، و من از شما بیشتر. اگر ما خطایى انجام دهیم، خطاى ما مثل خطاى مردمِ عادى نیست؛ سنگینتر و سختتر است. اگر ما خداى نکرده کسى را به وادى ضلالت و گمراهى انداختیم، با عمل مشابهِ دیگرى تفاوت دارد. مداحها بدانند چه مىخوانند و چه مىگویند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوانها بحمداللَّه جامعه و کشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا کردهاند - این همه جوان در این کشور وجود دارد - همه متوجه شماست. شما چه مىخواهید به مردم بدهید؟ اینکه من همیشه روى آنچه مىخوانید و آنچنان که مىخوانید - در جلسهى مداحها و با افراد گوناگون - تأکید مىکنم، بهخاطر این حساسیت است
خانواده ومقام زن از نگاه مقام معظم رهبری