آوای توحید
حضرت امام خمینی رحمهالله با بیشنی برخاسته از مکتب وحی، اقدام به نوشتن نامهای پرمعنا و تاریخی خطاب به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، گورباچف نمود. این نامه مهم و تاریخی، در راه ابلاغ ندای فطرت و پیام توحید، بیان غنی دین مبین اسلام و آمادگی حوزههای علمیه تشیع برای پاسخگویی به نیازهای فکری و اعتقادی نسل معاصر نگاشته شد. برقراری رابطه معنوی و ابراز همدردی و حمایت از مسلمانان شوروی، ایستادگی نظام جمهوری اسلامی بر اصل خدشهناپذیر نه شرقی و نه غربی و مبارزه با استکبار به شیوههای مختلف، پیشبینی شکست قطعی مارکسیسم در میدان عمل و فروپاشی نظام الحادی کمونیسم و بازگشت قطعی و نهایی جامعه انسانی به فطرت خداجوی خویش، از جمله ویژگیها و نکات برجسته این پیام است. به رغم تبلیغات گسترده رسانههای گروهی غرب، این پیام اثراتِ بسیار مثبت و سازندهای داشت.
صدور انقلاب
پیدایش انقلاب اسلامی با هدایت فکری بود و دوام آن نیز با تداوم دعوت فرهنگی است. پس چنانکه بیداری مردم مسلمان ایران با رهبری دینی آغاز شد، نهضت مردم خارج از این مرز و بوم نیز با هدایت مذهبی انجامپذیر است و این، همان صدور انقلاب اسلامی به خارج از مرزهای کشور میباشد. صدور انقلاب اسلامی، به معنای دخالت در شئون مردم کشورهای دیگر نیست؛ بلکه به معنای پاسخ دادن به پرسشهای فکری بشرِ تشنه معارف الهی است. حضرت امام خمینی رحمهالله معمار بزرگ انقلاب اسلامی، به منظور گسترش، جهانی سازی و صدور انقلاب اسلامی، اقدام به نگارش نامهای کرد که حاوی معارفی ژرف خطاب به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف بود.
فطری بودن عشق الهی
حضرت امام خمینی رحمهالله در بخشی از نامه الهیاش به رهبر شوروی سابق چنین نوشت: «آقای گورباچف! وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ اللّه اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآلهوسلم به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به جهانبینی مادی و الهی بیندیشید. مادّیون، معیار شناخت در جهانبینی خویش را «حس» دانسته و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمیدانند و جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند؛ در حالی که معیار شناخت در جهانبینی الهی، اعم از حس و عقل است و چیزی که ماده ندارد، میتواند موجود باشد».
انسان الهی در نامه امام خمینی رحمهالله
امام خمینی رحمهالله در قسمتی از نامه به گورباچف، کمالگرایی انسان را چنین بیان میفرماید: «آقای گورباچف! انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق میخواهد و شما خوب میدانید که انسان میخواهد قدرتِ مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتا مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتا مایل است آن علوم را بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد. باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان میخواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی، نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است».
دعوت به اسلام
امام راحل رحمهالله ، در ابلاغ رسالت پیامبر گونهاش، رهبر شوروی سابق را به دین اسلام فراخوانده و چنین مینویسد: «آقای گورباچف! بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدّی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهانشمول اسلام است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدّی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان، جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم.... در خاتمه، صریحا اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام، به راحتی میتواند خلأهای اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد».
پاسخ رهبر شوروی
رهبر شوروی، گورباچف بعد از شنیدن دقیق و درک پیام امام خمینی رحمهالله با تأنی کامل جملاتی گفت. بخشی از گفتههای وی چنین است:
1. از فرستادن نامه امام خمینی تشکر میکنم.
2. در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.
3. مضمون آن را به علمای شوروی اعلام میداریم.
4. ما قانون آزادی ایمان را در دستِ تصویب داریم.
5. من پیشتر گفتم با داشتن ایدئولوژیهای مختلف، میتوان با حُسن همجواری در کنار هم زندگی کرد».
لیلا تفقدی