حسادت يكي از مخربترين احساسات در زندگي بشر است. بعضي از اين احساس با عنوان گناه ياد ميكنند، گناهي كه ميگويند خداوند حتي براي آن مجازاتي مقرر نساخته چرا كه وجود اين احساس در انسان، خود از هر مجازاتي دردناكتر است.حال ببينيم چگونه محيط خانواده و به دنبال آن جامعه باعث بهوجود آمدن حسادت و رشد آن ميشود. حسادت يعني خوشحال نشدن از موفقيت ديگران و در مراحل پيشرفتهتر، به شعف آمدن از شكست ديگران. يكي از مهمترين علل رشد اين پديده در جوامع انساني، مقايسه شدن افراد با يكديگر است.
مقايسههايي كه معمولاً به بهتر و بدتر قلمداد شدن و به دنبال آن، تحسين يكي و تحقير ديگري ميانجامد. هر فردي براي رشد و شكوفايي استعدادهاي خويش به اعتمادبهنفس نيازمند است؛ اعتمادبهنفسي كه با تشويق بجا و بهموقع بهويژه در دورهِ كودكي و نوجواني در فرد شكل ميگيرد.برعكس ، سرزنش و تحقير اگر به دنبال مقايسهِ فرد با ديگران صورت گيرد، باعث به وجود آمدن احساس حسادت ميشود. كمتر كسي در ميان ما يافت ميشود كه مكرراً با ديگران مقايسه نشده و براي نقطه ضعفهايش تحقير و سرزنش نشده باشد.
اين مقايسهها معمولاً از كودكي و در خانه، در بين خواهران و برادران و همچنين بچههاي همسن و سال و در مدرسه در بين شاگردان شروع ميشود و در بزرگسالي نيز بهگونهاي نامرئي اما مستمر ادامه مييابد.
● پيامدهاي مخرب مقايسه
۱) حسادت: طبيعتاً وقتي موفقيت كسي ، به چماقي تبديل شود براي تحقير افرادي كه هم رديف و قابل مقايسه با او هستند- همكلاسان و همكاران، بچههاي فاميل و حتي گاه خواهران و برادران - آنان از اين موفقيت خوشحال نخواهند شد.
۲) كارشكني: مقايسه همچنين باعث ميشود افراد از فراهم آوردن امكاناتي كه بتواند ديگران را به موفقيتي برساند دريغ كنند و حتي از راههاي گوناگون مانع پيشرفت آنها شوند (چوب لاي چرخ گذاشتن و سنگاندازي.)
۳) عيبجويي از ديگران: عيبجويي از ديگري باعث ميشود كه در مقايسهِ احتمالي با او پيروز شويم. براي مثال، وقتي مرتب همسر و فرزندان ديگران را به رخ همسر و فرزندان خود كشيديم، آنان را وادار ميكنيم تا با عيبجويي حتي نادرست، شخصيت آنها را در نظر ما مخدوش كنند و بدينوسيله در مقايسههاي احتمالي بعدي سربلند بيرون آيند. كوچك و ناچيز انگاشتن موفقيتهاي ديگران و گرفتن ايرادهاي جزئي از كارِ ديگران، تمايل به لطمه زدن به حيثيت سياسي و اجتماعي و علمي ديگران با اظهارنظرها و نقدهاي غرضورزانه و ترور شخصيت نيز كه در سطوح بالاتري از جامعه صورت ميگيرد ميتواند ريشه در همين پديده داشته باشد.
۴) احساس رضايت از كوچك شدن ديگران: كم شاهد نبودهايم كه ايراد گرفتن از يك شخص و كوچك شدن او باعث رضايت فرد يا افرادي شده است كه احتمال داشته با او مقايسه شوند. اين احساس رضايت را معمولاً وقتي يكي از فرزندان مورد انتقاد يا شماتت والدين قرار ميگيرد در چهرهِ بقيهِ خواهران و برادران ميتوان ديد و به همان نحو هنگامي كه رئيس به كارمندي انتقاد يا اعتراض ميكند در چهرهِ ساير كارمندان. حتي بسياري از ادبا و نويسندگان ما نيز كه داعيهِ رهبري فرهنگي مردم را دارند در همين دايرهِ بستهِ مقايسه و رقابت و حسادت اسيرند.
۵) كتمان، تظاهر، دروغ و تقليد: ترس از مقايسه شدن با ديگران و تحقير شدن باعث ميشود افراد علاوه بر تلاش براي بالا رفتن از پلههاي هرم اجتماعي، به كتمان نداشتههاي مادي و علمي خود بپردازند يا به داشتن آنها تظاهر كنند. اصطلاحاتي چون قمپز دركردن، خاليبندي، پز عالي، جيب خالي در همين مورد مصداق مييابد. اين ترس همچنين باعث ميشود كه مردم صورت خود را با سيلي سرخ نگه دارند و به تقليد از شيوهِ زندگي كساني بپردازند كه در سطوح بالاتر و مورد تقدير و توجه جامعه هستند. بهعلاوه،در جوامعي كه افتخار و ننگ يك فرد، افراد خانواده و فاميل را نيز تحت تأثير قرار ميدهد، دروغ گفتن در مورد نقاط ضعف و كمبودهاي خانواده و بستگان رواج مييابد.
