ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 1 آذر 1403
پنجشنبه 1 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 11 ارديبهشت 1388     |     کد : 2511

علت غيبت امام عصر (ع) با وجود آمادگى شرايط ظهور

علت غيبت امام عصر عليه السلام با وجود آمادگى شرايط ظهور سؤال: «دوايت م.نلدسن‏»خاور شناس،پيرامون غيبت‏حضرت مهدى عليه السلام بياناتى دارد و در آن به مناسبات متعدد اشاره كرده است.

علت غيبت امام عصر عليه السلام با وجود آمادگى شرايط ظهور

 

سؤال:

«دوايت م.نلدسن‏»خاور شناس،پيرامون غيبت‏حضرت مهدى عليه السلام بياناتى دارد و در آن به مناسبات متعدد اشاره كرده است.

از جمله مطالب او اين است كه:شيعه دورانهاى گوناگونى را پشت‏سر گذاشته،گاهى تشيع در اعتلا و قوت بوده است،مانند عصر«آل بويه‏»و«صفويه‏»و زمانى ظلم و جنگ و فتنه و فساد،در ممالك اسلامى شايع بوده است،مثل اعصار جنگهاى صليبى و دوران هجوم و يورش مغول به شهرهاى ايران،مع ذلك امام مهدى ظهور نكرده‏اند،مانند آنكه علائم ظهور آشكار شده ولى امام ظاهر نشده باشند (43) .او در اين زمينه سخنان ديگرى از اين قبيل گفته و دراذهان مردم پاره‏اى شبهه ايجاد كرده است.

 

جواب:

اصولا بايد توجه داشت كه سخنان خاور شناسان در مسائل اسلامى،بخصوص در مواردى كه بر خلاف نظر محققان و دانشمندان مسلمان باشد،مورد اعتماد نيست،و به اعترافات و سخنان آنها،صرفا در برابر خودشان و براى ملل ديگر،و در مقام تاييد و آراء علماى اسلام مى‏توان استشهاد كرد،ولى در مقام تحقيق و كشف حقيقت،به چند جهت كه ذيلا ياد آور مى‏شويم،گفتار آنان اصل نبوده و قابل استناد نمى‏باشد:

1-بسيارى از خاور شناسان،عمال استعمار و صهيونيسم و تبشير و دستگاه پاپ هستند و از جانب وزارت‏هاى مستعمرات يا مراكز ديگر حتى‏«يونسكو»-كه تحت نفوذ كامل‏«صهيونيسم‏»قرار دارد-ماموريت دارند كه مسلمانان كتاب و رساله و مقاله بنويسند.

اين دسته از خاورشناسان،پيشقراول استعمار و غرب زندگى بوده و در جدا كردن مسلمانان از فرهنگ و آداب اسلام و تضعيف علائق اسلامى و كم كردن التزام مسلمانان از فرهنگ و آداب اسلام و تضعيف علائق اسلامى و كم كردن التزام مسلمانان به احكام و تعاليم دين نقش مؤثرى داشته،و نقشه‏هائى كه عليه مسلمانان طرح كرده و پيشنهادهائى كه بسا به صورت دلسوزى و دعوت به ترقى و تعالى مى‏دهند،از«سوء نيت‏»و خبث‏باطن آنها حكايت مى‏كند،و متاسفانه گفته‏هاى آنها در مطبوعات و جرائد و مجلات غرب زده و مقلد و مزدور مسلمانان نيز منعكس مى‏گردد.مثلا يكى از آنها مردى ست‏به نام‏«ماسينيون‏»كه مامور وزارت مستعمرات فرانسه بود.وى همان كسى است كه پيشنهاد داد تا براى تجزيه و تفرقه ملل عرب و براى متروك كردن لغت قرآن و بيگانه كردن مسلمانان از منطق قرآن و هدايتها و ارشادات آن،بايد در هر منطقه از بلاد عرب،لغتهاى محلى را رسميت داد،تا به تدريج زبان قرآن و منطق و تعليمات قرآن مهجور گردد و كسى چيزى از آن را درك نكند و همه از آن بيگانه شوند (44) .

بعضى از اين مستشرقان مانند«جولد تسيهر»در كتابهائى كه نوشته‏اند،مغرضانه مطالب را تحريف كرده‏اند و مانند«لامنس‏»سعى مى‏كنند كه در تاريخ اسلام تصرف نموده و واقعيات را انكار كنند و افرادى را كه خيانت كرده و با مسيحيت همكارى داشته‏اند تبرئه نمايند،و حكومت‏هائى مثل حكومت‏«بنى اميه‏»را شرعى و نمونه نظام اسلام معرفى كنند!

برخى ديگر فريبكارانه پيرامون اسلام كتاب نوشته و قصدشان اين بوده است كه در يك يا دو مورد حساس،حقيقتى را مسخ يا تهمتى را به اسلام وارد كنند و بطورى آن را عرضه بدارند كه حتى بسيارى از مسلمانها هم ملتفت‏سوء نيت و غرض آنها نگردند

برخى هم به منظور سابقه سازى براى اقليتهائى كه اختراع كرده يا تحت الحمايه و مزدور و جاسوس خود قرار داده‏اند،به استشراق‏مى‏پردازند و براى اين اقليت‏ها، تاريخ و نفوذ و دين جعل مى‏نمايند چنانكه در مورد وهابيها،قاديانى‏ها، بهائى‏ها، شيخى‏ها و حتى صوفيها كوتاهى نكرده و در خيانتها و جاسوسى‏هاى بزرگ، از آنها بهره برده‏اند.

2-گروه ديگرى از«خاور شناسان‏» به واسطه قلت اطلاع،و ضعف بررسى، اظهار نظرهاى غلط و جاهلانه و دور از حقيقت مى‏نمايند، و بسا كه صلاحيت علمى و حدود اطلاعاتشان، از حد مسافرت عادى به چند كشور شرقى و كارمندى يك سفارتخانه يا يك مؤسسه در يك كشور شرقى،تجاوز نكند.

بديهى است كه بررسى‏ها و آراء اين افراد،عاميانه و مبتذل و بى ارزش است.ولى با اينهمه،غرب زدگان شرق، چون شيفته هر راى و نظرى مى‏باشند كه صاحبش اسم فرنگى داشته باشد و به او« مستر» يا« مسيو» يا« مسيس‏» يا« مادام‏» بگويند،به گفتار و نوشته‏هاى آنان به نظر احترام نگريسته و مثل اصل مسلمى مى‏پذيرند.

3-گروه ديگرى را تعصب مسيحيت،كور و كر كرده و بر اساس تعصب،از تحريف و قلب حقايق و بستن هر گونه تهمت و افترا به مسلمانان،باك ندارند.

4-بعضى از«خاور شناسان‏»به كاوش و تجسس از آراء غير مشهور پرداخته و اسامى و نام‏هاى فرقه‏هاى از بين رفته يا وجود نيافته را زنده مى‏نمايند و اين كار را به نظر خود كشفى شمرده و مسلمانان را متهم مى‏سازند.

5-برخى ديگر در مقام ايجاد تفرقه بين مسلمانان و آنان را در برابر و مقابل يكديگر قرار دادن و به اتحاد اسلامى ضربه زدن،در بلاد اسلام گردش مى‏كنند،و از اين فرقه يا اهل اين منطقه چيزى را شنيده يا نشنيده،به فرقه ديگر و اهل منطقه ديگر مى‏رسانند و تخم عداوت و كينه و بدبينى را بين آنها مى‏پاشند.

6-بعضى ديگر براى اينكه وضع موجود را متزلزل ساخته و شعائر اسلامى را تضعيف نمايند در گذشته‏ها و سوابق بسيار دور ملل و جوامع تجسس مى‏كنند،و سپس با تجديد آن گذشته‏ها،فرهنگ مرده و كهنه را به آنها عرضه مى‏دارند و مردم را عقب گرا مى‏نمايند و التزام و تعهدشان را به سنن و شعائرى كه به آن ملتزم و متعهد هستند،ضعيف مى‏سازند و سرگردان و بى‏علاقه و بى‏شخصيتشان كرده،خصائص دينى و قومى آنها را از آنان سلب مى‏نمايند.

