جام جم آنلاين: «نيكلا ساركوزي نميبايست منتظر ميشد باراك اوباما كه نگران از سرنوشت خود در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 است، خروج از افغانستان را آغاز كند.»
به گزارش ايسنا، هفته نامه فرانسوي لوپوان، در تحليلي درباره خروج نيروهاي نظامي فرانسوي از افغانستان نوشت:
«18 ژوئن برابر بود با سالروز صدور دستور ژنرال دوگل براي ادامه جنگ عليه آلمان نازي در جنگ جهاني دوم. و اكنون سرباز فرانسوي كه در تاريخ 18 ژوئن 2011 در جريان گشت شناسايي در جنوب دهكده تكاب در ولايت كاپيسا افغانستان كشته شد نيز كاري جز ادامه جنگ انجام نميداد. مثل هميشه حملهاي بدون هيچ گونه نشانهاي كه بتوان آن را پيش بيني كرد، در ميان صخرهها و بيشهزارهايي كه به هم شبيه هستند به طور ناگهاني اتفاق افتاد.
فلوريان موريون، سرباز 20 ساله فرانسوي از همان ابتداي درگيري به سختي زخمي شد و به محض رسيدن به بيمارستاني در كابل جان خود را از دست داد. مطمئنا به رغم سن كم، جنگ حرفه اين سرباز جوان بوده و فلوريان در حالي كه تنها يك ماه از حضورش در افغانستان ميگذشت، كاملا از خطراتي كه با آنها مواجه بوده آشنايي داشته است.
مطمئنا عدهاي با جسارت خواهند گفت كه تعداد سربازان فرانسوي كشته شده در جنگ افغانستان از تعداد كشتههاي سوانح رانندگي در جادههاي اين كشور در يك هفته از فصل تابستان كمتر است.
به هر طريق بيتفاوتي مردم فرانسه هنگام مواجهه با كشته شدن سربازان كشورشان در افغانستان شگفت آور است؛ به ويژه اگر آن را با واكنش احساسي مردم در آمريكا و بريتانيا به هنگام اعلام وقوع حوادثي از اين دست براي سربازان آنها مقايسه كنيم، شگفتي بيشتر خواهد شد.
مطمئنا در آن سوي اقيانوس اطلس، جايي كه 100 هزار سرباز آن درگير جنگ هستند، اين كشتهها از اهميت بيشتري برخوردارند. اما بحث بر سر مشروعيت ادامه عمليات در افغانستان، هر روز توسط نشريات و رسانههاي تلويزيوني مطرح ميشود.
چند روز قبل، هنري كيسينجر، وزير امور خارجه دولت نيكسون كه جنگ ويتنام را به راه انداخت، در روزنامه نيويورك تايمز نوشت: اين چهارمين جنگي است كه ما بدون هيچ نتيجهاي واگذار ميكنيم (پس از كره، ويتنام و عراق). هر دفعه با يك طرح كلي رو به رو بوديم. هر بار با اتفاق نظر جنگ را آغاز ميكنيم، سپس در زمانهاي سرخوردگي، لحظهاي فرا ميرسد كه ما بيشتر از آنكه به دنبال يك استراتژي باشيم، به دنبال راهي براي خروج از جنگيم.
باراك اوباما اخيرا براي نشان دادن ورودش به رقابتهاي انتخاباتي دستور خروج 10 هزار سرباز آمريكايي از افغانستان تا پايان سال جاري ميلادي و خروج 23 هزار سرباز ديگر تا تابستان سال 2012 را صادر كرد. اين موضوع نشان ميدهد كه وي به خوبي با مفهوم حرفهاي كيسينجر آشنا بوده است.
خروج هر چه سريعتر از افغانستان دقيقا همان كاري است كه نيكلا ساركوزي ميبايست هر چه زودتر براي 4000 سرباز فرانسوي كه در اين كشور هستند، انجام ميداد.
دلايل بسيار مستحكمي براي خروج از افغانستان وجود دارد:
1- بن لادن ديگر زنده نيست. ما فرانسويها، از 10 سال پيش آمريكاييها را به طور نظامي حمايت كرديم چون كه قرار بود شبكههاي تروريستي كه پيرامون بن لادن، خيال حمله 11 سپتامبر به برجهاي تجارت جهاني را در سر پرورانده و آن را سازماندهي و اجرا كردند، مجازات شوند. همه مداركي كه از سكونتگاه بن لادن پس از مرگ وي به دست آمد، نشان داد كه القاعده جوهره قابليتهاي خود را كه در ابتدا از آنها برخوردار بود، حتي قبل از مرگ رهبر خود، از دست داده بوده است. از 30 تروريستي كه مستعد جانشيني بن لادن بودند، 20 تن از بين رفتهاند. همانطور كه ژان ـ ميشل بوشرون، نماينده سوسياليست مجلس شوراي ملي فرانسه گفت "اكنون جنگ عليه تروريسم ديگر در افغانستان جريان ندارد".
2- دومين دليل تداوم حضور فرانسه در افغانستان، پشتيباني از تشكيل دولتي بود كه به اصطلاح به طور دموكراتيك انتخاب شده باشد و همين طور تشكيل ارتشي كه بتواند امنيت افغانستان را تامين كند. با اين وجود، در عرض 10 سال هنوز اين امر عملي نشده است. همه ميدانند كه فساد، قاچاق از هرگونه و نوع و رقابتهاي قبيلهاي به ما اجازه نخواهد داد كه به اين هدف قبل از سال 2014 به عنوان تاريخ تعيين شده براي خروج همه سربازان ناتو از افغانستان، دست پيدا كنيم.
3- باراك اوباما هنگام اعلام خبر خروج سربازان آمريكايي از افغانستان گفت: زمان آن رسيده كه بر امور داخلي خود تمركز كنيم. تهديد اصلي عليه امنيت ما بحران بدهي است. بر اين اساس اين سخنان با قدرت نشان ميدهند كه به دليل انتخابات رياست جمهوري اكنون اولويتهاي آمريكا تغيير پيدا كردهاند.
اولويتهاي فرانسه در اين مورد چه ميشود؟
نيكلا ساركوزي اعلام كرده كه فرانسه در تقويمي مشابه تقويم بازگشت نيروهاي اضافي آمريكا از افغانستان، بازگشت سربازان خود را آغاز خواهد كرد. آيا منطقي است كه فرانسه رفتار خود را از آمريكا الگو بگيرد؟
انگيزههاي انتخاباتي و نظرسنجيها ممكن است شتابهاي بيشتري به پروژههاي خروج اوباما از افغانستان دهند. پروژههايي كه فرانسه را مجبور به واكنش ساختند. بنابراين به نفع ساركوزي است كه اعلام كند فرانسه هر چه زودتر از همه ماموريتهاي رزمي خود در افغانستان دست ميكشد.
رئيس جمهور فرانسه نيز به نوبه خود انتخابات رياست جمهوري را در پيش رو دارد كه ريسك بالايي را متوجه وي خواهد ساخت.
اين دليل خوبي براي پيشدستي كردن در اين موضوع بود نه اين كه وي اين احساس را ايجاد كند كه دنباله رو آمريكا است.»