یكی از شبهههایی كه وهابیون به شیعه وارد میكنند و به نوعی میخواهند شیعه را زیر سوال ببرند، اینست كه چرا حضرت علی(علیه السلام)، نام فرزند خود را همنام خلیفه سوم؛ عثمان نهاده است؟!
برای پاسخ به این سوال ذكر چند نكته ضروری مینماید تا به داستان اسامی فرزندان حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) با دیدی سادهلوحانه نگاه نکرد.
ذكر این مطلب لازم و از مسلمات است كه نامگذاری به تنهایی، دلیل بر حبّ و بغض نسبت به كسی نمیباشد. پس نمیتوان بر روی نامگذاریها به تنهایی قضاوت كرد. در اینجا ذكر چند مطلب لازم مینماید:
1- برخی از اصحاب ائمه اطهار(علیهم السلام) همنام خلفا اهل تسنن بودهاند. حتی برخی از آنها نامهایی مثل شمر، یزید و عمرو داشتهاند که این خود نشانگر اینست كه استفاده از این اسامی در آن زمان، رواج داشته است.
2- ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة خود افراد بسیاری را نام میبرد که اسمشان "عمر" بوده، آیا تمام این اسامی به دلیل محبت و علاقه خود به خلیفه دوم بوده است؟ در همان زمان کسانی بودند همنام خلفاء که سنشان هم از خلفای سهگانه بیشتر بوده است! آیا میتوان ادعا كرد كه اگر كسی همنام ایشان نبوده یعنی نسبت به آنها بغض و دشمنی داشته است؟!
3- در روایات رسیده از حضرات معصومین(علیهم السلام) هیچ منعی از اینگونه نامگذاری دیده نشده، کما این که از نامهای "حرب" و "ضرار" نهی فرمودهاند.
در این عصر هم دیده میشود نامهایی كه با مسمی نیست. مگر نام صدام، حسین نبود؟! آیا این اسم نشانگر محبت و علاقه به امام بوده و یا حسینی بودن او را میرساند؟
آنچه که ذکر شد دلیل بر این است که فقط با نامگذاری فرزندان به نام ائمه اطهار، محبت و دلگرمی به وجود نمیآید، بلکه اسباب محبت فراتر از این مقولههاست و یا بالعكس اگر از نام ائمه هم استفاده نشود نشانه بی علاقهگی به اهلبیت (علیهم السلام) نیست.
4- یکی از یاران و اصحاب امام سجاد(علیه السلام)،"یزید بن حاتم" بوده و یا "یزید الصائغ" از اصحاب امام باقر(علیه السلام) و همچنین فردی به نام "شمر بن یزید"، از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بودهاند. آیا میتوان دلیل آورد که از محبت "شمر" و "یزید"، این نامها انتخاب شده است؟
5- شیخ مفید در ارشاد قائل است که یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) "عمرو" نام داشت؛ آیا میتوان گفت که حضرت به دلیل علاقه به "عمرو بن عبدود" این اسم را انتخاب کردهاند؟
6- در این که مسلمانان علاقه بسیاری به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دارند شکی نیست. اما آیا همه مسلمانان نام "محمد" را برای فرزندان خود انتخاب میکنند؟ آیا میتوان گفت که آنهایی که فرزندی به نام رسول خدا ندارند، به ایشان بی علاقه هستند؟(1)
در این عصر هم دیده میشود نامهایی كه با مسمی نیست. مگر نام صدام، حسین نبود؟! آیا این اسم نشانگر محبت و علاقه به امام بوده و یا حسینی بودن او را میرساند؟
آنچه که ذکر شد دلیل بر این است که فقط با نامگذاری فرزندان به نام ائمه اطهار، محبت و دلگرمی به وجود نمیآید، بلکه اسباب محبت فراتر از این مقولههاست و یا بالعكس اگر از نام ائمه هم استفاده نشود نشانه بی علاقهگی به اهلبیت (علیهم السلام) نیست.
7- نامگذاری در هر اجتماعی، بسته به فرهنگ و سنت آن است. عربها برای خود یك سری نامهای متداول داشتهاند كه بعضاً "عَلَم" بوده و معنای خاصی نداشته و بعضی از آنها معنا داشته مانند معاویه و حارث كه مربوط به فرهنگ آن زمان جامعه بوده است، كه از جمله آن: ابوبكر، عثمان، عمر، معاویه، عمر، یزید و ... میباشد. این اسامی در فرهنگ زمان امامان پیشین مطلوب و مرسوم بوده و امروز هم در بسیاری از كشورها و مناطق عربنشین، این اسامی مورد پسند مردم است و مردم فرزندانشان را بدینگونه نامگذاری میكنند.
8- بعد از حادثه كربلا و ستمهای بنیامیه، فاصله فرهنگی بین شیعه و دیگران روز به روز بیشتر گردید و رفته رفته در فرهنگ شیعه یك سری اسامی رواج یافت و یك سری نامها از رونق افتاد. شیعیان در قرنهای بعد كوشیدند با نامگذاری فرزندان خویش به نامهای پیامبر و اهل بیت و صحابه با وفایشان، به نوعی در پی زنده كردن ارزشها برآیند.
