جام جم آنلاين: اگر زمينشناساني از سيارهاي بيگانه، دهها ميليون سال بعد سياره زمين را بررسي كنند، آيا ردپاي واضح و متمايز انسان را در لايههاي برهم انباشته سنگ و رسوبات زمين تشخيص خواهند داد؟ به بيان ديگر به همان سبك و سياقي كه دايناسورها و حقيقت ناپديد شدنشان از صفحه روزگار به نشانگذاري و مشخص كردن دوران ژوراسيك و كرتاسه كمك كرد، آيا انسان هوشمند نيز يك دوران زمين شناسي با مختصات و سرگذشت خود را تعريف خواهد كرد؟
جالب است بدانيد تعداد زيادي از دانشمندان كه برخي از آنها در سمپوزيوم يكروزه انجمن زمينشناسي بريتانيا در لندن گردهم جمع شده بودند، پاسخ مثبت به اين پرسش ميدهند. گردهمايي صاحبنظران درباره بازشناسي نقش انسان در سياره و تعريف دوران زمينشناسي ديگري با محوريت بشر، در حالي به ميزباني زمينشناسان برگزار ميشود كه حضور دانشمند برجستهاي همچون پل كراتزن، فرصت مغتنمي براي طرح اين موضوع فراهم كرده است. اين برنده نوبل شيمي از چند سال پيش كه نام جديدي براي اين دوران زمينشناسي پيشنهاد كرده، تحول و تغيير نگرشي اساسي در تفكرات علمي جهان را با نگاهي جدي به تعقيب ردپاي انسان بر قامت سياره يعني آنجا كه پاي دوران نويني از زمينشناسي زمين با عنوان انتروپوسن يا عصر انساني زمين به ميان ميآيد، كليد زده است.
اين دانشمند شيميدان كه منافع جايزه نوبل خود را در افشا كردن نقش فرساينده و تحليل برنده تركيبات شيميايي مصنوع انسان براي لايه ازن محافظتي جو اختصاص داده است، اين اصطلاح را اساسا تعبيري قراردادي براي مجموعه تغييراتي ميداند كه با عامليت انسان شناخته ميشوند.
به اعتقاد وي، اين موضوع كه عصر بشر، دوراني كوتاه يا بلند خواهد بود، معلوم نيست؛ اما براي نخستين بار در تاريخ 7/4ميليارد ساله زمين، يك موجود واحد نهتنها به حالتي افراطي و از لحاظ ريختشناسي، شيمي و زيستشناسي زمين را تغيير داده است، بلكه اكنون نيز بر آنچه وقوع يافته و همچنان بر سر زمين ميآيد، واقف است.
دانشمند ديگر اين جمع ارل اليس ـ استاد جغرافيا و بومشناسي در دانشگاه مريلند ـ عصر بشر و كنش مالكانه انسان نسبت به زمين را اينگونه تعبير ميكند: «ما زمين را از هم پاشيديم و تصاحب كرديم». به باور وي، ما نميدانيم در كل دوران انساني چه اتفاقي قرار است بيفتد. ميتواند خوب يا حتي بهتر باشد؛ اما لازم است به صورتي متفاوت و جهاني نسبت به تصرف مالكيت سياره بينديشيم.
در مورد دايناسورها، محتملترين نظريه آن است كه توسط سنگ آسماني غولپيكري كه دماي زمين را تا زير آستانه بقايشان سرد كرده محو و نابود شدهاند. چنانچه درجه حرارت زمين، 5 يا 6 درجه سانتيگراد بالاتر رود (كه به قول اقليمشناسان ميتواند ظرف يك قرن اتفاق بيفتد)، سرنوشتي مشابه دايناسورها، انتظار انسانها را ميكشد؛ اما بايد توجه داشت دايناسورها تا قبل از آن كه سنگريزهاي كيهاني به دوران زندگيشان پايان دهد، بيشتر از 150 ميليون سال حيات داشتهاند. اين واقعيت در حالي است كه انسان، تنها سابقه حضوري حدود 200 هزار ساله روي زمين را پشت سر دارد كه در مقام مقايسه با دايناسورها، چشم برهم زدني در زمينشناسي به حساب ميآيد.
تفاوت كليدي ديگر بين انقراض دايناسورها و وضعيت آتي انسانها در اين است دايناسورها از چيزي كه بر سرشان خراب شده، بياطلاع بودند و بالطبع در مرگ و نابودي خودشان نقش و دخالتي نداشتند؛ اما در مقابل، انسانها معماران اصلي تغييرات بيشماري بودهاند كه براي نظام زمين، تهديدآميز به شمار ميروند. با آن كه كراتزن يك دهه قبل، عبارت انتروپوسن را ابداع كرد اكنون و با توجه به اوضاع و احوال سياره ابتكار عمل اين دانشمند در نامگذاري عصر انساني و دوران انتروپوسن بيش از پيش در اظهارات صاحبنظران و اهل فن خودنمايي ميكند. با اين تفاصيل، برخي صاحبنظران نيز به نوعي به اغراق و بزرگنمايي در اين جريان معتقدند و اين موضوعات را ـ در يك سطح و تراز ـ به فضلفروشي يا مته به خشخاش گذاشتن نزديك ميدانند.
به عنوان نمونهاي از اين واكنشها، پيرامون اين موضوع كه حضور نوع بشر و نشانگذاري زمينشناختي آينده، استحقاق بازشناسي توسط كميسيون بينالمللي چينهشناسي را دارد يا خير، اختلافنظرهاي زيادي ميان كارشناسان حوزه زمينشناسي در جريان است. در عين حال اين مفهوم، ما را به تفكر و تعمق واميدارد كه آيا اثر متفاوت و فوقالعاده بشريت بر سياره ميتواند به پيامدهاي ناخواسته، نامطلوب و چهبسا كنترلناپذير بينجامد و در صورت مثبت بودن جواب، بشريت بايد در قبال آن، چه كاري صورت دهد.
براي پاسخ به اين سوال ژان زلاسيويچ، استاد دانشگاه ليستر، سرپرستي گروهي از زمينشناسان را براي ماموريتي سفارشي برعهده دارد. ماموريت خطير گروه، طرح پيشنهادي براي اين مساله است كه دوران انتروپوسن را بايد به 150 و اندي قرن ـ شامل عصرها، عهدها، دورانها، مبادي و حوادث تاريخي ـ اضافه كرد كه اين 6/3 ميليارد سال واپسين از تاريخ زمين، رسما در دل آن تقسيم شده است. ارائه پيشنهادي براي اين مساله در حالي است كه برايان لاول، استاد كمبريج و رئيس انجمن زمينشناسي بريتانيا نيز بر پيچيدگي و دشواري كار اين گروه تاكيد ميكند و معتقد است آنها بايد مفاهيم ضمني اين قضيه را با استفاده از معيارها و ضوابط كلاسيك تشخيص دهند؛ چراكه هنوز شواهد كافي براي بازشناسي و تشخيص رسمي يك مرز جديد در سوابق زمينشناسي وجود ندارد.
اصطلاح عصر انساني زمين، اساسا تعبيري قراردادي براي مجموعه تغييراتي در شكل سياره زمين است كه با عامليت انسان شناخته ميشوند
به اعتقاد دانشمندان، تغيير تند و ناگهاني ـ در يك مقياس زماني زمينشناسي ـ كه ساخته و پرداخته انسان باشد، بسيار وحشتآور خواهد بود. پيشبيني و ترسيم چنين تصوير دردناكي از عملكرد انسان بر زمين در حالي است كه تصوير معاصر زمين گواهي ميدهد سوزاندن سوختهاي فسيلي تركيب جو را تغيير داده و غلظت دياكسيدكربن را تا سطوحي پوشيده از نظر و ناپيدا حداقل براي 800 هزار سال و چهبسا 3 ميليون سال به جلو رانده است. پيامد گرمايش جهاني به خودي خود، تغييرات ديگري را در مقياس جهاني و سيارهاي به جريان انداخته است؛ ذوب كلان و حجيم يخ پوسته (بخشهايي از زمين كه به طور عادي از يخ و برف پوشيدهاند) و همچنين اسيدي شدن اقيانوسها ازجمله نمونههاي شاخص و مطرح تغييرات پيروي گرمايش جهاني به شمار ميروند.
در طول نيم ميليارد سال گذشته، 5 مورد نابودي كامل از اين دست وجود داشته است و اكنون در حالي بيشتر دانشمندان متفقالقول از ورود ما به ششمين مورد آن خبر ميدهند كه نرخ ناپديد شدن گونهها در اين انهدام كلي 100 تا 1000 برابر ميزاني است كه در اصطلاح نرخ زمينه گفته ميشود. شاخص كليدي ديگري كه در اين عرصه مطرح ميشود و از هماكنون نيز شاهد خودنمايي آن در حد يك پديده جهاني و معضل زيستمحيطي آبي هستيم، طغيان گونههاي مهاجم مهاجر است از طريق مخازن آب تعادل كشتيها، سفرهاي هوايي و ساير سفرهاي قاچاقي صورت ميپذيرد.
اين حادثه سراسري يا به اعتقاد دانشمندان «رويداد همگون شدن جمعي» اتفاقي نادر در سابقه باستانشناسي يك ميليون ساله از زمان حاضر به شمار خواهد رفت. اين تغيير و دگرگوني سراسري به نحوي خواهد بود كه حتي پوسته بيروني سياره ـ سنگ كره يا ليتوسفر ـ نيز دچار دگرگوني و تغيير شكل ميشود.
در همين رابطه و در مقام قياس و تشبيه عملكرد آينده انسان در آنچه تجديد نيمرخ و تغيير شكل زمين عنوان ميشود، شايد يادآوري تصويري از گذشته نهچندان دور كه جيمز سيويتسكي ـ استاد دانشگاه كلرادو و از مدعوين اين همايش ـ به آن اشاره ميكند، راهگشا باشد.
طبق توصيف جالب وي، ما همچنان مشغول تراشيدن و حجاري سطح زمين هستيم. اين گفته درواقع اشاره به 2قرن عمليات معدنكاري در مقياس صنعتي، جنگلزدايي و كشاورزي دارد. به عنوان نمونه تنها هزاران سدي كه از اواسط قرن نوزدهم ساخته شدهاند، شكل سيستم آبي سياره زمين را به كلي تغيير داده است.
با اين اوصاف، چنين به نظر ميرسد كه براي تاييد اعتبار و اثبات مفهوم انتروپوسن يا عصر انساني زمين، تمامي اينگونه تغييرات مقارن دامنه تغيير موجود در دوره زمينشناختي فعلي ما ـ دوران هولوسين ـ اندازهگيري و سنجيده خواهد شد؛ عصري كه از حدود 12 هزار سال قبل و به موازات خروج زمين از آخرين عصر يخبندان آغاز شده است. از سويي زمينشناسان معتقدند نفوذ و تاثير انسان بر محيط جهاني بايد نظام زمين را ظاهرا و منطقا به جايي آن سوي منحني تغييرپذيري دوران هولوسين رانده باشد؛ اگر سنجش كليدي را غلظت دياكسيدكربن در جو (برحسبppm ) بدانيم اين غلظت، در دامنه 260 تا 285 ppm براي تقريبا 12 هزار سال باقي مانده، اما امروزه اين ميزان در 390 ppm قرار دارد و به طور قابل ملاحظهاي به مقادير بالاتري طي دهههاي پيش رو صعود مييابد.
در اين ميان، چنانچه شبكه بياندازه پيچيده فعل و انفعالات شيميايي و زيستي كه متحمل بخش اعظم حيات و تداوم و حفظ آن است، به صورتي خطرناك تعادلش برهم بخورد، سياره ما موازنه نويني به خود خواهد ديد، به نحوي كه در گذشته نيز چنين تجربهاي را از سر گذرانده است. البته انسانها ممكن است اين گذار و تحول را سخت و گرانتر از گذشته بيابند. چنين زميني به اعتقاد دانشمندان سيارهاي گرمتر، توفانيتر و با تنوع زيستي كمتر خواهد بود و ما نيز به عنوان موجوديت ساكن در آن نيازمند انعطافپذيري زيادي خواهيم بود.
درخصوص توضيح و تعريف دقيق مفهوم دوران انتروپوسن، مساله زمانبندي نيز به عنوان پرسش و محل ترديد قضيه مطرح است. برخي پژوهشگران طرفدار تاريخگذاري اين عصر با شروع كشاورزي هستند كه موعد آن را به حدود 8000 سال پيش ارجاع ميدهد. با وجود اين، نظر بيشتر صاحبنظران بر آن است كه چكش اين ميخ طلايي را در ميانه قرن نوزدهم بزنند يعني زماني كه موتور بخار و به دنبال آن سوختهاي فسيلي رسما ضربه مهلكي را به سياره زمين زدند كه البته اين روند هنوز هم در حال سرعت گرفتن است.
شايد يادآوري اين نكته خالي از لطف نباشد كه تنها 6دهه پيش و حوالي سال 1950، اين روند سرعت گرفت كه از آن با عنوان شتاب بزرگ ياد ميشود و شاخصهاي كليدي زيادي را به نمايش گذاشت كه روي نمودار، همانند موشكي آماده خيزبرداشتن هستند؛ شاخصهايي همچون جمعيت، سدبندي رودخانهها، مصرف آب و كودهاي شيميايي، مصرف كاغذ، گردشگري و وسايل نقليه از جمله مثالهاي مطرح آن به شمار ميروند. همين موارد به نوبه خود به افزايش غلظت گازهاي گلخانهاي، تقليل ازن، ايجاد سيلابهاي بزرگ، كاهش منابع شيلات و ماهيگيري، زوال جنگلها و تلفات گونهها دامن زده است. جالب اينجاست تغيير شكل و دگرگوني چشمگيري كه تاكنون در زمين شاهد آن بودهايم، عمدتا از ناحيه 20 درصد از جمعيت جهان كه در كشورهاي توسعه يافته و ثروتمند زندگي ميكنند، صورت گرفته است.
با اين اوصاف، براي صاحبنظراني همچون كراتزن كه نام انتروپوسن يا عصر انساني را به مجموعه اين تغيير و دگرگونيها اطلاق ميكنند، جاي اميدواري وجود دارد كه طرح اين عبارت به متمركز ساختن ذهن و انديشه بشريت نسبت به چالشهاي پيش روي وي و سياره كمك كند. به واقع همان گونه كه اين دانشمند در همايش لندن خاطرنشان كرد، اين تعبير قراردادي، ميتواند به عنوان يك تغيير الگويي تمامعيار در تفكر علمي جهان مطرح شود؛ البته اين مهم پيش از آن كه به طور رسمي پذيرفته شود، احتمالا 20 سال ديگر زمان خواهد برد.
مترجم: مهريار ميرنيا/ جامجم
منابع: Discovery /Planet Green