آموزهها و فرايض ديني نقش موثري در تامين بهداشت رواني، فردي و اجتماعي دارد
روانتان نيز به پزشك نياز دارد
جام جم آنلاين: سلامت جسم و روان جداي از يكديگر نيستند. به همين دليل نيز سالهاست تعريف سلامت ديگر تنها سلامت جسمي را در بر نميگيرد. با وجود اين هنوز هم در بسياري از كشورها براي حفظ سلامت روان تلاشي نميشود و بدتر از آن با بيماران مبتلا به اختلالات رواني برخورد درستي صورت نميگيرد.
بسياري از كارشناسان حوزه سلامت روان معتقدند در حال حاضر قوانين خاص بهداشت روان درخصوص حمايت از بيماران رواني و خانوادههايشان در كشور به صورت پراكنده و ناقص وجود دارد و در برخي موارد ضروري هم قانوني وجود ندارد. واقعيت اين است كه در حال حاضر در ايران قانوني مدون و جامع در ارتباط با سلامت روان وجود ندارد. تدوين يك قانون جامع سلامت روان در راستاي حفظ حقوق و حرمت بيماران، مراجعان و همچنين متخصصان، تعريف و تبيين مسووليتها، از اولويت بالايي برخوردار است. با در نظر گرفتن اين اهميت از چند سال پيش تلاشهايي براي تدوين قانون سلامت روان آغاز شد و علاوه بر آن دو كارگاه 2 روزه نيز توسط يك تيم كارشناسي متشكل از 11 نفر از متخصصان در رشتههاي مختلف روانپزشكي كه در زمينه روانپزشكي قانوني متبحر بودهاند، انجام پذيرفته است؛ سپس پيشنويس اوليه قانون مذكور تدوين شده و جهت نظرسنجي به تمامي دانشگاهها، پيشكسوتان، شخصيتهاي مذهبي، مراكز خصوصي، انجمنهاي روانپزشكي، سازمان نظام پزشكي كشور، سازمان پزشكي قانوني، فرهنگستان علوم پزشكي، سازمان بهزيستي و بسياري از مراكز مرتبط ارسال شد. در اين خصوص از 80 نفر و تعدادي مركز در ايران نظرسنجي شد. تقريبا 75 درصد موارد در اين خصوص نظرات خود را به مركز ارسال كردند، سپس در كار گروهي 10 جلسهاي نظرات كارشناسان جمعبندي شد، اما اين متن هنوز نهايي نشده است.
دكتر ناصحي، مديركل سلامت اجتماعي، روان و اعتياد وزارت بهداشت در اين خصوص ميگويد: قانون سلامت روان در مرحله رفع مشكلات حقوقي قرار دارد. وي ميافزايد: قانون سلامت روان از مسائل حقوقي و كارشناسي برخوردار است و به دنبال برطرف كردن مشكلات حقوقي قانون سلامت روان هستيم. بنا بر گفته ناصحي، اشكالات گرفته شده در قانون سلامت روان در مورد قالب و شكل قانون است، چرا كه اكنون اين قانون با جزئيات تدوين شده و طويل است. براين اساس كارشناسان حقوقي وزارتخانه عنوان ميكنند اين قانون بايد خلاصهتر و كوچك شود.
مديركل سلامت روان وزارت بهداشت خاطرنشان ميكند: در حال حاضر مشكلات وارده بر اين قانون تا حد زيادي برطرف شده است و قانون سلامت روان در مراحل تدوين نهايي قرار دارد و بزودي به حوزه حقوقي وزارت بهداشت ارسال ميشود. البته اين پيشنويس قانوني راه زيادي تا قانون شدن دارد. زيرا پس از تاييد حوزه حقوقي وزارت بهداشت بايد براي تصويب به هيات دولت ارائه شود. در صورت تصويب در كميسيونهاي دولت و هيات وزيران، آنگاه به مجلس ارائه ميشود. با اين وصف با اطمينان ميتوان گفت اين قانون به عمر مجلس فعلي قد نخواهد داد.
تاثير قاب شيشهاي
سينما و تلويزيون تاثير بسيار زيادي روي وضعيت سلامت رواني افراد دارند. اين امر بخصوص در مورد كودكان بسيار شديدتر است. نتايج پژوهشها نشان ميدهد كودكان سال اول دبستان بهطور متوسط 25 ساعت در هفته، كودكان سال پنجم دبستان 30 ساعت و نوجوانان سال دوم دبيرستان 20 ساعت در هفته تلويزيون تماشا ميكنند. نيمي از كودكان پيش از مدرسه همان بازيهايي را كه در تلويزيون ميبينند، انجام ميدهند. سهپنجم آنان ترانهها يا تكيهكلامهايي را كه در مجموعههاي تلويزيوني ميبينند، تكرار ميكنند و دوسوم بچهها تا 2 سال پس از تماشاي يك مجموعه تلويزيوني به اين كار ادامه ميدهند. كودكان تا 6سالگي ارتباط بين صحنههاي فيلمها را درنمييابند و فيلمها را به صورت يك توالي از رويدادهاي نامرتبط درك ميكنند. در 7سالگي يك دگرگوني كيفيتي روي ميدهد و ميفهمند وراي دگرگونيهاي ظاهري، نظمي منطقي وجود دارد و به اصطلاح داستان فيلم را متوجه ميشوند. كودكان كمتر از 3 سال عموما انگيزهها و عواقب خشونت را نميفهمند. 3 ساله تا 6 سالهها درك متوسطي دارند و از 9 سال به بالا ادراك بالاتر ميرود. كودكان معتاد به تلويزيون بيش از 40 ساعت در هفته تلويزيون ميبينند. اين معتادان از نظر روابط بين فردي، منفعل و خجول هستند و بازيهاي انفرادي را به تماس با همسالان ترجيح ميدهند. اين احتمال وجود دارد كه كودكان گوشهگير و آنها كه تنهايي را ترجيح ميدهند به تلويزيون، اينترنت و بازيهاي رايانهاي گرايش يابند.
اين موضوع باعث شده در كشورهاي پيشرفته براي ديدن فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني طبقهبندي سني وجود داشته باشد كه پدر و مادر آنها را در نظر ميگيرند. اين امر كم و بيش در ايران هم اجرا ميشود. اما بهتر اين است كه والدين بچهها را با تلويزيون به حال خود رها نكنند بلكه كنار آنها باشند و در صورت لزوم، ابهامهاي موجود در برنامهها را به فرزندان توضيح دهند. در اين صورت است كه كودكان از برنامههاي مفيد تلويزيون خواهند آموخت و بدآموزي از اين رسانه براي آنها به حداقل خواهد رسيد.
ضرورت فرهنگسازي
با وجود بار چشمگير بيماريهاي روانپزشكي در دنيا و ايران، در صد ناچيزي از مبتلايان براي درمان مراجعه ميكنند. يك عامل مهم و موثر در استفاده از خدمات سلامت روان، برچسب زني و تبعيض همراه آن است. اين موانع براي گرفتن خدمت در تمام جوامع موجود بوده و به طور غيرمتناسبي مبتلا به افراد با اختلالات شديدتر است. بسياري از كارشناسان معتقدند ترس از انگ بيماري رواني از بزرگترين موانع استفاده از خدمات روانپزشكي محسوب ميشود. بيماراني هم كه مراجعه ميكنند با خوردن برچسب بيماررواني دچار تبعيض، پيشداوري غيرموجه از سوي ديگران، انزوا و محروميت از بسياري حقوق اجتماعي ميشوند. اين موضوع نه تنها درباره بيماران رواني شديد بستري، بلكه درباره بيماران مبتلا به بيماري خفيف كه فقط به درمانگاه يا مطب به صورت سرپايي مراجعه ميكنند، ملاحظه ميگردد. گذشته از انگگذاري اجتماعي، انگگذاري دروني توسط بيماران رواني موجب احساس تحقير و سرافكندگي در آنان، انكار بيماري و رد توصيههاي درماني توسط آنان ميگردد.
نكته: كودكان معتاد به تلويزيون بيش از 40 ساعت در هفته تلويزيون ميبينند. اين معتادان از نظر روابط بين فردي، منفعل و خجول هستند و بازيهاي انفرادي را به تماس با همسالان ترجيح ميدهند
اين مساله موجب ايجاد يك چرخه معيوب ميشود. ابتدا شخص با صفت معيوبي انگزده ميشود، سپس تبعيض درمورد او اعمال ميگردد. اين امر موجب كاهش اعتماد به نفس و ناتواني در او ميشود زيرا وي دسترسي كمتري به منابع حمايت اجتماعي و مالي دارد. با تداوم چرخه، انگ هر چه بيشتر تقويت ميشود. انگزدايي از بيماران رواني در دستور كار اكثر سازمانها و نهادهاي مرتبط با سلامت قرار دارد. بنابر اعتقاد كارشناسان، يكي از راههاي انگزدايي بيماران رواني استفاده از تختهاي بيمارستان عمومي براي بستري بيماران رواني است. هر بيمارستان عمومي ميتواند يك بخش روانپزشكي داشته باشد تا بستري اين دسته از بيماران منحصر به بيمارستانهاي بزرگ روانپزشكي و دور از شهر نباشد.
حتي تجربه كاركنان بخش روانپزشكي در بيمارستانها نشان داده است بيماران رواني كمتر در ملاقاتها گل دريافت ميكنند، در حالي كه بيماران جسمي در هر ملاقات چند دسته گل دريافت ميكنند. شايد مردم فكر ميكنند بيماران رواني چيزي نميفهمند يا لزومي ندارد براي آنها چيزي برده شود.
شايد بد نباشد گاهي هم با خود فكر كنيم كه فرد هيچگاه خود بيماري را انتخاب نميكند، پس همانطور كه با بيماران مبتلا به اختلالات جسمي همدردي ميكنيم، چرا كه خود را در وضعيت آنان مجسم مينماييم، چه خوب است گاهي خود را در جايگاه مبتلايان به اختلالات روانپزشكي و خانواده آنان ببينيم. كساني كه نه تنها از درد بيماري رنج ميبرند و مرهمي براي آن نمييابند، بلكه نگاههاي تحقيرآميز افراد ديگر همچون نيشتري است كه زخم آنها را عميقتر ميكند.
دين و سلامت روان
شايد با نگاهي بر اطرافيان خود دريافته باشيد اصولا افرادي كه مذهبي هستند يا اعتقادات معنوي دارند شخصيتهاي خاصي دارند و به طور معمول آرامتر و متعادلترند. همين شخصيت ممكن است به آنها كمك كند تا استرس يا رفتارهاي ناسالم كمتري داشته باشند. مذهب. ارزيابيهاي شناختي فرد را از محيط اطرافش تغيير ميدهد و اين نوع نگاه تازه به زندگي باعث شود فرد بتواند سالمتر زندگي كند، بهتر با شرايط كنار بيايد و در نتيجه كمتر بيمار شود. تحقيقات بسياري نشان دادهاند دينداري، ايمان و عبادت موجب تقويت سيستم ايمني در سطح ايمونوگلوبولين و ساير مكانيسمهاي ايمني ميشود. همچنين تحقيقات نشان داده دينداري بر كاهش اضطراب، كاهش واكنش منفي به استرس، مقابله ايمني موثر با عوامل استرسزا، كاهش بيماريهاي روانتني و احساس آرامش فكري و امنيت رواني اثر دارد.
در مجموع محققان معتقدند همه آموزههاي ديني و فرايض و رفتارهاي ديني نقش موثري در تامين بهداشت رواني فردي، خانوادگي و اجتماعي دارد. روانشناسي دين و بهرهگيري از روشهاي علمي در تامين بهداشت روان در جوامع مسلمان، مظلوم مانده و آموزشهاي روانشناسي به دور از بهره ديني و يا آموزش ديني عاميانه بوده است و دانشگاهها، مراكز تحقيقات وابسته به سلامت و بويژه مطالعات مرتبط با سلامت روان كشور اسلامي ما در محاصره سخت بودجهاي، سياستگذاري و حمايتي در پرداختن به مطالعات بهداشت روان در دين هستند.
ضرورت توجه
حدود 12 درصد از مردم دنيا به اختلالات رواني مبتلا و حدود 450 ميليون نفر دچار بيماري رواني هستند. تقريبا يكنفر از 4 نفر از مردم دنيا در زماني از زندگي خود، يك بيماري رواني را تجربه خواهد كرد كه ميتواند از تشخيص بموقع و درمان مناسب سود ببرد. سلامت روان و بيماري رواني بخشي از هر كشور، فرهنگ، گروهها و وضعيت اجتماعي و اقتصادي است. پس چرا توجه كافي به بيماري رواني، خدمات سلامت روان و ارتقاي سلامت روان نميشود و منابع مناسب در اختيار قرار نميگيرد؛ كاري كه در مورد بسياري از بيماريهاي ديگر انجام ميشود؟ حمايت سازمان يافته، هدفمند و جامعه مدار با پيام شفاف و هماهنگ شده ميتواند به ميزان زيادي به حل اين مشكل كمك كند در واقع آگاهسازي و حمايتطلبي درخصوص سلامت روان، 2 ركن اساسي پيشرفت و بهبود در اين زمينه بوده است. اختلالات رواني بسيار شايع بوده و بار زيادي روي افراد، خانوادهها و جوامع تحميل ميكنند. براي ايجاد دسترسي به درمانهاي اثربخش و انساني براي افراد مبتلا به اختلالات رواني به منابع انساني، اجتماعي و مالي نياز داريم.
منابع جامعه براي تدارك موثر خدمات سلامت روان ضروري است. اين منابع شامل سازمانهاي مردم نهاد، انجمنهاي بيماران و خانوادههاي آنها، سيستمهاي مراقبت سلامت سنتي، بومي و جايگزين، خدمات اجتماع محور توانبخشي و اجتماعي و منابع غيررسمي خانواده، دوستان و ديگر شبكههاي اجتماعي است كه در كنار مراجع رسمي و خدمات دولت ميتواند به بهبود وضع سلامت روان جامعه كمك شاياني كند.
علي اخوان بهبهاني / جامجم