ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 مرداد 1403
يکشنبه 7 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 22 مهر 1390     |     کد : 26788

دیگر خجالت نمی کشم!

من هیچ وقت با بقیه بچه‌ها بازی نمی‌کنم. ما 15 بچه در یک کلاس هستیم و همه بچه‌ها به جز من عاشق والیبال و فوتبال و وسطی هستند.نه اینکه من از این بازی‌ها خوشم نمی‌آید

 
من هیچ وقت با بقیه بچه‌ها بازی نمی‌کنم. ما 15 بچه در یک کلاس هستیم و همه بچه‌ها به جز من عاشق والیبال و فوتبال و وسطی هستند.نه اینکه من از این بازی‌ها خوشم نمی‌آید و برعکس، عاشق بازی‌هایی هستم که بچه‌های دیگر انجام می‌دهند. این مشکل بزرگ من است. آنها بازی‌هایی می کنن که من دلم پر می‌زند بروم پیششان بازی کنم. اما خجالت می‌کشم و جرئتش را ندارم. می‌ترسم مرا در گروهشان راه ندهند و بگویند تو را بازی نمی‌دهیم! من باید چه کار کنم؟

جرئت نداری؟ مگر می‌خواهی چه کار کنی؟ تو فقط دوست داری با آنها بازی کنی، این که کار بدی نیست. اما برای شروع، از میان آنها یک نفر را انتخاب کن که مهربانتر و خوشروتر از بقیه است. بعد به او بگو: «می‌شود من هم در گروه شما بازی کنم؟ من عاشق بازی‌های شما هستم و یار خوبی می‌شوم.» مطمئن باش وقتی شروع به صحبت کنی، خجالت مثل یک پرنده ترسو از روی شانه‌هایت پر می‌زند و می‌رود. پس به این پرنده سمج و فضول که روی شانه‌هایت نشسته، بی محل کن و پِخ کن تا بلند شود و دنبال کارش برود. 



نوشته شده در   جمعه 22 مهر 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode