در تاریخ 9/7/1357 شورای عالی امنیت ملی به ریاست شاپور بختیار تشکیل جلسه داد تا به بررسی اوضاع جاری کشور بپردازد . درآن زمان امام خمینی تازه از عراق خارج شده بوئنئ و رژیم به شدت نگران بود که امام خمینی (ره) به ایران بیایند. صورت جلسه این نشست جلسه به صورت دست نویس موجود میباشد. در این جلسه ارتشبد غلامعلی اویسی به عنوان فرماندار نظامی تهران شرکت نمود. اگر درجه«آریابد» که فقط روی دوش شاه قرار داشت را درنظر نگیریم، ارتشبد بالاترین مقام نظامی در ارتش شاهنشاهی محسوب می شد. ارتشبد اویسی با عالیترین درجه نظامی در مهمترین نهاد تصمیم سازی رژیم پهلوی شرکت میکند و سخنانی را ادا میکند. این اظهارات نشان میدهدکه تصورات برنامهریزان حكومت شاهنشاهی تا چه حد از واقعیت فاصله داشت و بنا براین جای تعجب نیست که چرا شاه و سایر مقامات رژیم پهلوی از سقوط نظام سلطنتی در ایران سردرگم میگردند.
اویسی ضمن ارائه تحلیلهای خنده دار در مورد وابستگی امام خمینی به شوروی، پیشنهاد میكند كه امام خمینی (ره) به وسیله پول خریداری شود! و با قاطعیت اعلام میکند که میتوان با مذاكره با شوروی مساله انقلاب اسلامی را حل نمود! به مصداق "كافر همه را به كیش خود پندارد" تیمسار اویسی كه خود را به رژیم شاه فروخته و سر در آخور غرب و آمریكا داشت، این تهمت را به كسی میزند كه خواب راحت را از شرق و غرب گرفت.
اویسی در بخش دیگری از سخنان خود به سایر حاضران در جلسه اطمینان میدهد که نخواهد گذاشت « مملكت را از دست ما بگیرد» و در نتیجه انقلابیون « طناب به گردنم بیاندازند. بكشنم بدار و تماشا كنند و عدهای بخندند.» اما جالب است که همه این اتفاقات رخ میدهد و اویسی نیز به دلیل کشتار مردم بی دفاع در دادگاه انقلاب اعدام میگردد.
متن سند:
[تیمسار اویسی]:
اگر [امام] خمینی بیایید به شرفم قسم مثل آب خوردن جلویش[را] میگیریم. ولی مسئله اینكه، صحبت ایشان این است كه عاقلانه باید كاری كرد، كه كسی كشته نشود والا تصور نكنید، این آدم [امام]خمینی بلند میشود اینجا با چهار نفر فرض چوب به دست مملكت را از دست ما بگیرد ، مگر ما مردهایم. یا مملكتمان را از دست خواهیم داد، ما نمیگذاریم، من میگویم یعنی تا آخرین نفر هم همین طور است. من نمیآیم كه طناب به گردنم بیاندازند. بكشنم بدار و تماشا كنند و عدهای بخندند. پس این كار را ما نخواهیم كرد، پس فرض مسئله این است كه اگر آمد اینجا میگیرمش. ولی نیامد، راه عاقلانه این است، كه هر فردی را میشود به یك قیمتی خریدش، قیمتها فرق میكند. و الان عنان اختیار در دست همانها است، با قیمتی كه متناسب است و باید پرداخت كرد، این حضرت [را] خریداری كرد. برای این كار وقت میخواهد، الان امشب و فرداشب آمد گرفتنش، هیچ صحبتی ندارد، تردیدی به خود راه ندهید. این قدر امشب به راحتی بخوابید كه تا صبح، من خواهش میكنم یك ذره ناراحت نشوید و اما این آدم، یك آدم حسابگریست. این كسی كه سرش دست دیگران است. آنها هم حسابگر هستند،جناب آقای نخستوزیر غرب نمیگذارد، ایران به دست شمال بیافتد. اگر بیفتد تمام اروپا رفته، نمیكنند این كار را، این [را] اعتقاد داشته باشید و این آدم در دست غرب است نه در دست شمال. میتوانید این را حل كنید، منتهی وقت میخواهید، پس باید حالا متفقالقول نشست و یك تصمیم عاقلانه گرفت، كه به دست چه كسی این زنگوله به گردن بسته شود. این شخص چه جوری میشود خرید ؟ راه بیاورید، یك زمان میخواهد، بنده فكر میكنم كه به دست برادرشان حسن و حسین این مسئله حل نمیشود. ملاهای اینجا نمیتوانند حل كنند. باید یك فرصتی به شما بدهند كه از راه دیگری وارد مذاكره شوید. هستند كسانی كه اگر با آنها مذاكره كنید، راهش را هم بهتان خواهند گفت.