7-معدودى مستشرقين بى غرض نيز هستند كه تا حدودى صلاحيت‏بررسى و كاوش دارند و مقصودشان كشف حقايق و تحقيق ساده است كه بر حسب درجات معلومات و تخصصى كه دارند، نوشته‏هاى آنها ارزش دارد،ولى با وجود اين،نوشته‏هاى اين افراد نيز خالى از اشتباه نيست و نياز به تحقيق و تلخيص دارد،هر چند بررسى‏هاى آنها در بعضى از رشته‏ها مفيد،و مخصوصا براى رفع تهمتهائى كه قرنها مسيحيت متعصب و خودخواه به اسلام زده است،سودمند مى‏باشد.

پس از اين مقدمه مى‏گوييم:از بررسى كتاب‏«عقيدة الشيعه‏»استفاده مى‏شود كه نويسنده،با اينكه شانزده سال در«مشهد مقدس‏»اقامت داشته است،ولى مسائل را با عينك حقيقت‏بينى مطالعه ننموده و حتى مانند يك فرد نه مسلمان و نه مسيحى دنبال تحقيق نبوده،بلكه اسلام و مجامع اسلامى و برنامه و آداب مسلمانان را،از ديدگاه يك نفر مسيحى‏مامور و گزارشگر،مطالعه مى‏كرده است.

لذا،اگر چه در بعضى موارد به ناچار اعترافاتى دارد و از خلال نوشته‏هايش حقايق بسيار روشن مى‏شود، ولى چون حقانيت اسلام را قبول نداشته و بررسى او هم براى حقيقت‏شناسى و رسيدن به دين حق نبوده است،در توجيه و تفسير مسائل و حوادث،چنان روشى را پيش گرفته است كه به‏«آشكار شدن بطلان كليسا و مسيحيت كنونى و حقانيت اسلام‏»منتهى نگردد.

اينگونه بررسى و تحقيق در عقايد و آراء و جهات افتراق فرق،كار سازمانهاى شرق شناسى تبشير و استعمار را آسان مى‏سازد و آنان را در راه گسترش نفوذ و تسلط بر كشورهاى شرقى يارى مى‏دهد.

كتاب‏«عقيدة الشيعه‏»بايد مورد نقد و بررسى دقيق محققان شيعه قرار بگيرد،و پيرامون اشتباهات و غرض ورزيهائى كه در آن است،توضيحات لازم داده شود.

نويسنده در قسمتهاى مختلف اين كتاب،به گفته‏هاى خاور شناسان مغرض يا اشتباهكارى همچون: ارنولد،لامنس،نيكلسون،جولد تسيهر،براون،موير،مرغليوث،نيكلين،لسترينج،بر تن،ماكدونالد فريدلاندر ،بروكلمن ،ستانلى لين بول ،سريرى سايكس،بردليم رمزى و هيوارث،نيز استناد كرده و به نتايج‏بررسى‏هاى آنها اعتماد نموده است.

در بين خاور شناسان نامبرده،افرادى هستند كه در قلب حقايق و تحريف مطالب و غرض ورزى و دشمنى با اسلام و مسلمين،مشهور و معروفند.

اين مطالبى كه او پيرامون غيبت امام عليه السلام در صفحه 348 و 349 كتاب مزبور نگاشته است، نمونه‏اى از اشتباهات او يا غرض ورزيها و دشمنيهاى او با شيعه و مسلمانان است.

زيرا هر كس در عقايد شيعه و اخبار و احاديث راجع به غيبت‏حضرت صاحب الامر عليه السلام و كتابهائى كه در اين موضوع نوشته شده،بررسى مختصر هم كرده باشد،مى‏فهمد كه مساله انتظار و شرايط و برنامه آن،از ديد شيعه و منطق احاديث و اخبار،از اين مناسبتها كه‏«نلدسن‏»ذكر كرده است، گسترده‏تر بوده،با اوضاع عمومى جهان ارتباط دارد و يك مساله طائفه‏اى و منطقه‏اى،و مربوط به گوشه‏اى از جهان نيست،بلكه مساله تمام زمين و تمام جهان و انقلاب جهانى مطرح است،مساله مهدويت‏با حكومت‏«آل بويه‏»و سلطنت‏«صفويه‏»با فرض اينكه برنامه كار آنها تا حدودى به نظام حكومت اسلام نزديك بوده و احكام اسلام و نظام اسلام را تا آنجائى كه حكومت و استبداد آنها در مخاطره قرار نگيرد پياده مى‏كردند ارتباط ندارد.

در مساله آمادگى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام بايستى غير از منطقه حكومت‏«آل بويه‏»و«صفويه‏»،وضع سائر مناطق و امكانات بسيار ديگر را نيز در نظر گرفت،تا معلوم شود كه اين ظهور،در آن زمانها انجام پذير نبوده است.علاوه بر آنكه حضور آن حضرت يك ظهورى است كه حصول تمام شرايط و زمينه‏ها و وقت آن را،فقط خدا مى‏داند.

همچنين از نظر جنگ و فتنه و فساد و بيدادگرى و خونريزى،وضع منطقه خاصى را نمى‏توان در نظر گرفت و شرايط ظهور را مساعد شمرد،زيرا كه هميشه كم و بيش اين حوادث بوده و هست، درمنطقه‏اى حكومت‏شر و ظلم و فساد وجود دارد و در منطقه ديگر حكومت‏بالنسبه معتدل‏تر به چشم مى‏خورد.اينها مناسباتى نيست كه در آن،براى آن،ظهور كلى عدل و آرامش و نظام اصلح صورت پذير باشد.

در«جنگهاى صليبى‏»،ظلم و جور به اصطلاح عرفى،حتى در مناطق طرفين وجود نداشت،اگر چه ظلم و جور به معنى حقيقى وجود داشت-چون همه آن حكومتها بر اساس استضعاف و استبداد بودند-اما رشد جوامع به حدى نبود كه آن را درك كنند،و سنگينى و فشارى را كه آن حكومتها بر روح انسان دارد،احساس نمايند،و معدودى هم از مردمان آشنا باشد منطق حقيقى قرآن،اگر چه درك مى‏كردند،ولى در اقليت محض بودند و جنگهائى را هم كه آتشش روشن بود،عدل و حق خواهى مى‏شمردند.

در«هجوم مغول‏»نيز وضع به همين گونه بود،تاسيس حكومت جهانى اسلام و انقلاب عظيم توحيدى آن،امكان پذير نبود،و همان مردمى كه گرفتار اين حمله بودند،اين مسائل عالى را درك نمى‏كردند.

بر افرادى كه به نسبت از اخيار شمرده مى‏شدند،افكار ضعيف پرور و از بين برنده شهامت و شجاعت و طرز تفكر درون گراى صوفيانه مسلط بود،كه از عالم پهناور اسلام،حال مقاومت و دفاع از چنين يورشى را سلب كرده بود.

چنانكه داستان قتل شيخ‏«نجم الدين صوفى‏»در مسجد جامع و اهانتهائى كه از جانب مغول به قرآن مجيد و مقدسات اسلام شد،نمونه‏اى از اين وضع اسفناك و افكار منحرف و راكد مسلمانان است.غرض اينكه،زمينه براى حكومت جهانى اسلام فراهم نبود،نه افكار و انديشه‏ها و سطح بينش و بصيرت و رشد مردم آماده بود،و نه مردم،حاضر به فداكارى و همكارى در اين سطح جهانى بودند.

چنانكه گفتيم ما نمى‏توانيم اين شرايط را از هر جهت‏به دست‏بياوريم،و حصول تمام آن مقدمات را در يك عصر معين پيش بينى كنيم،كه مثلا در چند قرن و چند هزار سال فراهم مى‏شود.و اينكه بشر بايد چه كلاسها و مكتبهائى را ببيند و چه رژيمهائى را پشت‏سر بگذارد،از اينكه آنها بتوانند اصلاحات را در سطح واحد و به نفع تمام بشريت انجام دهند،مايوس گردد و خود را براى استقبال از آن عصر علم و پاكى و عصر فضيلت و عدالت آماده كند.

حضرت امير المؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد:

«ما اطول هذا العناء و ابعد هذا الرجاء» (45)

«چه طولانى و دراز است اين رنج و چه دور است اين اميد».

اين همه اخبار كه در آنها اين جمله وارد شده است:

«يملا الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» (46)

«خدا پرمى‏كند به وسيله او زمين را از قسط و عدل بعد از اينكه پر شده باشد از ظلم و جور».

و مانند اين فرمايش امير المؤمنين عليه السلام كه مى‏فرمايد:

«ذاك حيث تكون ضربة السيف على المؤمن اهون‏من الدرهم من حله ذاك حيث‏يكون المعطى اعظم اجرا من المعطى ذاك حيث تسكرون من غير شراب بل من النعمة و النعيم و تخلفون من غير اضطرار و تكذبون من غير اخراج ذاك اذا عضكم البلاء كما يعض القتب غارب البعير» (47)

«اين (ظهور و فرج) هنگامى به وقوع مى‏پيوندد كه ضربت‏شمشير بر مؤمن آسانتر است از بدست آوردن يك درهم حلال.اين وقتى است كه عطا شونده،اجر و مزدش،از عطا كننده عظيم‏تر باشد.

اين هنگامى است كه مست مى‏گرديد از غير شراب،بلكه از نعمت و نعمى،و سوگند ياد مى‏كنيد نه از روى ناچارى،دروغ مى‏گوئيد،نه از جهت ضرورت.اين در زمانى است كه بلاء شما را بگزد،چنانكه پالان، كوهان شتر را مى‏گزد».

اين احاديث دور نمائى از وضع آن زمان است.اما چه اسباب و شرايطى فراهم مى‏شود كه در زمين پر از ظلم و جور شود،و اين سختيها و تغييرات پيش بيايد و اين اسباب و شرايط،مقدماتش از چه زمان فراهم مى‏شود؟به نظر مى‏رسد كه مرور اعصار و تحولات و پيدايش مكتبهاى گوناگون و رژيمها و نظامات در قرنها و دورنها،اين اسباب را آماده مى‏سازند و جهان را براى اين ظهور عظيم آماده مى‏نمايند.

«نلدسن‏»بدون توجه و بررسى اين دقايق و نكات و جواب موضوع يا با توجه به اينها و بصورت مغرضانه مانند آنكه علائم و نشانيهاى‏ظهور آشكار شده باشد و امام عليه السلام ظاهر نشده باشد،در اينجا سخن گفته است و افكار افراد بى اطلاع و شيعه نشناس را گمراه كرده و تحقيق و بررسى را بد نام ساخته است.

بديهى است كه مسلمانان آگاه،در مورد نوشته‏ها و كتابهاى‏«خاورشناسان‏»كه بيشتر يا مغرض،يا بى‏اطلاع هستند،به دستور:فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه،اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب (48)

« (اى رسول ما) بشارت رحمت ده بر آن بندگانى كه چون سخن بشنوند نيكوتر آن را عمل كنند،آن كسانى كه خدا آنان را به لطف خاص خود هدايت فرموده و آنان نيز به حقيقت،خردمندان عالمند».

 

حضرت آيت الله صافى گلپايگانى

----------------------------------

پی نوشتها

1-كتاب‏«عقيده الشيعه‏»،ص 348 و 349.

2-چنانكه تغيير خط و الفبا كه در تركيه عملى شد و اكنون هم استعمار آن را در نقاط ديگر زمزمه مى‏كند،به همين منظور بود كه جامعه‏«ترك‏»از اسلام و قرآن مجيد و كتابها و معارف اسلام بيگانه گردد و خيال استعمار و غرب و مسيحيت از جانب او راحت‏باشد و«سلطان محمد فاتح‏»ديگر پيدا نشود.

3-نهج البلاغه صبحى صالح،خطبه 187.

4-منتخب الاثر،ف 2،ب 1.

5-نهج البلاغه،صبحى الصالح،خطبه 187.

6-سوره زمر آيه 17 و 18.


نوشته شده در   جمعه 11 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode