جام جم آنلاين: «نيروهاي نظامي آلمان به يونان حمله كردهاند. تانكهاي ولاديمير پوتين، لتوني را مورد هدف قرار داده اند. فرانسه اقتدار ارتش بريتانيا را به سخره گرفته است. بله، همانطور كه صدر اعظم آلمان ميگويد، فروپاشي منطقه يورو ميتواند ثبات در منطقه را به خطر بيندازد».
«امروز 30 اكتبر سال 2018 است و بريتانيا با ساعات و لحظات تاريك و مبهمي مواجه شده است. در ميدانهاي نبرد در سراسر اروپا نيروهاي نظامي بريتانيا به سختي شكست خوردهاند و هزاران تن از مردان، زنان و جوانان اين كشور در زندانهاي مختلفي در سراسر اروپا به سر ميبرند. آروزيهاي آنها براي دستيابي به آرمانهايشان نقش بر آب شده است.
از اجساد نيروهاي زميني بلژيك گرفته تا خيابانهاي سر به سر آشوب آتن، اروپا در خاك و خون غوطهور است. در همين حال در نقطهاي ديگر در شرق جهان، روسيه رويكردي قدرتطلبانه را در پيش گرفته و برآن است تا روي خاكستر اروپا آتش امپراتوري خود را از نو بر افروزد.
روز گذشته پس از شكست نظامي به شدت سنگين بريتانيا، نخستوزير اين كشور استعفاي خود را ارائه كرد. صحبتهايي از ايجاد دولت ملي مطرح شده اما هيچ كس نميداند در آينده چه اتفاقي به وقوع خواهد پيوست. در خيابانهاي بريتانيا در سوز پاييزي مردان و زنان به دنبال يافتن پناهگاهي براي دفاع از خود هستند اما تجهيزات لازم در اختيار آنها نيست و نيروهاي امنيت داخلي بريتانيا احتمالا بتوانند نهايتا تا يك هفته مقاومت كنند.
در همين حال نيروهاي دشمن تلاش خود را براي انجام حملهاي گسترده افزايش دادهاند. صحبتهايي درخصوص تسليم شدن به ميان آمده و هيچ كس سخني از پيروزي نميگويد؛ چيزي كمتر از 10 سال پيش ميليونها تن بر اين باور بودند كه اروپا منطقهاي سرشار از آرامش و اتحاد است اما چه شد كه به اينجا رسيديم؟»
روزنامه ديليميل در گزارشي تخيلي به آيندهنگري اغراقآميز تحولات پيشروي اتحاديه اروپا با توجه به تحولات كنوني اين اتحاديه و اوضاع اقتصادي حاكم پرداخته و عنوان داشته شرايط كنوني به چيزي شبيه جنگ در سال 2018 ختم خواهد شد. در اين گزارش آمده است:
«وقتي مورخان به شكستمان نگاهي دوباره بيندازند به طور قطع آنها متوجه نقطه عطفي در تاريخ خواهند شد كه در هفته آخر اكتبر سال 2011 به وقوع پيوست. اين وقايع گرچه عمدتا اين روزها به فراموشي سپرده شده است اما يكي از اصليترين آنها نشست سران اروپا در بروكسل بود. در اين نشست شركت كنندگان سعي كردند براي چهاردهمين بار در 20 ماه گذشته با فروپاشي منطقه يورو مخالفت كنند.
آنگلا مركل، صدراعظم آلمان به اين اميد كه كشورش بتواند با در اختيار قرار دادن بسته حمايتي يك تريليون يورويي، اروپا را از بحراني كه با آن مواجه شده بود نجات دهد، به اعضاي پارلمان اين كشور هشدار ميدهد.
او ميگويد: هيچكس نبايد بر اين باور باشد كه اروپا براي نيم قرن ديگر همچنان شاهد ثبات و آرامش باشد. در نتيجه من بار ديگر بر اين مسئله تاكيد ميكنم چنانچه منطقه يورو فروبپاشد، اروپا نيز شاهد فروپاشي خواهد بود. اين مسئله كاملا ممكن است.
در حال حاضر بسياري از ناظران به اين نتيجه رسيدهاند كه عقايد مركل دچار معناباختگي شديدي بوده است. آنچه مركل و بسياري از سران اروپا متوجه آن بودند اين مساله بود كه اتحاديه اروپا به دنبال مبالغ هنگفتي كه تحت عنوان بدهي در بسياري از كشورهاي اتحاديه به بار آمده بود، دچار تهديد جدي شده است. مسائلي همچون بي ثباتي اقتصادي و آنارشيسم آينده اروپا را به شدت تهديد ميكند.
اين هفته حتي كليساي سن پل كه زماني نمادي از قدرت دفاعي بريتانيا در آخرين جنگهاي اروپا بود از سوي معترضان ضد نظام سرمايهداري تعطيل شد. اين اتفاق در حال حاضر يك واقعه كوچك و نه چندان مهم تلقي ميشود.
در فوريه سال 2012 اين مسئله كاملا واضح بود كه آخرين اقدامات براي نجات منطقه يورو با شكستي نافرجام مواجه شده است. در يونان اعتراضها عليه تدابير رياضتي دولت تبديل به درگيريهايي روزانه شده بود و در همين حال بسياري از كشورهاي غرب اروپا سعي داشتند خود را از منجلاب اقتصادي كه در آن گرفتار شده بودند نجات دهند.
يك ماه بعد پس از آنكه تعدادي از مردم خشمگين به ساختمان پارلمان يونان هجوم آوردند اين كشور اعلام كرد از منطقه يورو خارج ميشود. بازارهاي اروپا حدود نيمه شب بود كه با بزرگترين شكست در تاريخ مالي و اقتصادي خود مواجه شدند.
پس از آنكه قانون و نظم در خيابانهاي آتن رنگ باخت، فرانسه و آلمان پنج هزار نيروي حافظ صلح را براي بازگرداندن آرامش به يونان به اين كشور اعزام كردند اما زماني كه اين حافظان صلح از سوي تظاهركنندگان و نيروهاي مخالف با بمب مورد حمله قرارگرفتند اين موضوع بر همگان واضح و مبرهن شد كه چيزي بدتر از اين ممكن نيست به وقوع بپيوندد.
فروپاشي يونان سراسر اروپا را تحت تاثير قرار داد. پس از آن توجه بازارها به ايتاليا معطوف شد و دولت به فساد كشيده شده سيلويو برلوسكني براي برقراري نظم مالي در اروپا تحت فشار قرار گرفت و ناگهان پنجمين قدرت بزرگ اقتصادي اروپا در خطر افتاد.
در تابستان سال 2012 تعداد بسياري از تظاهركنندگان ضد نظام سرمايهداري در شهرهاي اصلي ايتاليا به تجمع پرداختند؛ تجمعي كه ديري نپاييد به شورشي گسترده تبديل شد. زماني كه برلوسكني ارتش خود را براي برقراري نظم عمومي وارد عمل كرد صداي انفجار نخستين بمبها در بانكهاي رم، ميلان و تورينو به گوش رسيد.
مبارزه با نظام سرمايهداري در حال حاضر اذهان و تصورات يك نسل را فرا گرفته است. انفجار بمبها در بانكهاي بريتانيا هشداري است مبني بر افزايش ناآراميها در منطقه. در ژوئيه سال 2012 به دنبال انفجار بمبي در يك بانك در فرانكفورت سه تن جان خود را از دست دادند، يك ماه بعد 15 تن ديگر در دوبلين ايرلند كشته شدند.
در سپتامبر همان سال طي واقعهاي كه هرگز فراموش نخواهد شد 36 تن طي انفجارهاي مختلف در شهر لندن جان باختند. تاكنون تظاهركنندگان و شورشيان سرخط اصلي اخبار شامگاهي بودهاند. آلمان و فرانسه همچنان تمامي تلاش خود را به عمل ميآورند تا منطقه يورو به حيات خود ادامه دهد.
اما فروپاشي اين منطقه دير يا زود به حقيقت گره خواهد خورد و در ايتاليا - جايي كه دولت برلوسكني اعلام وضعيت اضطراري كرده است- برخي شهرها شاهد درگيريهاي داخلي شديد هستند. برلوسكني به طور رسمي از شركاي اروپايي خود تقاضاي كمك كرد.
نيكلا ساركوزي، رييس جمهوري فرانسه كه به تازگي در انتخابات پيروز شده تنها در تلاش بود تا مانوري از قدرت و اختيارات خود را نشان دهد. تا پايان سال 2012 حدود 15 هزار نيروي نظامي فرانسوي در شهرهاي شمال ايتاليا حضور يافتند. در همين حال 14 هزار حافظ صلح اروپايي ديگر به آتن و تسالونيكي اعزام شدهاند. اروپا دير يا زود شاهد جنگي مسلحانه خواهد بود.
آخرين نشست سران در بروكسل كه در ماه مارس سال 2013 برگزار شد ظاهرا شكستي جدي به شمار ميآمد چرا كه در آن بسياري از كشورهاي اروپايي ضمن مخالفت با تقاضاي آلمان براي رياضتهاي مالي بيشتر و اتحاد اقتصادي از نشست خارج شدند.
با توجه به اين امر تهديدهاي بسياري ثبات در منطقه را با خطر مواجه كرده است. با توجه به اينكه اقتصاد اروپا در وضعيت نابساماني بود، جنبشهاي مليگرا موفق شدند كنترل بسياري از نقاط اين قاره را در اختيار گيرند.
در سال 2014 ناآراميها و شورشها در اسپانيا 63 كشته بر جاي ميگذارد و شهرهاي اصلي اين كشور شاهد غارتگري و درگيريهاي داخلي مي شود.
با اين حال توجه بسياري از مردم متوجه شرق اروپا است. هيچ كشوري همچون لتوني تجربه بحران اقتصادي بسيارشديد را نداشته است. تا پايان سال 2014 نرخ تخميني بيكاري در اين كشور به بيش از 35 درصد رسيد. از ميان هر سه شهروند لتوني يكي جزو قوميت روسي است و در همين حال سردرگمي اقتصادي تبديل به درگيريهاي ناسيوناليستي شده است.
در 12 اوت سال 2015 پس از چندين روز درگيري در خيابانهاي ريگا، ارتش روسيه با هدف بازگردان صلح و نظم به منطقه، پاي خود را از مرزهاي لتوني فراتر ميگذارد و ولاديمير پوتين جهان را مطمئن ميسازد كه آرامش به منطقه باز خواهد گشت. اما بيانيه وي خطاب به مردم روسيه رنگ ديگري دارد؛ او اعلام ميكند بحران اروپا فرصتي مناسب براي روسيه است. روزهاي تحقير به سر آمده است و امپراتوري ما باز خواهد گشت.
غرب قصد دارد به كمك لتوني بشتابد، چرا كه از هرچه بگذريم لتوني زماني يكي از اعضاي اتحاديه اروپا و سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) بوده است. با اين حال به انزوا كشيدن شدن آمريكا ،بدين معنا است كه عضويت در ناتو از ارزش چنداني برخوردار نيست. با توجه به اينكه نيروهاي فرانسه مداخله نظامي خود را در ايتاليا و يونان آغاز كرده اند پاريس از مداخله نظامي در لتوني ميپرهيزد.
در لندن، اد ميليبند، نخست وزير جديد بريتانيا كشورش را مطمئن ميسازد كه هرگز نيروهاي نظامياش را وارد مداخله در كشوري كه در مورد آن هيچ اطلاعاتي ندارد، نخواهد كرد.
در مسكو پيامي كه مطرح شده كاملا واضح است؛ شش ماه بعد حافظان صلح روس وارد استوني ميشوند و در مارس 2016 ارتش پوتين، ليتواني، بلاروس و مولداوي را نيز تسخير ميكند.
زماني كه بروكسل به اين مسئله اعتراض ميكند كرملين نيز به اين نكته اشاره ميكند كه حافظان صلح اروپايي همچنان در خيابانهاي آتن، رم و مادريد هستند. چرا قوانين بايد درخصوص شرق اروپا جنبه اي متفاوتتر داشته باشد؟
حقيقت امر اين است كه حق با پوتين است؛ حتي در پاريس نشانههايي از سركوب ناآراميهاي داخلي و نارضايتي مردم وجود دارد كه البته از چنين اقداماتي به عنوان تدابير كوتاه مدت براي بررسي افزايش اقدامهاي تروريستي حاميان مبارزه با نظام سرمايهداري ياد ميشود.
ساركوزي قانون اساسي فرانسه را به گونهاي تغيير داده كه بتواند براي سومين بار در انتخابات رياست جمهوري شركت كند.
اقدام ساركوزي بر اين ادعا استوار بود كه ثبات اهميتي بيش از محدوديتهاي قانوني و حقوقي دارد؛ در حال حاضر بيش از هر زمان ديگري به نظر ميرسد ساركوزي خود را به عنوان جايگزيني براي ناپلئون بناپارت ميداند و سعي دارد با در پيش گرفتن رويهاي نظامي اروپا را از درگيري كنوني نجات دهد.
اگر باري ديگر نگاهي به وقايع ماه اكتبر سال 2011 بيندازيم خواهيم ديد كه ساركوزي به ديويد كامرون، نخست وزير بريتانيا گفته بود: خفه شو! دليل وي اين بوده كه اروپا به اندازه كافي از نصيحتهاي بريتانيا استفاده كرده و اكنون به نظر ميرسد كه دوران بريتانيا و حكمراني اين كشور به سر آمده است.
رييس جمهوري فرانسه در شبكه تلويزيوني اين كشور در ماه اوت سال 2016 ميگويد همه چيز از لندن آغاز شده است. اما بايد توجه داشت كه دوران بريتانيا به سر آمده و آينده در شرق به روسيه و در غرب به فرانسه بستگي دارد. براي برخي از روزنامههاي بريتانيايي سخنان وي مهر تاييدي بر ائتلاف نانوشته ميان مسكو و پاريس است؛ ائتلافي كه گرمي بخش آن نفت و گاز روسيه است. در حال حاضر بلندپروازيهاي ناپلئون گونه، ظاهرا ذهن رييس جمهوري فرانسه را فرا گرفته است.
پنج روز پيش از كريسمس سال 2016 ساركوزي به تعداد بسياري از حاميانش در ويشي گفت: تمام اعضاي اتحاديه اروپا بايد در پروژه ما شركت كنند و به منطقه يورو بپيوندند؛ در غير اين صورت آنها بهاي مخالفت خود را خواهند پرداخت. در بريتانيا اظهارات رييس جمهوري فرانسه موجي از خشونتها را به بار آورده است. بسياري ميگويند اد ميليبند از پيوستن به منطقه يورو بسيار خوشحال خواهد شد.
نخست وزير تضعيف شده بريتانيا در حال حاضر تحت فرمان "اد بالز" است و اد بالز تاكيد دارد بريتانيا نميتواند با توجه به اوضاع اقتصادي و نرخ پول آلمان و فرانسه به منطقه يورو بپيوندد.
با توجه به اينكه فرانسه فشارها را افزايش داده است و كشاورزان فرانسوي واردات بريتانيا را به آتش ميكشند، ميليبند مجبور به استعفا ميشود و به سمت استادي خود در دانشگاه هاروارد بازميگردد.
اد بالز در تلاشي مايوس كننده بر آن است كه محبوبيت حزب كارگر را احيا كند و به دنبال اين امر مذاكرات را براي حضور بريتانيا در اتحاديه اروپا از سر ميگيرد و اين در حالي است كه سران فرانسه و آلمان تاكيد دارند از اين مسئله جلوگيري خواهند كرد.
تا سال 2017 تعداد نيروهاي زميني بريتانيا به 75 هزار تن كاهش مييابد و در همين حال نتايج نظرسنجيها در اسكاتلند نشان ميدهد بيش از 70 درصد مردم خواهان استقلال هستند. در ايرلند شمالي نيز صداي انفجار بمب به طور روزانه حاكي از اوضاعي نابسامان است.
پرچم "اتحاديه" پاره پاره شده و روزهاي پر غرور آن به سر آمده است. چه غمبار و ملالانگيز است؛ زماني كه فرصت داشتيم كاري نكرديم!» (ايسنا)