۶) كنجكاوي، مچگيري و قضاوت: كنجكاوي چيزي نيست جز ميل شديد به دانستن چيزها. پيشرفت بشر در بسياري از زمينهها تا اندازهِ زيادي مرهون حس كنجكاوي اوست. اما نوعي از كنجكاوي كه در اينجا مد نظر است و يكي ديگر از خصايص مخرب و آزاردهندهِ ماست، علاقه به داشتن اطلاعات در مورد كساني است كه با ما منافع مشتركي دارند و احتمال دارد كه با ما مقايسه شوند، مانند همكلاسي، همكار، همسايه و فاميل. اين اطلاعات معمولاً شامل مواردي است از قبيل ميزان درآمد آنها، چيزهاي تازهاي كه خريدهاند، محلي كه تعطيلات خود را در آنجا گذراندهاند، يا مدارك و مدارجي كه كسب كردهاند. اين كنجكاوي به شكل مطرح كردن سؤالات متعدد مستقيم يا غيرمستقيم از خود افراد يا اشخاص ديگر بروز مييابد. از طرفي، مخفي كردن نقاط ضعف و دروغپردازي در مورد نقاط قوت، خود منجر به مشكوك شدن افراد نسبت به يكديگر و تحريك بيشتر كنجكاوي آنان و ايجاد حالت مچگيري در افراد نسبت به يكديگر ميشود. چنين است كه گاه فقط با ديدن يك مورد يا شنيدن يك جمله در مورديك شخص كه مغاير تصوري است كه او از خود در ما ايجاد كرده است، دربارهِ او قضاوت و حكم صادر ميكنيم.
۷) توهم و تفسير اعمال ديگران: نتيجهِ اين وضعيت تفسير رفتارها و گفتارهاي ديگران بر مبناي فاصلهاي است
كه نسبت به ما در هرم اجتماعي دارند. بدين معني كه اگر يكي از همكاران، كار ما را مورد تمسخر قرار دهد، اهميتي نميدهيم و حتي با او همكلام نيز ميشويم. اما همين عمل را از جانب شخصي كه در ردهِ پايينتري از ما قرار دارد حسادت و از جانب شخصي كه در ردهِ بالاتري از ما قرار دارد توهين تلقي ميكنيم چرا كه تصور ميكنيم او با اين عمل قصد به رخ كشيدن موقعيت خود و در نتيجه تحقير ما را داشته است.
۸) مقايسهِ دائمي خود با ديگران و احساس برتري و كهتري: مقايسه شدنهاي متوالي باعث ميشود كه اگر كسي هم ما را با ديگري مقايسه نكند، خودمان اين كار را انجام دهيم. بدين معني كه ديگران را از نظر شغل، درآمد، ميزان تحصيلات، همسر و فرزندان و... با خود مقايسه ميكنيم و اگر در اين مقايسه برنده نشديم در مقابل آنان احساس كهتري و اگر موفق شديم احساس اعتمادبهنفس و غرور ميكنيم.
۹) نياز به تعريف و تمجيد شنيدن و مطرح شدن: بدون شك، تحقير شدنهاي متوالي، زخمهايي در روح بهوجود ميآورد كه مرهمشان شنيدن تعريف و تمجيد و جلب توجه كردن و مطرح شدن است. در حقيقت، نياز به شنيدن تعريف و تمجيد سكهاي است كه روي ديگر آن تاب نياوردن انتقاد است. به بيان ديگر، هرچه افراد جامعهاي تحمل بيشتري براي پذيرش انتقاد داشته باشند، به همان ميزان كمتر از تعريف و تمجيدهاي افراطي و ستايشهاي اغراقآميز و دروغين خوشحال ميشوند و بالعكس افرادي كه تحمل كمتري براي شنيدن انتقاد دارند، لذت بيشتري از شنيدن تعريف و تمجيد ميبرند.
۱۰) تلاش براي رسيدن به موقعيتهاي افتخارآميز و احترامبرانگيز: نياز به مطرح شدن باعث ميشود كه به دنبال كسب چيزهايي برويم كه در جامعه ملاك ارزش و احترام است. با توجه به اينكه ثروت و مدرك و به دنبال آن موقعيت اجتماعي معيار ارزش در جوامع غيردموكراتيك است، اكثريتي به دنبال آن ميروند. فراهم نبودن شرايط و امكانات براي همگان باعث ميشود كه عدهاي از راههاي نادرست و با فدا كردن ارزشهاي انساني به كسب اين ارزشهاي قراردادي بپردازند. ناكامي در اين راه باعث بهوجود آمدن احساسات منفي همچون كينه، نفرت، سرخوردگي، يأس و پوچي در افراد جامعه ميشود. بنابراين بذر اعتمادبهنفس و عشق را با تشويق خصوصيات يا قابليتهاي مثبت فرزندانمان در منزل و شاگردانمان در مدرسه بكاريم و از مقايسه كردن آنها با ديگران و از مقايسه كردن هر انسان با انسان ديگر اجتناب كنيم و با اين عمل موجبات رشد و شكوفايي بيشتر افراد جامعه را در هر سن و شرايطي فراهم آوريم.