این فرهنگ برگرفته از رهنمودهای امامان(علیهم السلام) میباشد. برعكس آنانی كه چهرههای بارز دشمنی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت مكرمشان بودند، همانند ابوسفیان، معاویه، یزید، نامهایشان در نامگذاریهای شیعیان از رونق افتاد و كمكم متروك شد. این سخن مربوط به قرنهای بعدی است.
بنابراین نامگذاریها برگرفته از فرهنگ اجتماعی است و در زمان امامان به خصوص در زمان امام علی (علیه السلام) نامگذاری به آن اسامی مذموم و متروك نبود.
حضرت امیرمومنان علی(علیهالسلام) دوستی داشتند، به نام "عثمان بن مظعون" که او به عبادت کردن، معروف بود. امام آنقدر وی را دوست میداشتند که فرزندی از فرزندانشان را به نام او، نامگذاری فرمودند. «إنّما سمَّیته عثمان، بعثمان بن مظعون أخی»؛ نام فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون، عثمان نهادم.
چرا حضرت علی(علیهالسلام) نام فرزند خود را عثمان نهاد؟
حال بررسی میكنیم كه چرا حضرت علی(علیهالسلام) نام فرزند خود را "عثمان" نهاد.
روایتی در کتب تاریخی ذکر شده که حضرت امیرمومنان علی(علیهالسلام) دوستی داشتند، به نام "عثمان بن مظعون" که او به عبادت کردن، معروف بود. امام آنقدر وی را دوست میداشتند که فرزندی از فرزندانشان را به نام او، نامگذاری فرمودند. «إنّما سمَّیته عثمان، بعثمان بن مظعون أخی»(2)؛ نام فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون، عثمان نهادم.
حضرت علی(علیهالسلام) در کتاب شریف نهجالبلاغه، عثمان بن مظعون را بسیار ستوده است. ایشان در مدح او فرموده است: «کان لی فیما مضی اخ فی الله، تعظمه فی عینی صغر الدّنیا فی عینه...؛
«در زمان گذشته یک برادر الهی داشتم که مقام و منزلت او در چشم من بسیار بزرگ و عظیم مینمود، به علت آن که دنیا در چشم او بسیار پست و حقیر بود. و او از تسلط نفس اماره و شهوت شکم بیرون بود؛ چیزی را که نمییافت اشتها نمیکرد، و چون چیزی را مییافت، آن را بسیار به کار نمیبست.
و بیشتر اوقات، در سكوت بود؛ و اگر احیاناً سخنی میگفت، چنان سخنش مغزدار و پر حقیقت بود که دیگر مجال سخن برای گویندگان نمیگذاشت و چون آب زُلال،ریال عطش پرسشکنندگان را فرو مینشاند.
و مرد متواضع و ضعیفی بود که دیگران بدین لحاظ او را بزرگ نمیشمردند و شرائط آداب و حقوق او را رعایت نمیکردند و به او به دیده حقارت مینگریستند؛ ولیکن در مقام جِد و دفاع از حق و حریم خدا چون شیر ژیان و چون افعی پُر زهر بیابان حمله مینمود.
حضرت علی(علیه السلام) در مورد عثمان بن مظعون فرمود: در زمان گذشته یک برادر الهی داشتم که مقام و منزلت او در چشم من بسیار بزرگ و عظیم مینمود، به علت آن که دنیا در چشم او بسیار پست و حقیر بود. و او از تسلط نفس اماره و شهوت شکم بیرون بود؛ چیزی را که نمییافت اشتها نمیکرد، و چون چیزی را مییافت، آن را بسیار به کار نمیبست.
در مقام استدلال از هیچ حجت و برهانی فرو گذار نبود، مگر آن که خود به قضاوت راستین خود متکی بوده و با بصیرت کامل در آن امر وارد میشد؛ و بنابراین هیچ استدلالی نمیکرد مگر آنکه حاکم و پیروز میشد.
به هیچ عنوان از درد، شکوه و گلایه نمیکرد مگر وقتی که آن درد برطرف شده و بهبودی حاصل گشته بود.
آنچه میگفت خود نیز عمل مینمود؛ و آنچه را که عمل نمینمود در آن مورد چیزی نمیگفت.
زمانی که بالبَداهه و ناگهان دو امر بر او روی میآورد که ناچار باید یکی از آن دو را بجای آورد، آن یکی را که موافق رضای نفس أماره و هوای خویشتن بود توجه نموده و با آن مخالفت میکرد.»(3)
معرفی عثمان بن مظعون
«عثمان بن مظعون» فرزند «حبیب بن وهب بن حذاقة بن جمح الجمحی» بوده است.(4) او چهاردهمین فردی بود که اسلام آورد و از اصحاب رسول خدا بود. عثمان بن مظعون دو هجرت داشته، اولین هجرت وی در صدر اسلام به حبشه بوده است. وی از کسانی است که در جنگ بدر حضور داشت. او در دوران جاهلیت نیز شراب را بر خود حرام کرده بود.(5)
هنگامی که عثمان مظعون از دنیا رحلت فرمود، پیامبر به منزل او آمد و فرمود: «رحمک الله ابا السّائب؛ ای پدر سائب! خدا رحمتت کند.» سپس پیامبر خم شد و بر صورتش بوسه زد. نقل شده وقتی پیامبر(صلیالله علیه و آله) سر بلند کردند، آثار گریه بر چهره مباركشان مشهود بود. سپس آن حضرت بر بدن وی نماز گزارد و او را در بقیع دفن فرمود.
بیشتر اوقات، در سكوت بود؛ و اگر احیاناً سخنی میگفت، چنان سخنش مغزدار و پر حقیقت بود که دیگر مجال سخن برای گویندگان نمیگذاشت و چون آب زُلال،ریال عطش پرسشکنندگان را فرو مینشاند.
پیامبر سنگی بر قبر او نهاد تا آثار آن باقی بماند. آن حضرت گهگاه قبر او را زیارت میکرد. پیامبر عثمان بن مظعون را بسیار دوست میداشت. او فردی بزرگوار، عابد و زاهد بود. روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میایستاد. وی در ماه ذی الحجه سال دوم هجری در مدینه وفات کرد و اولین کسی بود که در بقیع به خاک سپرده شد.(6)
وقتی که رقیه دختر رسول خدا(صلیالله علیه و آله) رحلت کرد. پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله) فرمودند: «الحقی بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون؛ دخترم، به سبقت گرفته نیکوکار از ما، عثمان بن مظعون ملحق شد.»(7) هنگامی که زینب دختر رسول خدا نیز دار فانی را وداع گفت، پیامبر فرمودند: «الحقی بسلفناالخیر عثمان بن مظمون؛ دخترم به گذشتگان نیکوکار ما، عثمان بن مظعون محلق شود.»(8)
عثمان بن مظعون از چهرههاى درخشان مسلمانان صدر اسلام است و تا پایان عمر در راه اسلام ثابت قدم بود. او در مدینه چشم از جهان پوشید و نخستین كسى است كه در «بقیع » مدفون شد، و همین موجب گردید كه بقیه اموات مسلمانان در آنجا دفن شوند، و بقیع به صورت قبرستان مسلمانان مدینه درآید.
«عثمان بن مظعون» فرزند «حبیب بن وهب بن حذاقة بن جمح الجمحی» بوده است. او چهاردهمین فردی بود که اسلام آورد و از اصحاب رسل خدا بود. عثمان بن مظعون دو هجرت داشته،اولین هجرت وی در صدر اسلام به حبشه بوده است. وی از کسانی است که در جنگ بدر حضور داشت. او در دوران جاهلیت نیز شراب را بر خود حرام کرده بود.
غیرت و مردانگی عثمان بن مظعون
در زمانی كه قریش در مكه مسلمانان را آزار میدادند؛ عثمان بن مظعون در پناه ولید بن مغیره مرد سرشناس قریش درآمد. وقتی عثمان بن مظعون دید كه سایر مسلمانان تحت تعقیب و شكنجه سران قریش قرار دارند، ولى او كه در پناه ولید است آزادانه آمد و رفت مىكند و كسى هم با او كارى ندارد؛ این پناه را ننگ بزرگی برای خود دانست، و به خود گفت: همدینان من باید گرفتار انواع آزار و شكنجه باشند، و من در جوار مردى مشرك قرار گیرم؟
پس به نزد ولید آمد و ضمن تشكر از پناه دادن وی به او گفت: من پناهندگى خود را پس گرفتم. ولید بن مغیره گفت: چرا؟ شاید كسى از بستگان من به تو آزار رسانده است؟ عثمان بن مظعون گفت: مىخواهم در پناه «الله » باشم، نمىخواهم در پناه غیر او قرار گیرم. سپس به ولید گفت: برویم به مسجدالحرام و همان طور كه من به طور آشكار در امان تو درآمدم، در بین مردم، اعلام كن كه حق امان خود را پس گرفتهاى.
پس هر دو وارد مسجدالحرام شدند و در آنجا ولید بن مغیره خطاب به سران قریش گفت: بدانید كه این عثمان بن مظعون حق امان خود را به من برگردانده و پناهندگى خویش را پس گرفته است.
عثمان بن مظعون هم گفت: ولید راست مىگوید. من او را در پناه دادن به خود با وفا و بزرگوار دیدم، ولى نمىخواهم جز در پناه «الله» پناه گیرم. بنابراین حق جوار خود را به او برمیگردانم.(9)
«درود و رحمت خداوند بر این صحابی رسول خدا»
پینوشتها:
1- منتهی الآمال، ج۱، ص۷۰۳ .
2- مقاتل الطالبین، ص۵۵/ تقریب المعارف، ص ۲۹۴/ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص55.
3- نهجالبلاغه، خطبه 289.
4- سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 144.
5- سیر اعلام النبلاء، ج1، ص 155.
6- سیره ابن هشام.
7- سیر اعلام النبلاء، ج1، ص 160و ج 2، ص 252.
8- تنقیح المقال، ج2، ص 249.
9- سیره ابن هشام.
سایت تبیان