ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 6 مهر 1403
جمعه 6 مهر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 14 تير 1390     |     کد : 21853

گلوله هاي كه مثل نقل مي‌باريد

اينجا بود كه فرمانده پايگاه بنام «جوزي» ازسنگر به آب پريد و با كلاه آهني، با قدرت تمام آب بر روي ني هاي سوخته مي پاشيد. طوري شجاعانه عمل كرد كه گويي به جاي گلوله هاي 23 ميلي متري دشمن نقل بر سرش مي پاشند. كارش را ادامه داد و آتش را مهار كرد.

 
اينجا بود كه فرمانده پايگاه بنام «جوزي» ازسنگر به آب پريد و با كلاه آهني، با قدرت تمام آب بر روي ني هاي سوخته مي پاشيد. طوري شجاعانه عمل كرد كه گويي به جاي گلوله هاي 23 ميلي متري دشمن نقل بر سرش مي پاشند. كارش را ادامه داد و آتش را مهار كرد.

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاري فارس،‌ درپادگان شهيد باكري دزفول لشكر31 عاشورا منتظر اعزام به شملجه بوديم، كه اعلام شدفردابه هورالاعظيم اعزام مي شويد. همه سوارشده و به كنارهور رسيديم. بعدازمدتي انتظار قايق ها رسيدند. هرقايق نفرات مربوطه را به پايگاههاي خودشان رساند.

من و شهاب موسي پور و يك برادر اردبيلي به نيروهاي پايگاه امام محمدباقر 2 پيوستيم . پايگاه عبارت بود ازچند تكه شناور، از جنس يونوليت كه هر كدام به اندازه 1×2متري بودند كه به صورت طولي به هم پيوسته بودند.

در يك گوشه پايگاه سنگر قبضه خمپاره 60ميلي متري و درگوشه ديگر سنگر قبضه دوشكا كه هركدام با دو رديف گوني پر از خاك چيده شده بودند. تمام پايگاه روي آب بود و ارتفاع آب 3 متر واطراف مان همه نيزاربود. روبرويمان سنگرهاي وخاكريز دشمن كه درخشكي مستقر بودند،
آن ها ما را مداوم زير آتش كور داشتند و گاهي ديده بانان آتش هاي هدايت شده نثارمان مي كردند.

شبي با شهيد نجاري (از دبيرستان سپاه اروميه) با هم نگهباني 3 ساعته داشتيم كه حضورغواصان عراقي را حس كرده و به آن ها آتش گشوديم. آن ها نيز با دادن تلفات فرار كردند ولي پايگاه محمدباقر2 را شناسايي كرده بودند.

فردا صبح چند قبضه توپ 23 ميلي متري(قبضه ضدهوايي) پايگاه مان را زير آتش گرفت. 45دقيقه تمام رگبار زد، و سنگر استراحت مان كه با ني هاي خشك استتار شده بودند آتش گرفت و دود غليظي بلندشد.

سريعا قبضه هاي خمپاره دشمن گراي ما را گرفته و با خمپاره ها كوبيدند چه قيامتي بپا شد. شناورها روي آب مواج چند متربالا پايين مي رفتند. ما هم به شناورها چسبيده بوديم .

برادري از اردبيل كه با دوشكا جوابشان را مي داد با 2 عدد گلوله توپ 23 ميلي متري دشمن كه سينه مباركش را دريدند شهيد شد و فرياد مداوم «يا ابوالفضل» او وصداي دوشكايش قطع شد. براي اينكه دود قطع شود و خمپاره ها نتوانند گرا داشته باشند بايد آتش خاموش مي شد والا باسوختن مقداري از نيزار اطرافمان پايگاه كاملا در معرض ديد دشمن قرار مي گرفت.

اينجا بود كه فرمانده پايگاه بنام «جوزي» ازسنگر به آب پريد و با كلاه آهني، با قدرت تمام آب بر روي ني هاي سوخته مي پاشيد. طوري شجاعانه عمل كرد كه گويي به جاي گلوله هاي 23 ميلي متري دشمن نقل بر سرش مي پاشند. كارش را ادامه داد و آتش را مهار كرد.آتش دشمن نيز خاموش شد و تصور كردند كه همه پايگاه را ويران كردند.

لازم به ياد آوري است كه جوزي سرباز سپاه بود، 20 روز از اتمام خدمت سربازيش گذشته بود، گويا عهدي بسته است كه هنوز به آن نرسيده است و منتظر بود.چند روز بعد دشمن با شناسايي غواصانش متوجه شد كه پايگاه و نيروهايش هنوز هستند.به همين خاطر با استقرار چند تانك روي سكوهاي تانك در لبه خاكريزش شروع به كوبيدن پايگاه مان كرد اين بار قيامتي ديگر بپا شد، با اصابت مداوم گلوله هاي توپ تانك ،آب هور موج برداشت وچند متر بالا و پايين مي رفت، شناور ها و سنگرها را در هم مي ريخت و نهايتا سنگر فرمانده جوزي هم مورد اصابت گلوله مستقيم تانك قرار گرفت وبه ملكوت اعلا پيوست. روحش شاد

*راوي: عسگر


نوشته شده در   سه شنبه 14 تير 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode