وقوع برخي حوادث تلخ و بروز علني برخي جرائم نگرانيهايي را در سطح افكار عمومي در پي داشته است. چشم نگران افكارعمومي سوي قوه قضائيه سوسو ميزند.
يكي از اهداف ديرين و بلندمدت سيستمهاي قضايي از اجراي سريع احكام صادره توسط دادگاهها مخصوصا درباره جرايمي كه امنيت و احساس امنيت در جامعه را خدشهدار كرده، بازدارندگي و پيشگيري از وقوع دوباره جرايم مشابه است.
خوشبختانه نگرش و اختيارات مناسبي براي سيستم قضايي حاكم هم در قانون اساسي و هم در فقه ما موجود است. اين نگاه كمك ميكند تا دستگاه قضايي بتواند با اهرمهايي مانند حبس، حد و مجازاتهايي از جمله اعدام، از افزايش وقوع جرم جلوگيري كند. بدون اغراق بايد نوشت كه اگر برخي كوتاهيها و مسامحهها در گذشته صورت نميگرفت شايد امروز شاهد وقوع قتل مخصوصا وقايع دلخراشي مانند حادثه سعادتآباد و به تازگي ماجراي تاسفبار "پل مديريت " نبوديم.
حادثه، چهارشنبه گذشته در پل مديريت و زماني رخ داد كه دانشجوي جواني كه 4 سال در رشته ادبيات درس ميخواند بعد از 4 سال جواب منفي شنيدن از دختر مورد علاقه خود براي ازدواج تصميم به قتل او گرفت.
كوشا (متهم به قتل)، بعد از اينكه مطمئن شد مهسا مانند 4 سال گذشته به پيشنهادهاي او براي ازدواج توجهي نميكند در وحشتناكترين حالت ممكن به سمت مهسا و دوست او حمله ميكند و روي پل عابر پياده و باز هم مقابل چشمان حيرتزده و البته سرد بسياري از شهروندان بعد از اينكه دوست مهسا را با ضربات چاقو از صحنه خارج ميكند، بر بدن مهسا نشسته و بيمهابا ضربات كشندهاي را به سر و گردن او وارد ميكند.
شايد اگر افرادي كه در صحنه حضور داشتند زودتر براي مقابله با كوشا اقدام ميكردند، امروز نه قتلي رخ داده بود، نه مهسايي كشته شده بود و نه خبرنگاري درباره اين موضوع يادداشت مينوشت. البته شايد تأثير اجراي بهموقع حكم پرونده سعادتآباد بود كه برخي از مردم تصميم گرفتند به جاي فيلمبرداري به سمت كوشا حمله برده و او را دستگير كردند اما باز هم يك جوان بيگناه به قتل رسيد.
البته نميتوان اين نكته را ناديده انگاشت كه قوهقضاييه در سالهاي اخير عزم خود را براي برخورد با جرايم خشن و مرتكبان آن، جزم كرده و شاهد اين ادعا، برخورد قاطع و سريع با سارقان مسلح، قاچاقچيان و همچنين قاتل پرونده سعادتآباد است كه با وجود اينكه وقوع اين جرايم موجي از نگراني را در جامعه رواج ميدهد اما برخورد به موقع با مجرمان تاحدود زيادي احساس امنيت را به جامعه برميگرداند.
اما اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه سالهاست بخشي از جرايم مانند قتل و اسيدپاشي در زمينه دوستيهاي خياباني و عشقهاي پوشالي گسترش پيدا كرده و صرفا رسيدگي فوري به اين پروندهها نميتواند عامل موفقي در پيشگيري از وقوع مجدد آنها باشد.
به عنوان نمونه در زمينه اسيدپاشي يكي از بارزترين مواردي كه آن هم نتيجه يك عشق خياباني و يك طرفه بوده است، در سال 83 مرد جواني با پاشيدن اسيد به صورت دختر جواني كه به پيشنهاد ازدواج او پاسخ منفي داده بود، به اصطلاح از او انتقام گرفت تا با مرد ديگري هم ازدواج نكند.
اما در اين ميان واكنش و موضعگيري نهچندان مثبت دستگاه قضايي است كه با وجود گذشت 7 سال از وقوع اين حادثه و حوادثي از اين دست، نهتنها سرعت مناسبي در خاتمه دادن به اين پرونده نداشت بلكه هيچ اقدام مثبتي هم براي آسيبشناسي و پيشگيري از وقوع مجدد اين جرم كه در مواردي احساسات جامعه را بيشتر از وقوع قتل جريحهدار ميكند، نكرده است.
شايد اگر پرونده آمنه كه در حال حاضر در كشور ما به عنوان قرباني شاخص اسيدپاشي شناخته ميشود با رسيدگي فوري دستگاه قضايي بسته ميشد امروز شاهد وقوع متعدد اين جرايم كه ناشي از عشقهاي خياباني و معمولا يكطرفه هستند و در بيشتر مواقع با قتل يا اسيدپاشي بروز ميكنند، نبوديم.
اما در حال حاضر نبايد روي سخن ما مردمي باشند كه معلوم نيست چرا با وجود اينكه زماني جلوي گلوله ايستادنها را ديدهاند، اما الان از مقابله با يك چاقو بهدست واهمه دارند بلكه روي سخن ما با مسئولاني است كه نه اقدام مناسبي براي رسيدگي فوري به اين پروندهها داشتهاند و نه زماني كه اينگونه جرايم خاص از نوع وقوع رخ ميدهد، تلاش كافي براي واكاوي دلايل فردي و اجتماعي اين حوادث يا آسيبشناسي رفتار مجرم دارند.
كم نبودند حوادث ناگواري كه در اين سالها رخ داد كه اگر مسئولان قضائي و فرهنگي ما تلاش ميكردند كه آسيبشناسي مناسبي از آنها داشته باشند، ميتوانستيم حداقل شاهد كاهش چشمگير وقوع آنها باشيم. خفاش شبها، بيجهها، چشمآبيها و تعداد ديگري از مجرمان كساني بودند كه كنار ما و در همين جامعه زندگي كرده بودند و قطعا همه ما در شكلگيري رفتارهاي نامناسب آنها سهيم بودهايم.
پس چرا زماني كه يك ناهنجاري و جرمي از آنها سر ميزند همه كنار كشيده و خواستار محاكمه فوري آنها از سوي محكمه عدليه هستيم. در حاليكه اگر در كنار تمام سرعتي كه به خرج ميدهيم تا پرونده مختومه شود، ميتوان قدري تأمل كرد تا روانشناسان و روانپزشكان با تحليل شخصيت اين مجرمان و شناخت راههاي درمان اين ناهنجاريها، راهي براي پيشگيري از وقوع دوباره جرم ارائه دهند.
كوشا، در اولين اظهارات خود پس از دستگيري ميگويد مهسا ويژگي خاصي نداشت كه به خاطر آن به او وابسته شده باشم اما وقتي عاشق شدم، ديگر متوجه چيزي نبودم.
او ميگويد با توجه به وضع خانوادگي كه دارم اگر به هر دختري زيباتر و موقعيت مالي و تحصيلي بهتر از مهسا پيشنهاد ميدادم شايد جواب مثبت ميگرفتم اما تحمل شنيدن "نه " از مهسا را نداشتم.
واقعا چه ميشود كه جواني تحصيلكرده با علم به تمام اين موضوعات فقط به خاطر عشقي يكطرفه و اينكه تحمل شنيدن جواب منفي را از دختر مورد علاقه خود نداشته، به شكلي بيرحمانه او را به قتل برساند. چرا كوشا بعد از گذشت 4 سال شنيدن جواب منفي از مهسا و بدون اينكه كوچكترين انحراف اخلاقي از مهسا ديده يا او را با پسر ديگري ببيند تا شايد احتمال دهد مهسا به مرد ديگري دلبسته است، به جاي اينكه مهسا را براي هميشه از ذهن خود خارج كند، تصميم ميگيرد او را به قتل برساند كه تا آخرين لحظات زندگي خود حتي زماني كه مهسا مقابلش نيست، او را پيش چشمانش احساس كند؟
اينها سوالاتي است كه مسئولان قضايي بعد از رسيدگي فوري به پرونده، بايد اجازه دهند روانشناسان و روانپزشكان در گفتوگوهاي مفصل با كوشا به آنها پاسخ دهند و جواب آنها را در اختيار جواناني قرار دهند كه در حال حاضر شايد بسياري از آنها موقعيت و شرايط مشابهي مانند كوشا و مهسا داشته باشند.
نگاهي به سير تحول وقوع اين جرايم از سالهاي گذشته تاكنون نشان ميدهد كه هرچه جلوتر آمدهايم رفتار مجرمان نسبت به كساني كه عليه آنها جرم صورت گرفته خشنتر، وقيحتر و علنيتر شده است.
در گذشته مجرمان با طراحي نقشه، طعمه خود را ربوده و در مكاني خلوت و دور از انظار جامعه، مورد آزار و اذيت قرار داده و حتي به قتل ميرساندند؛ اما هرچه جلوتر آمديم نهتنها از شدت اين رفتارها كاسته نشد بلكه اين رفتارها علنيتر و تا مدتها الگويي براي تكرار اين جرايم توسط مجرمان ديگر شد تا جايي كه مجرمان به راحتي و مقابل چشم مردم اقدام به اسيدپاشي، چاقوكشي و قتل ميكنند و بعضا هيچ نگراني از حضور مردم و پليس ندارند و همانجا در صحنه ميمانند.
مسئولان قضايي و فرهنگي هم معمولا در اين زمينه مسائلي مانند فقر فرهنگي و اقتصادي، ماهواره، فيلمهاي غربي و تهاجم فرهنگي را زمينهساز بروز اين رفتارهاي خشن ميدانند و راهكار عملياتي براي كاهش اين رفتارها در دستور كار قرار ندارند.
با علني شدن اين جرائم در جامعه اين نگراني براي جامعهشناسان وجود دارد كه اگر روزي خفاش شب طعمهاش را به مكاني خلوت ميكشاند، يا خواستگار سمج، اسيد را به صورت دختري ميپاشيد و از صحنه ميگريخت يا امروز در روز روشن، با جنون برخي، طعمهها با ضربات چاقو، جلوي چشم دهها رهگذر، جان ميدهند، آيا روزي ميرسد كه ديوانهاي اسلحه به دست گيرد و مردم را به رگبار ببندد؟
آسيبشناسي رفتارهاي هنجارشكنانه اين مجرمان باعث ميشود راهكارهاي مناسبي از سوي كارشناسان براي كاهش و پيشگيري از وقوع جرم ارائه شود تا ديگر به جاي ارائه راهكار شروع به گفتن كلماتي كليشهاي مانند "شايد "، "اگر... " و "ايكاش... " نكنيم.