ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 3 مرداد 1403
چهارشنبه 3 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 23 شهريور 1390     |     کد : 25299

خودتو به بيماري نزن

در اختلالات ساختگي، شخص اداي بيماري جسمي و رواني را درمي‌آ‌ورد و بستري‌شدن در بيمارستان را هدف اوليه و به عنوان روش زندگي خود قرار مي‌دهد.

تمارض يا بيمارنمايي يك اختلال شخصيتي در برخي افراد ضعيف‌النفس است
خودتو به بيماري نزن
جام جم آنلاين: در اختلالات ساختگي، شخص اداي بيماري جسمي و رواني را درمي‌آ‌ورد و بستري‌شدن در بيمارستان را هدف اوليه و به عنوان روش زندگي خود قرار مي‌دهد. اين اختلال معمولا در سنين جواني شروع مي‌شود؛ هر چند ممكن است در كودكي و نوجواني نيز آغاز شود.
شروع واقعي اين اختلال معمولا در پي يك بيماري واقعي، فقدان، طرد شدن يا ترك‌شدن صورت مي‌گيرد. غالبا چنين بيماراني در سابقه شخصي خود محروميت دوران كودكي يا نوعي بيماري و ناتواني جدي را تجربه كرده‌اند.

تحقيقات نشان داده است كه برخي والدين اين دسته از بيماران افرادي طردكننده بوده‌اند كه قادر به برقراري روابط صميمانه نبوده‌اند. در بيماران مبتلا به اختلالات ساختگي آن دسته‌اي كه بيماري رواني را تقليد مي‌كنند ممكن است خويشاوند نزديكي داشته‌اند كه مبتلا به همان بيماري بوده‌اند بسياري از اين بيماران هويت شخصي روشني كسب نكرده و تصوير ذهني آنها از خودشان آشفته است.

مي‌توان گفت اختلالات ساختگي بيش از 30 سال است كه در متون پزشكي بخوبي تشريح شده‌اند. اين اختلالات معمولا تركيبي از عناصر «جسماني‌كردن» و «وانمودكردن» هستند، زيرا بر مبناي نشانه‌هاي جسماني يا رواني من‌درآوردي قرار دارد. پژوهشگران بيماراني را كه مدعي نشانه‌هاي جسماني‌اند به 2 دسته كلي تقسيم مي‌كنند. اول بيماراني كه دانسته نشانه‌ها را براي كسب منافع مادي يا براي كسب مزايايي ظريف‌تر همچون رضايت خاطر نهفته در نقش بيمار، مثل اختلالات ساختگي در خود ايجاد مي‌كنند. دسته دوم بيماراني هستند كه عمدا نشانه‌هايشان را ايجاد نمي‌كنند، چنان كه در اختلالات جسماني به شكل ديده مي‌شود. اختلالات جسماني شكل عبارتند از اختلال جسماني‌كردن كه مشخصه‌اش تاريخچه مشكلات جسماني متعدد بدون توضيح مشخص است،‌ اختلال درد جسماني شكل كه در آن درماندگي رواني ـ‌ اجتماعي از طريق شكايت از درد مدام منتقل مي‌شود، خودبيمارانگاري كه اعتقاد راسخ فرد است مبني بر اين كه بيمار است و نشانه‌هايي نيز در تاييد آن وجود دارد و اختلال تبديلي كه از دست‌‌دادن يا تغيير غيرارادي اعمال جسماني را در بردارد، مثل فلج، نابينايي يا لال شدن. در واقع اختلالات ساختگي عمل ارادي جعل بيماري است، اما هدف آن ناملموس و از لحاظ رواني پيچيده است، نوعي ارضاي عاطفي ناشي از بيمار بودن. زماني كه فرد به دنبال چيزهايي چون ارضاي عاطفي، شكست دادن دست‌اندركاران، فريب‌خورده مراقبت‌هاي بهداشتي يا صرفا جلب توجه ديگران باشد، احتمالا مي‌توان تشخيص اختلال ساختگي يا نوعي از آن را داد.

