ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 4 آذر 1403
يکشنبه 4 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 11 ارديبهشت 1388     |     کد : 2502

پرسشي پيرامون امامت،خصائص و اوصاف حضرت مهدي (ع)

سؤال: آيا رژيم و«نظام امامت‏»،با پايان يافتن دوره غيبت صغرى و آغاز غيبت كبرى (سال 329 هجرى قمرى) ،پايان يافت،و پس از ظهور حضرت مهدى عليه السلام اين نظام از نو برقرار مى‏شود يا اينكه‏«نظام امامت‏»استمرار دارد.

سؤال:

آيا رژيم و«نظام امامت‏»،با پايان يافتن دوره غيبت صغرى و آغاز غيبت كبرى (سال 329 هجرى قمرى) ،پايان يافت،و پس از ظهور حضرت مهدى عليه السلام اين نظام از نو برقرار مى‏شود يا اينكه‏«نظام امامت‏»استمرار دارد.

 

جواب:

رژيم امامت،رژيمى است الهى و انقطاع ناپذير و دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد،از عصر حضرت رسول اعظم صلى الله عليه و آله و سلم تا حال تشكيل و برقرار بوده و هست،و تا دنيا باقى است،برقرار خواهد ماند،چنانكه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

«لا تخلو الارض من قائم لله بحجة،اما ظاهرا مشهورا،و اما خائفا مغمورا،لئلا تبطل حجج الله و بيناته (1)

«زمين از قائمى كه براى خدا حجت‏باشد خالى نخواهد ماند (و اين حجت) يا ظاهر و مشهور است و يا بيمناك و مستور،براى اينكه حجت‏هاى خدا و بينات او باطل نگردد و از بين نرود».

بر هر كس واجب است كه‏«نظام امامت‏»را بشناسد و به آن ايمان داشته باشد،و در هر زمان و هر مكان، فقط مردم بايد از اين نظام اطاعت كنند،و هر كس،در هر كجا و هر نقطه‏اى از دنيا كه باشد و هر شغل و كارى كه داشته باشد-لشكرى باشد يا كشورى،بازرگان باشد يا پيشه‏ور،دانشمند باشد يا دانشجو-بايد مطيع اين رژيم و فرمانبر اين نظام و برنامه‏هاى آن باشد،تفاوت نمى‏كند كه اين نظام مسلط بر اوضاع باشد يا مسلط نباشد،و حكومت‏هاى غاصب در امور مداخله داشته باشند،يا نداشته باشند.

اين حكومت است و دين است و سياست است و رژيم و نظام،پس اگر يك فرد مسلمان در دورترين نقاط چين يا اروپا يا آمريكا يا هر منطقه ديگر باشد كه حكومتهاى غير شرعى قدرت سياسى و اداره امور را در دست داشته باشند،همان يك فرد بايد مطيع نظام الهى امامت‏باشد تا در نظام حكومت‏خدا باشد و بايد دستور العمل و برنامه كارش را از طريق نظام امامت تعيين كند،حتى اگر در منطقه حت‏حكومت رسمى كفار زندگى مى‏كند و كارمندمؤسسات و وزارتخانه‏ها و ادارات آنها نيز باشد باز هم بايد فرمانبر نظام امامت‏باشد و از آن نظام دستور بگيرد و تابعيت آن را داشته باشد.

دور بودن از حريم و منطقه نفوذ رسمى اين رژيم،شخص را از اطاعت و تابعيت آن،معاف نخواهد كرد.

ابوذر و سلمان و مقداد و عمار ياسر و اينگونه شخصيتها،در حال تسلط نظام غاصب،فرمانبر نظام امامت‏بودند،و امثال على بن يقطين و محمد بن اسمعيل بن بزيع نيز،اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حكومت‏بنى عباس وارد بودند،اما در عين حال از نظام امامت اطاعت مى‏كردند.

هر كس بايد مشخص سازد و تعيين كند كه در زندگى و تمام شؤون و امور خود،از چه رژيم و نظامى اطاعت مى‏كند و تابع چه حكومتى است.

بايد معلوم كند كه تابعيت‏حكومت‏خدا را قبول كرده يا حكومت طاغوت را پذيرفته است،و مؤمن به خدا مى‏باشد،يا مؤمن به طاغوت.

متاسفانه بيشتر مسلمانان به اين مساله بسيار مهم توجه كافى نكرده و معنى‏«ولايت‏»را درك ننموده و از اهميت اين بعد آن،كه اطاعت‏باشد غفلت كرده‏اند و آنانكه خيلى مذهبى و متعهد هستند،به انجام يك سلسله فرائض و واجبات،و ترك محرمات،اكتفا مى‏كنند.

اما از اينكه در حال حاضر چه تابعيتى بايد داشته باشند،غفلت دارند و اگر تابعيت‏حكومتهاى غير شرعى را قبول نكرده باشند،تابعيت‏حكومت‏شرعى را هم آگاهانه نپذيرفته‏اند و به تعهدات و مسؤوليتهائى كه در برابر آن دارند،توجه ندارند و تابعيت‏حكومت‏شرعى را يك مساله و وظيفه اسلامى نشمرده‏اند.

طبق مذهب اهل سنت كه تشكيل حكومت‏شرعى،ممكن است‏به فترت و سستى برخورد نمايد و در بعضى از زمانها به عللى نظام حكومت اسلامى تعطيل شود،و ممكن است در زمانى كه حكومت‏شرعى تشكيل نشده مساله تابعيت از آن هم مطرح نباشد،و بلكه بى موضوع گردد.

اما طبق مذهب‏«شيعه‏»كه نظام امامت،رژيم دائم و مستمر است،هميشه و در تمام شرايط، ابعيت‏حكومت‏شرعى يك فريضه اساسى و عمده است.

حكومت مخصوص ذات خدا است:

ان الحكم الا لله

و بايد فقط خدا پرستش و اطاعت‏شود و اطاعت‏براى او خالص باشد و مردم در برابر حكومت و سلطنت و رژيم او خاضع و فرمانبر باشند:

امر الا تعبدوا الا اياه مخلصين له الدين

دين قيم و مستقيم،اين است:

ذلك الدين القيم (2)

رژيم امامت،يعنى حكومت‏خدا،و تابعيت اين رژيم،تسليم حكم خدا بودن و در منطقه حكومت‏خدا زيستن و به حكومت غير خدا عقيده نداشتن است.

تفاوت نمى‏كند در اعصارى كه ائمه عليهم السلام حضور داشتند و غاصبان حكومت،مانع از مداخله رسمى آنها در كارها بودند،يا در عصر غيبت كبرى كه امام عليه السلام غايب مى‏باشند،بايد هر مسلمانى در اين رژيم (نظام امامت) ثبت نام كند و از اينجا فرمان ببرد و شناسنامه حقيقى خود را از اين حكومت‏بگيرد.

حكومت‏شرعى هميشه بر پا است و مرز و منطقه و كشور ندارد هر كجا يك فرد متشرع و يك مسلمان متعهد باشد،آنجا در قلمرو فرمان اين حكومت محسوب است.

امروز مهمترين چيزى كه بايد به شيعيان خصوصا و به مسلمانان عموما تفهيم كرد،مساله رژيمى است كه بايد از آن تبعيت داشته باشند،و نظامى كه بايد از آن اطاعت نمايند.

اين موضوع اگر كاملا درك شود يگانه وسيله‏اى است كه از آن براى اصلاح امور و مبارزه با عوامل بيگانه استعمار و استعباد و استبداد،مى‏توان استفاده كرد.

اين حكومت و نظام امامت‏بود كه در واقعه تحريم تنباكو،حكومت انگلستان را به زانو در آورد و رشته استبداد ناصر الدين شاه را قطع كردو استعمارگران را در بيم و هراس انداخت.

و اين ملت مسلمان و شيعه ايران بود كه در اين واقعه به دنيا اعلام كرد كه تابعيت رژيمى را دارد كه رهبرى آن با آيت الله مرحوم‏«ميرزاى شيرازى‏»-اعلى الله مقامه-است‏»و تابعيت رژيم استبدادى ناصر الدين شاه را ندارد.

نظام امامت‏يكى از انقلابى‏ترين و سازنده‏ترين برنامه‏هاى اسلامى است (3) كه متاسفانه از ان بطور كامل در پيشبرد مقاصد و اهداف اسلام،امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با تجاوز و استضعاف،استفاده نمى‏شود،و چنانكه بايد به عموم تبليغ نشده و ايمان به اين نظام و ابعاد آن و تعهداتى كه مؤمن به اين نظام دارد،در يك سطح همگانى و با اهميت عرضه نمى‏شود.

به نظر اينجانب تمام يا عمده نقاط ضعف و عقب ماندگى‏هاى جامعه،از عدم توجه به اين برنامه و مشخص نكردن تابعيت و ملتزم نبودن به لوازم عقيده به امامت و نشناختن آن،مايه گرفته است،و اينكه بسيارى امامت را در عصر حاضر يك امر اعتقادى خارج از عمل مى‏شمارند و آن را مربوط به دوران و عصر حضور امام مى‏دانند،و نمى‏دانند كه هم اكنون نيز نظام امامت قائم و بر پا است و فقط تبعيت ازآن،راه نجات دنيا و عقبى است.

عقيده به نظام امامت و حكومت‏شرعى،در تمام شؤون،قدرت سازندگى دارد،و شعبه‏اى از عقيده توحيد خالص است كه از آن انفكاك ندارد،و حديث‏شريف معروف:

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية‏» (4)

همين استمرار و همين لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تاييد مى‏نمايد و چون عقيده به نظام امامت رشته‏اى از عقيده به توحيد و حكومت‏خدا و سلطنت‏حق است،هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد،به مردن جاهليت مرده است.

و چون اطاعت داشتن از نظامات ديگر،يك نوع شرك فكرى و عملى است،حضرت صادق عليه السلام در ضمن حديثى مى‏فرمايد:

«لا دين لمن دان الله بولاية امام جائر ليس من الله (5)

دينى نيست از براى كسى كه خدا را به ولايت پيشواى ستمكارى كه از جانب خدا نيست،عبادت كند».

و حضرت امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد:

«قال الله تبارك و تعالى:لاعذبن كل رعية فى الاسلام دانت‏بولاية كل امام جائر ليس من الله،و ان كانت الرعية فى اعمالها برة تقية،و لاعفون عن كل رعية فى الاسلام دانت‏بولاية كل امام عادل من الله،و ان كانت الرعية فى‏انفسها ظالمة مسيئة‏» (6)

«خداوند متعال فرموده است:البته عذاب خواهم كرد هر رعيتى را كه در اسلام متدين گردد به ولايت هر پيشواى ستمكارى كه از جانب خدا نيست،اگر چه رعيت در كارهاى خود نيكوكار و پرهيزكار باشد و البته عفو مى‏كنم از هر رعيتى كه در اسلام متدين گردد به ولايت امام عادلى كه از جانب خدا باشد، اگر چه در ذات خود ستمگر بدكردار باشد».

از امثال اين احاديث (7) اهميت امامت و رهبرى سياسى،و نقش آن در اجتماع معلوم مى‏گردد و اينكه اگر ملتى و فردى در اين اصل مسامحه كند و به نظامى كه بر اوضاع مسلط است و به شرعى بودن آن، اعتنا نداشته باشد و در اين موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگر چه در كارهاى ديگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق باز خواست و عذاب خواهد شد.

و نيز از اين احاديث استفاده مى‏شود كه نظام امامت،نظام محدودى نبوده و مستمر و جاودان مى‏باشد و به عصر حضور منحصر نيست هميشه منعقد است و هيچگاه تعطيل نشده و نخواهد شد.

در عصر ما نيز حكومت‏شرعى بر اين اساس برقرار است و هيچ كس در ترك اطاعت آن و قبول نظامات ديگر معذور نيست و عقيده به وجود امام عصر عليه السلام و حيات آن حضرت معنايش اعتقاد به وجود حكومت‏شرعى و لزوم اطاعت از اوامر و پيشنهادها و دستورات فقهاى جامع الشرايط است.

باز تكرار مى‏كنيم كه:منطقه نفوذ اين حكومت مرز ندارد و تا هر كجا مسلمان و شيعه باشد،بايد نفوذ داشته باشد و هر كس ما بين خود و خدا،بايد از اين نظام تبعيت كند،اگر چه اين نظام،به حسب ظاهر استيلاء بر امور و تسلط حكومتهاى ظاهرى را نداشته باشد.

خلاصه،التفات به اين مطلب بسيار لازم است كه ما يك عقيده‏اى توحيدى داريم كه:

«له الحكم و له الامر،و هو الحاكم،و هو السلطان و هو الولى،و هو المولى،و هو...و هو...»

«حكم براى خدا است،و فرمان مختص ذات او است و حاكم او است و سلطان و ولى و مولى او است و...».

بنابراين،هيچكس و هيچ گروه بر كسى نمى‏تواند حكومت كند،ولايت و سلطنت ندارد،مگر باذن الله و به حكم خدا،و همه مردم بايد در تحت‏حكومت‏خدا و داخل در سلطان الله،و مطيع احكام الله و ساكن مملكت الله باشند.

پس حكومتهائى كه من جانب الله نيستند،طبق هر رژيم و برنامه‏اى كه باشند،باطل،و اطاعت از آنها بالذات حرام است،وفقط حكومت‏خلفاى الهى و كسانى كه از جانب آنها نيابت دارند،شرعى و واجب الاتباع است و اين منصب براى احدى غير از آنها ثابت نيست.

خداوند متعال ما را به حقايق اين امور هدايت فرمايد.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين.

  

حضرت آيت الله صافى گلپايگانى

 ----------------------

پى‏نوشتها:

 

1-نهج البلاغه،حكمت 147،و به تذكرة الحفاظ ذهبى،ج 1،ص 12،نيز مراجعه شود.

2-سوره يوسف،آيه 40.

3-ايمان و عقيده به اين نظام كمترين فائده‏اش باز دارى و كنترل هر نظام ديگر است كه بر اوضاع مسلط شده باشد،عقيده به نظام امامت،آن نظامات غير شرعى را نيز محدود مى‏كند و از ديكتاتورى و مطلق العنانى آنها جلوگيرى مى‏نمايد،و افراد را از اينكه دربست‏خود را در اختيار آنها بگذارند،مانع مى‏شود.نظام امامت در هر مرحله‏اى از نفوذ كه باشد در همان مرحله نظام بازدارى از ظلم و فساد و استضعاف است كه بيشتر از اين در اينجا مجال شرحش نيست.

4-منتخب الاثر ص 15. 

5-كافى ج 1،ص 375. 

6-كافى،ج 1،ص 376،ح 4.

7-مخفى نماند كه احاديث‏بسيار در موضوع ولايت اهل بيت عليهم السلام و اينكه هيچ عملى بدون ولايت نفع نمى‏دهد وارد است،كه قسمتى از آنها را در كتاب‏«امان الامة‏»نقل كرده‏ام،و همه بر اهميت نظام امامت و اينكه بايد امت آن را تعظيم نموده و از آن اطاعت داشته باشند،دلالت دارند.


نوشته شده در   جمعه 11 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode