مجموعه تلويزيوني هليكوپتر پليس هر روز صبح از شبكه 3 سيما به روي آنتن ميرود
6 كماندو در يك هليكوپتر
جام جم آنلاين: هنرمندان تلويزيون آلمان تخصص خوبي در توليد مجموعههاي حادثهاي پليسي دارند و اين مجموعهها از جمله كارهاي پربيننده و پرطرفدار بين تماشاگران آلماني و تعدادي از كشورهاي ديگر هستند. صنعت تلويزيون آلمان در زمينه توليد مجموعههاي پرتنش پليسي، رقابت شديدي با همكاران فرانسوي و ايتاليايي خود دارد و همين رقابت باعث بهبود كيفيت اين مجموعهها ميشود.
در شرايطي كه دستاندركاران تلويزيوني ايتاليايي در مجموعههاي خود، گوشه چشمي به فعاليتهاي مافيا دارند و هنرمندان تلويزيوني فرانسه سعي ميكنند رنگ و بويي نيمه كمدي به مجموعههاي پليسي خود بدهند، برنامهسازان تلويزيوني در آلمان سعي دارند اكشن و ماجراجويي اين مجموعههاي پليسي خود را افزايش دهند. به همين دليل وجه مشخصه كارهاي پليسي شبكههاي مختلف تلويزيوني آلمان در حادثهپردازي و ماجراجوييهاي متنوع آن است. «هليكوپتر پليس» مجموعهاي با كارگردانان مختلف و تعدادي بازيگر مطرح تلويزيوني، از همين سياست پيروي ميكند تا بتواند تعداد بيشتري تماشاچي را جذب قصههاي پرتنش كند. مجموعه هليكوپتر پليس اولين بار سال 1998 روي آنتن رفت و استقبال بالاي تماشاگران باعث شد تا 2 فصل ديگر هم در سالهاي بعد توليدو پخش شود. تا سال 2001 تعداد 36 اپيزود اين مجموعه از تلويزيون آلمان پخش شد و با وجود استقبال نسبي تماشاگران از قسمتهاي آخر آن، توليد مجموعه وارد فصل چهارم نشد.
جنگ هليكوپتر با جرايم سازمان يافته
خط اصلي قصه هليكوپتر پليس درباره يك گروه كماندويي به نام «آكي يك» است كه 6 عضو ماهر دارد و از آنها به عنوان يك گروه ويژه پليس اسم ميبرند. اعضاي اين گروه هر يك داراي تخصص ويژهاي هستند: فرمانده هاگن، بازرس جني، خلبان شومان، ناوبر استفان، مهندس مكانيك دوروالد و بالاخره دكتر جو كاسترا كساني هستند كه كارهاي محوله را در اين گروه انجام ميدهند. اين نيروي ويژه شهري ماموريت دارد كه به كمك هليكوپتر مجهز خود (كه با وجود بيجان بودنش يكي از شخصيتهاي اصلي مجموعه است و به نوعي هفتمين عضو گروه به حساب ميآيد) به مبارزه با جرايم سازمان يافتهاي برود كه در سطح شهر برلين به وقوع ميپيوندد. در هر قسمت مجموعه، اين گروه با يك ماجراجويي و ماموريت تازه روبهرو ميشود و پيگير موضوعاتي مثل موادمخدر، آدمربايي، سرقت مسلحانه، قتلهاي سريالي و... است. طبيعي است كه اين ماموريتها به دنبال يك سري سختي و تلاش، به نحو احسن به انجام ميرسند و افراد خاطي در پايان ماجرا به چنگ قانون و عدالت ميافتند.
كريستف ام اوهرت، ماتياس ماتس، تيلو پروكنر، دورین جاكوبي، آيريس جونيك و پيتر سيمونيچك، 6 بازيگر نقشهاي اصلي مجموعه هستند كه هريك پس از سالها بازي در تعدادي از مجموعههاي موفق تلويزيوني، در اين مجموعه در كنار هم قرار گرفتند. «هليكوپتر پليس»، 6 كارگردان دارد كه هريك سازنده بين 2 تا 5 اپيزود آن هستند. 6 فيلمنامهنويس هم در كار نگارش فيلمنامههاي 36 اپيزود مجموعه همكاري كردند. لورنر لائو اوهله بين اين فيلمنامهنويسان همكاري بيشتري با عوامل توليد داشت و بجز كار نگارش 5 قسمت مجموعه، به عنوان مشاور هم حضور فعالي در زمينه توليد مجموعه داشت.
جلوههاي ويژه خلاقانه
پيتر كلاريچ كه براي اين مجموعه نامزد دريافت جايزه بهترين كارگردان تلويزيوني شد، درباره آن ميگويد: «در كنار قصهپردازي خوب، قصد داشتيم حال و هوايي هيجانانگيز به ماجراها و صحنههاي مجموعه بدهيم، اما اين هيجانها نبايد كاذب ميبود يا بيدليل خلق ميشد. اين نكته كار فيلمنامهنويسان ما را سخت ميكرد.
نكته: خط اصلي قصه هليكوپتر پليس درباره يك گروه كماندويي به نام «آكي يك» است كه 6 عضو ماهر دارد و از آنها به عنوان يك گروه ويژه پليس اسم ميبرند
آنها بايد صحنهها و ماجراهايي را خلق ميكردند كه در عين هيجانانگيز بودن داراي منطق هم باشند و بيمعني به نظر نرسند. بعد از كار سخت فيلمنامهنويسان، نوبت به كار خلاقه عوامل جلوههاي ويژه ميرسيد كه بايد به آنچه نويسندگانمان نوشته بودند، رنگ واقعيت ميزدند. بعضي وقتها آنها به ما گله و شكايت ميكردند كه چيز سختي از آنها ميخواهيم. يك بار مسوول جلوههاي ويژه به من گفت: به فيلمنامهنويسهايت بگو فيلمنامههايشان را با مشاوره با ما بنويسند تا به آنها بگوييم چه چيزهايي را بنويسند و چه چيزهايي را ننويسند!» يكي از جنبههاي مهم هليكوپتر پليس و تفاوت آن با بقيه مجموعههاي پليسي مشابه، حضور هليكوپتر و صحنههاي هوايي آن است. يكي از دلايل موفقيت مجموعه بين عموم تماشاگران هم همين مساله است. كار فيلمبرداري اين صحنهها براي سازندگان آن، كار چندان راحتي نبود و يك گروه متخصص مسائل هوايي سازندگان مجموعه را در اين راه ياري ميكردند. برخي منتقدان سينمايي عقيده داشتند سازندگان مجموعه ميتوانستند صحنههاي بيشتري را به ماجراجوييهاي هوايي آن اختصاص دهند و نقش مهمتري را براي هليكوپتر قائل شوند. به گفته آنها، براي تماشاگران مجموعههاي تكراري تلويزيوني، ديدار با صحنهآراييهاي هوايي و تعقيب و گريز از آسمان جذابيت ويژهاي داشته و دارد.
رويايي جذاب براي بازيگران
كريستف ام اوهرت، بازيگر اصلي مجموعه 50 سال دارد و در زمان توليد هليكوپتر پليس حدودا 40 ساله بود. وي از هنرمندان پركار صنعت تلويزيوني آلمان است. كار بازيگري را از سال 1980 شروع كرد و تا به حال در بيش از 60 مجموعه تلويزيوني بازي كرده است. او زماني براي بازي در هليكوپتر پليس دعوت به همكاري شد كه منتقدان تلويزيوني از وي به عنوان يكي از بهترين بازيگران تلويزيون اسم ميبردند و در اوج موفقيت كاري بود. اوهرت ميگويد: «اين مجموعه در زمان توليد و نمايش خود، يك حركت مترقي و رو به جلو بود و استانداردهاي مربوط به توليد مجموعههاي پليسي را چند قدم به جلو برد. نميخواهم بگويم ساخت هليكوپتر پليس اتفاقي نادر يا انقلاب و تحولي تازه و بزرگ در كارهاي تلويزيوني بود، ولي توليد آن جرات و جسارت خاصي را ميطلبيد كه با نوآوريهاي زيادي همراه بود. تا آن زمان، مجموعههاي پليسي شامل يكسري تيراندازي و تعقيب و گريز معمولي ميشد و براي بينندگان جذابيت زيادي را به همراه نداشت. در آن شرايط و در دل آن همه كارهاي كليشهاي، ناگهان سروكله هليكوپتري در آسمان برلين پيدا شد كه يك سلاح خودكار و مجهز داشت و آدمهاي زبدهاي در داخل آن بودند كه ميتوانستند كارهايي انجام دهند كه افراد و پليسهاي ديگر، توانايي انجام آن را ندارند. همكاري با چنين مجموعهاي براي تمام بازيگران آن، حكم يك روياي هيجانانگيز را داشت و همه ما شيفته همكاري با آن بوديم.»
فصل سوم مجموعه در زماني روي آنتن رفت كه بسياري از برنامهسازان تلويزيوني در آلمان و ديگر كشورهاي اروپايي به تبعيت از هليكوپتر پليس، مجموعههايي در همان حال و هوا تهيه كردند و روي آنتن فرستادند. مجموعهاي كه زماني پيشگام و بديع بود، حالا تبديل به يك كار معمولي شده بود. در چنين اوضاع و احوالي، سازندگان مجموعه با پرسش تازهاي روبهرو شدند. آنها متوجه اين نكته شده بودند كه ادامه كار توليد به شيوه سابق جذابيتي ندارد و نميتواند تماشاگران سابق خود را داشته و حفظ كند. در عين حال، آنها طرح تازهاي براي قصه و ماجراجوييهاي آن نداشتند كه به كمك آن، وضعيت و حال و هواي تازهاي براي هليكوپتر پليس خلق كنند. به گفته پيتر كلاريچ: «برگ برنده ما هليكوپتر مجهز و امكانات ويژه آن بود، اما حالا اين هليكوپتر به صورت يك شيء كاملا معمولي درآمده بود. چيزي كه يك روز باعث هيجان تماشاگران ميشد، حالا خاصيت و كارايي خود را از دست داده بود و ما نميتوانستيم آن را با چيز ديگري جايگزين كنيم. يقينا خيلي مسخره ميشد اگر ما مثلا يك سفينه فضايي را جايگزين آن ميكرديم. در قصه و شخصيتها هم نميتوانستيم دخل و تصرف كنيم يا دست ببريم.
تيوي گايد / مترجم: كيكاووس زياري