پژوهشگران معتقدند كه اين دسته از بيماران (حرفه‌اي) زنان و مرداني باهوش بالاي متوسطند كه بين 20 تا 50 سال مي‌باشند. اين افراد در اغلب موارد از حمايت اجتماعي چنداني برخوردار نيستند. آنها با خانواده خود چندان يا هيچ نزديكي ندارند و در نتيجه در بيرون به جستجوي محبت و توجه برمي‌آيند به طوري كه گاه اين اختلال تنها از طريق قربانيان بيمار قابل كشف است. اين قربانيان شامل اعضاي خانواده، دوستان، كادر پزشكي و ساير كساني هستند كه پايشان به اين فريب كشيده مي‌شود و وقت و نيروي خود را صرف شخص متظاهر مي‌كنند. در نتيجه مي‌توان ادعا كرد كه اين افراد به نوعي قربانيان تجاوز عاطفي‌اند. از ديگر مشخصات اين افراد اين است كه سعي مي‌كنند در بيمارستان اختلال ايجاد كنند و بسيار پرتوقع‌ هستند. وقتي به آنها گفته مي‌شود كه جواب آزمايش‌هايشان منفي است عصباني مي‌شوند و دردهاي جسماني تازه‌اي را عنوان مي‌كنند. شاخص‌هاي ديگري كه در اين دسته از افراد بسيار ديده مي‌شوند، عبارتند از: دروغ‌پردازي، تمايل به انزواي اجتماعي و اين كه تعداد كمي در بيمارستان به ملاقاتشان مي‌آيند و هيچ‌كس نمي‌آيد، سابقه اعتياد به مواد مخدر يا الكل يا سابقه سفرهاي بسيار، داشتن اطلاعات پزشكي، طفره رفتن از افشاي سوابق شخصي و پزشكي خود و توانايي به بازي گرفتن ديگران بخصوص پزشكان و كاركنان بيمارستان. گاه جرح خويشتن با اختلال ساختگي همراه است. كسي كه به جرح خود دست مي‌زند، غالبا به اختلال شخصيت مرزي مبتلاست و در نتيجه درك درستي از خود ندارد. گاه چنين شخصي ممكن است احساس گمشدگي كند، بريدن پوست خود و تجربه كردن درد و ديدن خون به چنين فردي كمك مي‌كند تا در ذهنش محدوده حضور فيزيكي خود را مشخص كند. از ديگر كارهايي كه بيماران ساختگي انجام مي‌دهند، ايجاد انواع بيماري‌هاي پوستي است يعني علايم غيرعادي برسطح پوست بدن. بيماري‌هاي پوستي رواج بسيار دارند و پوست در دسترس‌ترين اندام انسان است. اين دسته از بيماران با نيشگون‌گرفتن، كندن يا خراشيدن پوست خود با ناخن‌هايشان موجب ضايعات پوستي مي‌شوند يا با سوزاندن خود با اشياي داغ يا مواد شيميايي روي بدن خود زخم ايجاد مي‌كنند. تعداد زيادي از بيماران ساختگي از اختلالات خوردوخوراك براي اعمال سلطه بدنشان و سوءاستفاده از ديگران و محيط‌شان استفاده مي‌كنند. برخي از موارد جوع عصبي اختلالات ساختگي به معناي سنتي كلمه‌اند چون جوع عصبي اغلب استفاده پنهاني از داروهاي مسهل و مدر براي تغيير وزن را در بر دارد. بيماران به رغم اطلاعاتي كه به آنها داده مي‌شود به رفتارهايشان ادامه مي‌دهند و اغلب درباره رفتارشان به پزشك معالج خود دروغ مي‌گويند.

انگيزه اين دسته از بيماران چه مي‌تواند باشد؟

در اينجا اين سوال مطرح مي‌شود كه انگيزه افراد مبتلا به اين اختلال چيست و اصولا چه افرادي مستعد دست زدن به چنين فريب‌هايي هستند؟

نكته: بيماران ساختگي ديگر متوجه نيستند كه با بدن خود و با آنان كه نگران سلامت‌شان هستند چه مي‌كنند. آنها احساس مي‌كنند كه بايد اين راه را ادامه دهند. اين يك حقيقت است كه اين افراد هيچ‌گاه نمي‌توانند از زندگي خود لذت ببرند
اغلب بيماران دچار اختلالات ساختگي كاملا از رفتارهاي خود آگاهند. رفتارهايي كه غالبا مستلزم برنامه‌ريزي دقيق و ماهرانه براي اجراي موفق برنامه‌ است. با اين همه بيماران از عوامل نابهشياري كه انگيزش رفتارشان هستند بي‌خبر مي‌مانند. مي‌توان رفتار آنها را به رفتارهايي چون وسواس قمار يا وسواس خريد تشبيه كرد كه افراد مي‌دانند چه مي‌كنند و مي‌دانند رفتارشان غلط است، اما دست برداشتن از اين رفتار برايشان دشوار است. از انگيزه‌هاي مربوط به اين اختلال، استفاده از مكانيسم كنترل مي‌باشد. اختلالات ساختگي يك مكانيسم كنترل هستند. چون بيماران با كنترل نشانه‌هاي بيماري‌شان، واكنش ديگران را به بازي مي‌گيرند.

پژوهشگران در تحقيق درباره اين اختلال، عوامل زمينه‌ساز ديگري را نيز اضافه كرده‌اند مانند بيماري جسماني مهم يا تجربه سوء رفتار در كودكي، خشم نسبت به پزشكان يا داشتن والديني كه در سوابق پزشكي خود دست مي‌برند يا اگر نمي‌شد، كلك‌هايي به پزشكان مي‌زده‌اند.

سوءرفتار جنسي نيز مي‌تواند مبنايي براي ايجاد اختلالات جسماني قرار گيرد كه فرد خود بر خود تحميل مي‌كند. گاه بيماران مبتلا به اختلال ساختگي گذشته آزاردهنده‌اي نداشته‌اند و در خانواده‌هاي ظاهرا سالم بزرگ شده‌اند. برخي از پژوهشگران معتقدند كه كژكاركردي مغزي پنهان ممكن است تا حدودي در اين موارد دخالت داشته باشد.

عناصر اختلالات ساختگي

دروغ‌پردازي يكي از جالب‌ توجه‌ترين عناصر اختلالات ساختگي است. دروغ‌پردازي كه به افسانه‌بافي نيز معروف است، چنان ويژگي‌هاي مشخص و تعريف‌شده‌اي دارد كه برخي پژوهشگران معتقدند به خودي خود يك بيماري است. دروغ‌پردازي معمولا در دوران نوجواني آغاز ‌شده و در ميان زنان و مردان به يكسان ديده مي‌شود. دروغ‌پردازي همچون بسياري از بيماران ساختگي، اغلب حرفه‌هاي مختلفي انتخاب مي‌كنند يا مدام تغيير شغل مي‌دهند، بزرگ‌بين هستند، گفتاري فصيح و بليغ دارند و تحمل ناكامي آنها بسيار كم است. يك‌چهارم دروغ‌پردازان، زنان و مرداني هستند كه علاوه بر دروغ گفتن خود را به بيماري هم مي‌زنند.

از ديگر عناصر مهم در اين اختلال رابطه آزارگرانه ـ آزارخواهانه است. در يك رابطه آزارگرانه ـ آزارخواهانه، گاه با آنهايي كه با ما بدرفتاري مي‌كنند، همانندسازي مي‌كنيم؛ در اين حالت، رابطه همزيستانه مي‌شود.

در اختلالات ساختگي هم ممكن است بزرگسالان از طريق ايجاد بيماري در خود، سوء رفتار جسماني را كه در كودكي تجربه كرده‌اند زنده نگه دارند يا اين تفكر را بپذيرند كه سوء رفتار جزئي از زندگي آنان است يا ممكن است ترتيبي بدهند كه پزشكان با آزمايش‌ها و جراحي‌هاي غيرضروري در اين سوءرفتار مشاركت كنند. بيمار با اين رفتار ممكن است احساس كند كه مهار اوضاع را در دست دارد. برخي از اين بيماران كه در دوران كودكي در مورد تنبيه بدني‌شان هيچ كاري از دستشان برنمي‌آمده، حالا مي‌توانند به ميل و اراده خود آن تنبيه را بيشتر يا كمتر كنند.

در مجموع مي‌توان گفت ارضاي فوري، تسلط بر زندگي خود و جلب توجه و محبت اطرافيان، هدف مردان و زناني است كه دچار اختلالات ساختگي‌اند. بيماران ساختگي ديگر متوجه نيستند كه با بدن خود و با آنان كه نگران سلامت‌شان هستند چه مي‌كنند. آنها احساس مي‌كنند كه بايد اين راه را ادامه دهند. اين يك حقيقت است كه اين افراد هيچ‌گاه نمي‌توانند از زندگي خود لذت ببرند، چراكه همه فكرشان حول و حوش مرضشان مي‌چرخد و آنچه وضع آنها را از اين هم بدتر مي‌كند اين است كه باور دارند براي كسب حمايت و توجه ديگران در زندگي روزمره‌شان بايد تا اين حد پيش بروند. اين مهم را از ياد نبريم كه پيگيري و قدرت برخورد صحيح با بيمار بسيار ضروري است چون بيماران ساختگي كارشان را خيلي خوب بلدند و اين دسته از بيماران، هر قدر هم كه اعمالشان از لحاظ اجتماعي و پزشكي غيرقابل قبول باشد، مستحق فرصتي براي استفاده از درمان‌هاي رواني هستند.

معصومه اسدي / جام‌جم


نوشته شده در   چهارشنبه 23 شهريور 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode