نمايشهاي برنامه راديويي «قصه شب» در استوديوي 8 ضبط ميشود
نقشآفريني در محدوده چند ميكروفن
جام جم آنلاين: شنوندگان راديو نام استوديوي شماره 8 را زياد شنيدهاند و ميدانند كه بسياري از نمايشهاي راديويي در اين مكان صدابرداري شده است. در واقع بخشي از خاطرات دستاندركاران راديو در اين فضا رقم خورده و قرار است براي تهيه گزارش پشت صحنه يكي از نمايشهاي «قصه شب» به اين محل بروم.
هنرمندان نمايش راديويي ميگويند كه اين محصول تفاوت زيادي با يك نمايش صحنهاي يا تصويري ندارد. يعني در توليد آن بايد همان اصول و قواعد درامپردازي در نمايش تصويري را رعايت كرد، اما روش توليد نمايش راديويي با محصول مشابهش در سينما يا تلويزيون بسيار متفاوت است. بازيگر نمايش راديويي فقط ميتواند از صدايش استفاده كند، بنابراين بايد تمام حس و دركش از نقش را در صوت و صدايش بريزد و از اين راه شنونده را جذب جعبه راديو كند.
استوديوي شماره 8 در مركز محوطه راديو ارگ و درست روبهروي ساختمان راديو نمايش واقع شده است.
در استوديو را كه باز ميكنم اول از همه چشمم به صدابردار ميافتد كه پشت ميز صدا نشسته است. او از پشت ديواري شيشهاي فضاي داخل استوديو را رصد ميكند.
بعد از عبور از راهرويي باريك به در قرمزرنگ ميرسم. بالاي در چراغهاي قرمز و سبزي نصب شده كه تعيين ميكند ميشود وارد استوديو شد يا خير. روشن بودن چراغ قرمز به معناي اين است كه دارد صداي بازيگران ضبط ميشود و ورود و خروج افراد روند صدابرداري را مختل ميكند. اين نكته را يكي از دستاندركاران راديو نمايش به عكاس روزنامه ما هم گوشزد ميكند. او يادآوري ميكند كه وقتي چراغ قرمز است نبايد در محوطه داخل استوديو عكسبرداري صورت گيرد. چون صداي شاتر دوربين يك صداي مزاحم محسوب ميشود.
ميكروفن، اصل است
استوديو 8 آنقدر معروف و خاطرهانگيز است كه مديران راديو نمايش براي عنوان يكي از برنامهها اين دو كلمه را انتخاب كردهاند. برنامه زنده راديويي استوديو 8 با محوريت نمايش و در قالب نمايشهاي كوتاه طنز، گزارشي از تئاترهاي روي صحنه، فيلمهاي در حال اكران و مسابقه ديالوگهاي ماندگار هر روز از راديو نمايش پخش ميشود.
در استوديو شماره 8 خبري از دوربين فيلمبرداري نيست و ميكروفنها حرف اول و آخر را ميزنند.
4 تا ميكروفن در اين استوديو به چشم ميخورد. پشت 3تا از آنها ميز قرار گرفته است و يك ميكروفن مخصوص ضبط صداهاي دور و فاصلهدار است.
در انتهاي سالن چند رديف صندلي چيده شده است. در قسمتي از نمايش قاضي دادگاه ميخواهد شهادت شاهدان را بشنود. افرادي كه روي اين صندلي نشستهاند از راه دور نسبت به صحبتهاي رد و بدل شده واكنش نشان ميدهند و صداي همهمه مربوط به حاضران در دادگاه را توليد ميكنند.
اين طور كه پيداست داستان « مرافعه» دارد ماجراي يك عشق مثلثي را بازگو ميكند. سكينه، ابراهيمبيك را دوست دارد، اما حسن با زر و زورش پيش آمده و ميخواهد سكينه را به عقد خود در بياورد. سكينه مقاومت ميكند و ميگويد: اگر آقا حسن سر تا پاي مرا طلا بگيرد من زن او نميشوم.
ديالوگهاي نمايش مرافعه لحني ثقيل و غيرمحاورهاي دارند. به عنوان مثال سكينه ميگويد: هيچ خيالي به خودتان راه ندهيد يا ميخواهيد شوهرم دهيد تا زندگيام عاقبت خوش شود؟ يا دختر بچه را زيبنده نيست پيش بزرگترش اينگونه حرف بزند.
ژاله علو كارگرداني ميكند
ژاله علو، بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون است، اما همچنان راديو را خانه اول خودش ميداند. علو روي يك صندلي نزديك بازيگران اصلي نشسته و مراقب است كه آنها كلمات را درست تلفظ كنند. چند بار به بازيگران تذكر ميدهد و از اتاق فرمان ميخواهد كه چند جمله دوباره ضبط شوند. يعني شبيه همان تكرار برداشتي كه در سينما اتفاق ميافتد. البته اين تكرار برداشتها در اينجا زياد نيست و در طول هر قسمت يكي دو بار اتفاق ميافتد.
علو در اين نمايش راديويي مسووليت كارگرداني را بر عهده دارد. او در پاسخ به اين سوال كه يك كارگردان راديو چه وظايفي را بر عهده دارد، ميگويد: كارگردان اول بايد متنها را بگيرد و بخواند. اگر متنها نياز به تصحيح دارند اشكالات و ايراداتشان را برطرف كند. انتخاب بازيگر نيز بر عهده كارگردان است. در دورخوانيها كارگردان ميتواند نظرات بازيگرانش را بشنود. نظرات تهيهكننده و نويسنده هم در كار نهايي اعمال ميشود. وقتي بچهها به نقشها مسلط شدند مرحله ضبط شروع ميشود.
از او كه همه حوزههاي نمايشي را تجربه كرده ميپرسم ميزانسن در راديو چه تعريفي دارد. او پاسخ ميدهد: در راديو واژهاي به نام ميزانسن كاربرد دارد. اگر يك شخصيت از دور به ميكروفن نزديك شود نوعي ميزانسن رعايت شده است.
از علو به عنوان كسي كه كولهباري از تجربه را به دوش ميكشد ميخواهم توصيهاي به بازيگران جوان داشته باشد. او پاسخ ميدهد: بازيگران و گويندگان جوان بايد بدانند كه فقط آمدن به راديو مهم نيست.
زماني كه ما وارد راديو شديم اينجا استادان بزرگ زبان مثل مرحوم نفيسي، آقاي حسيني و... كار ميكردند. ما مشكلاتمان را از آنها ميپرسيديم. بازيگران جوان بايد بسيار مطالعه داشته باشند. با ادبيات فاخر ايران آشنا بشوند. بايد بتوانند شعر سعدي و فردوسي را بخوانند.
مخاطب سرش كلاه نميرود
نورالدين جواديان در اين نمايش ايفاي نقش عزيزبيك را به عهده دارد. عزيزبيك جواني است كه به سكينهخانم علاقه دارد. برادر سكينهخانم فوت شده و عزيزبيك ميخواهد از سكينه در برابر دشمنانش حمايت كند.
از جواديان ميخواهم درباره تفاوت بازي در نمايش راديويي و صحنهاي توضيح دهد. او صحبتهايش را با بيان جزئيات نمايش مرافعه آغاز ميكند و ميگويد: اين نمايش در ابتداي مشروطه توسط ميرزا فتحعلي آخوندزاده نوشته شده است. نمايش مرافعه به زبان تركي نوشته شده و به زبان فارسي تبديل شده است. از نظر بنياني نمايش صحنه و نمايش راديويي تفاوتي ندارند.، اما در هر كدام بايد بر ابزار مسلط شويد. درنمايش راديويي بايد ميكروفن را بشناسيد و با افكتور هماهنگ باشيد. كار در نمايش يك ظرايفي دارد كه به مرور حاصل ميشود. شما بايد همه چيز را با صدا منتقل كنيد.
جواديان هنگام بازي همراه با نقش عصباني و سرخ ميشد. از او ميپرسم مگر قرار نيست فقط صداي شما عصبي به نظر برسد، پس چرا در اينجا همچون يك بازيگر صحنه عصباني شديد؟
نكته: عيني نبودن تصاوير نمايش راديويي كمبود آن نيست، بلكه از منظري ويژگي و برتري آن است، چرا كه براي مخاطب ، آزادي در آفرينشگري ايجاد كرده و تخيل او را راضي ميكند
او جواب ميدهد: اگر غير از اين باشد شنونده نقش من را باور نميكند، ميفهمد كه صداي من تصنعي است. حس بازيگر بايد به طبيعت زندگي نزديك باشد، وقتي ما عصباني ميشويم صدايمان فرق ميكند، دهان خشك ميشود. بايد بتوانيم اين وضعيت را به بهترين شكل منتقل كنيم، اگر اين طوري نباشد مخاطب چه در سينما چه در راديو ميفهمد. مخاطب سرش كلاه نميرود. خواندن متن صرفا به معناي خواندن از روي متن نيست. بازيگران مبتدي متن خواني ميكنند. بازيگر بايد متن را بخواند و بازي بكند. بايد به متن حس بدهد.
به گفته جواديان براي تمرين اين نمايش 5 قسمتي دو سه روز وقت صرف شده و ضبطش در يك صبح تا ظهر انجام شده است.
بازيگري كه از 5 سالگي در راديو بوده است
مينو جبارزاده، بازيگر نقش اصلي اين نمايش راديويي است. او درباره قهرمان داستان (سكينه) يك سري ويژگيها را برميشمارد و ميگويد: سكينه دختري است كه در شرايط اجتماعي شهر ايروان ميخواهد استقلال خودش را داشته باشد. او وارد يك ماجراي قضايي ميشود. حضور زن در اين جور مجالس در آن زمان خيلي غير عادي است. سكينه ميخواهد با پسر مورد علاقهاش ازدواج كند، در اين راه هم با مشكلاتي مواجه ميشود.
مينو جبارزاده 45 سال دارد، اما جالب است بدانيد كه از اين 45 سال 40 سالش را در راديو كار كرده است. خودش ميگويد: من 5 سالم بود كه از برنامه كودك راديو شروع كردم. آن زمان سواد نداشتم، در گوشم جملاتي را ميگفتند و من تكرار ميكردم. من بچه كه بودم از يك كلمه و دو كلمه شروع كردم و پايان سال با ذوق و شوق به جمله رسيدم. الان يك جوري است كه خيليها با موشك در حياط ميدان ارگ فرود ميآيند.
البته در اين مدت جبارزاده بازي در چند فيلم و سريال مثل پاداش ساخته كمال تبريزي و پهلوانان نميميرند حسن فتحي را هم تجربه كرده است، اما خودش تاكيد ميكند كه هيچ جا راديو نميشود.
ميكروفن نقش همبازي بازيگران راديو را دارد
مجيد حمزه در اين نمايش راديويي نقش آقا سلمان را بازي ميكند. او خودش نقش را اين طور توضيح ميدهد: سلمان وكيلي است كه عمري ازش گذشته است و سن و سال زيادي دارد. در اين نمايش او بازيچه قرار ميگيرد. آدمهايي فريبش ميدهند و وادارش ميكنند كارهاي غيرقانوني بكند. بعدا دست فريبكاران رو ميشود.
حمزه درباره نقش تخيل در نمايشهاي راديويي ميگويد: در نمايشهاي راديويي كارگردان و هنرپيشه با عنصر تخيل سر و كار دارند. اين عوامل تخيل شنونده را هم تقويت ميكنند. آنها باعث ميشوند در دنياهاي مختلف به روي شنونده باز شود و آن چه را كه خودش دوست دارد تخيل كند.
از او ميپرسم كه براي هر نمايش تقريبا چند جلسه دورخواني صورت ميگيرد. او پاسخ ميدهد: دورخواني بستگي به سختي و آساني متن و تشخيص كارگردان دارد. ممكن است كارگردان يك متن را با 2 جلسه تمرين به ضبط برساند، ممكن است يك متن 10 جلسه تمرين بخواهد.
به اعتقاد وي يك بازيگر نمايش راديويي هم بايد از زبان بدنش استفاده كند. هر چند هيچ دوربيني او را نميبيند. حمزه ميگويد: آدم وقتي عصباني ميشود عضلات گردنش منقبض ميشود. كارهايي كه بچهها انجام ميدهند صد در صد حسي است. اينجا بازيگران با آن شخصيتي كه بازياش ميكنند شاد ميشوند، گريه ميكنند، ميخندند و...
تمام جنبههاي حسي آن شخصيت توسط هنرپيشه بازي ميشود. چيزي به اسم تكنيك صرف در نمايش معنا ندارد. ما دقيقا مثل يك هنرپيشه تئاتر صحنهاي همه عواطفمان را بروز ميدهيم.
حمزه ادامه ميدهد: ما مخاطب را جلوي چشممان ميبينيم، دوربين ما مخاطب ماست. جنس كار راديو به لحاظ ساختار فيزيكي خيلي شبيه به سينماست. ميكروفن همبازي بازيگران راديوست، اين ميكروفن هنرپيشه نقش مقابل من است. در سينما من فاصلهام را با همبازيام حفظ كنم، اينجا بايد به ميكروفن دور و نزديك بشويم. ميكروفن فرد مقابل من همبازي من است.
فردي كه مدام ايجاد سر و صدا ميكند
پرتحرك ترين فرد استوديوي شماره 8 افكتور نمايش يعني محمدرضا قباديفر است. او در گوشه سالن مدام راه ميرود و سر و صدا ايجاد ميكند؛ البته سر و صداهايش جزو اصواتي است كه به درد نمايش ميخورد! وقتي شخصيتي جديد وارد اتاق سكينه ميشود او با قدم برداشتنش صداهاي آن لحظه را در ذهن شنونده تداعي ميكند؛ سپس دستگيره در گوشه سالن را باز ميكند تا تصوير خيالي ذهن مخاطب كامل شود.
در يكي از صحنهها كه سكينه ميخواست آب بخورد نيز او داخل يك ليوان آب ريخت و صداي ريختن آب را ايجاد كرد.
بر اساس آنچه در كتاب نوشتن، در راديو نوشته ايوب آقاخاني آمده است. جلوههاي شنيداري به 2 دسته كلي تقسيم ميشود: جلوههاي شنيداري زنده يا دستي و جلوههاي شنيداري آرشيوي؛ جلوههاي زنده را هنگام ضبط راديويي به صورت زنده اجرا ميكنند، مثل مواردي چون صداي افتادن اشيا بر زمين، صداي ظروف، صداي قدم زدن شخصيتها و...
صداهاي آرشيوي آن دسته از صداها هستند كه قابليت ضبط زنده استوديويي ندارند، مثل صداي همهمه جمعيت، صداي اتومبيل، صداي حركت اسبها و...
پس با اين حساب در اين نمايش راديويي قباديفر مسووليت ضبط جلوههاي شنيداري زنده را به عهده دارد.
جايي كه سرود «اي ايران» جاودانه شده است
زمان ترك استوديوي خاطرهانگيز شماره 8 فرا ميرسد. سعي ميكنم اطلاعات بيشتري را درباره اين مكان جمعآوري كنم. اين استوديو بهترين و مجهزترين فضا براي ضبط و توليد نمايشهاي راديويي است كه پيشينه احداث آن به سال 1338 برميگردد. در آن سالها مديران راديو به دنبال افتتاح موفقيتآميز استوديوهاي يك و 2 در محوطه راديو ارگ به فكر افتادند كه يك استوديوي ديگر به اين مجموعه اضافه كنند. جالب است بدانيد كه سرود «ای ایران» آخرین بار با تنظیم تازهای، توسط روحالله خالقی همراه با خوانندگان كر و به رهبری خود او در استودیوی شماره 8 رادیو ضبط شد و به یادگار ماند و جاودانه شد.
سال گذشته هنگامي كه براي تهيه گزارش به راديو ارگ رفتم محمد مهاجر، تهيهكننده قديمي راديو درباره استوديو 8 گفت: در حال حاضر هم بهترين استوديوي فعلي راديو همين استوديوي شماره 8 است. اين استوديو همان زمان هم صداي شفافي بيرون ميداد. اركسترهاي بزرگ به اين استوديو ميرفتند. برنامه «شما و راديو»ي آقاي شاهرخ نادري آنجا اجرا ميشد. 200 تا تماشاچي آنجا مينشستند و برنامه ضبط ميشد. قصه شب هم در اين استوديو ضبط ميشد.
هنگام خداحافظي با محوطه راديو ارگ يك بار ديگر جملات طلايي كتاب درامنويسي براي راديو را در ذهنم مرور ميكنم. در آنجا آمده است: عيني نبودن تصاوير نمايش راديويي كمبود آن نيست، بلكه از منظري ويژگي و برتري آن است، چرا كه براي مخاطب آزادي در آفرينشگري ايجاد كرده و تخيل او را تحريك و ارضا ميكند، اما مسير بخشيدن به اين تخيل پر از پيچيدگي و ظرافت است.
درامنويس نهايتا درامنويس است و پايبند و وفادار به قاعدههاي اين هنر ديرپا. وقتي صحبت از درامنويسي براي راديو است، اصول تثبيت شده كهنه و نوي نويسندگي منها نميشود. آنها همه به قوت خود باقياند و شايسته بحث و اعتنا.
ديگر عوامل نمايش راديويي مرافعه عبارتاند از: ماهداد توكلي (تهيهكننده)، مهدي شرفي (سردبير)، محمدرضا قباديفر (افكتور)، جواد پیشگر (تنظیم برای رادیو)، رضا طاهري (صدابردار)، بازيگران: جواد پيشگر، مينو جبارزاده، مجيد حمزه، بهرام ابراهيمي، رامين پورايمان، مهدي گياهي، سينا نيكوكار، مونا صفي، ماندانا اصلاني، نورالدین جوادیان، عباس توفیقی، محمد آقامحمدی، نوشین حسنزاده، قربان نجفی، عباس وفایی، امیر زندهدلان، محمد مجدزاده و احمد ایرانیخواه.
احسان رحيمزاده / راديو و تلويزيون