حمایت زمانهایی معنا پیدا میکند که شرایط به لحاظ عاطفی یا موقعیتی از روال خارج است؛ بنابراین اگر مشکل حادی پیش آمده و فرزند ما نیز در آن نقش داشته و اشتباه کرده است، نیاز به حمایت بیشتر احساس میشود.
آگاهی تنها جاده یک طرفهای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آیندهای روشنتر و شکوفاتر بسازد.
اما جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاهتر شویم به ناآگاهیهای خود بیشتر پی میبریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالشتر و فرزندان بالندهتری را خواهیم داشت.
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهیبخشی، مجموعه بستههای مشاورهای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالشهای کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص میپردازد تا با راهکارهای کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار هفدهم با عنوان «انواع حمایت از فرزند» را مطالعه میکنید.
قبل از آنکه وارد بحث نیازها و نحوه پاسخ به آنها شویم بهتر است به مقوله حمایت بپردازیم. حمایت زمانی معنا پیدا میکند که شرایط به لحاظ عاطفی یا موقعیتی از روال خارج است؛ بنابراین اگر مشکل حادی پیش آمده و فرزند ما هم در آن نقش داشته و اشتباه کرده است در اینجا نیاز به حمایت بیشتر احساس میشود.
یادمان باشد حمایت هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف را شامل میشود اما از آنجایی که جامعه همیشه از نقاط قوت حمایت میکند؛ نقش ما والدین در حمایت از نقصها و پذیرش آنها از جانب ما و فرزندانمان پررنگتر است.
باور پررنگ فرزندان نسبت به والدین باید این باشد: «آنجایی که هیچ کس حمایت نخواهد کرد، والدینم در کنارم هستند و من تنها نیستم.» این حضور والدین میتواند فیزیکی و عاطفی باشد. حمایت در واقع رفتار و گفتاری است که ما در مورد دیگران به کار میگیریم تا آنها بتوانند تصمیم بگیرند و در زمان اجرای تصمیم در کنار آنها هستیم.
بنابراین طبق تعریف مشخص است که ما جای دیگران تصمیم نمیگیریم. قرار است از اصول بگوییم، فرد را از پیامدهای احتمالی تصمیمش آگاه کنیم و فرد با آگاهی به این موارد تصمیم بگیرد، اما فرد باید متوجه باشد که خود به تنهایی مسئولیت انتخابش را بر عهده دارد. چنانچه ما در کنار هم تا این مراحل هم قدم بوده باشیم انتظار میرود که فرزندانمان، فرزندان مسئولی باشند.
اگر تصمیم فرزند ما آن چیزی نیست که ما انتظار داریم؛ همچنان کنارش خواهیم بود و در مسیر او را همراهی خواهیم کرد. در نظر داشته باشیم، از تصمیمی صحبت میکنیم که به خود فرد، دیگران و محیط آسیب نرساند.
حمایت عاطفی
حمایت با حفظ دو شرط بالا به انواع مختلف دستهبندی میشود. اولین نوع حمایت عاطفی است که در رابطه والد و فرزندی مهمترین نوع حمایت است و از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. حمایت عاطفی به فرزندان ما احساس امنیت را ارمغان میدهد، به این معنا که فرزند من بداند دوست داشتنی است، برای خانواده و جهان هستی موهبتی است، همیشه در هر شرایطی دوست داشته خواهد شد و فرصت اشتباه کردن را به او میدهیم.
قرار نیست انسان کاملی باشد و با تمام نقصهایش مورد احترام است. هرگاه فرزندمان احساس نقص کرد و خودش را به خاطر اشتباهاتش شماتت کرد وظیفه ما والدین است که با حمایت عاطفی حالش را بهبود ببخشیم و به او اعتماد بدهیم که از عهده آن بر خواهد آمد و ما همیشه و در هر شرایطی کنارش خواهیم بود.
وقتی میگوییم فرزند ما منحصر به فرد است و در جهان هستی موهبت است به معنای خودپسندی نیست از آنجایی که افراد به لحاظ ویژگیهای فردی، ژنتیکی، ظاهری و... با هم متفاوت هستند لذا هرگز ما والدین و خود فرزندان مجاز نیستیم تا خودمان را با دیگران مقایسه کنیم.
حمایت ملموس
دومین نوع، حمایت ملموس است که ما به صورت روزمره انجام میدهیم و در طول شبانهروز ما یا فرزندمان نیاز داریم تا برای رفع نیازهایمان به یکدیگر کمک کنیم و مشکلات و مسائل را به صورت مشارکتی حل کنیم؛ مثلاً لازم است در کارهای خانه به مادر خانواده کمک شود تا کمتر خسته شود و خانواده فرصت پیدا کنند در کنار هم تفریح کنند.
حمایت تعلقی
نوع بعدی حمایت تعلقی است که فرد نیازمند آن است که احساس کند گروهی از افراد جامعه از او پشتیبانی میکنند و یا به محیطی امن تعلق دارد که میتواند در کمال امنیت در آن زندگی کند. فرزندانمان برای آنکه به محیط خانه، مدرسه، کار و ... احساس تعلق داشته باشند، میتوانیم با مشارکت دادن آنها در اداره کردن، تصمیم گیری و... احساس تعلق را در آنها ایجاد کنیم.
تجربه کردهایم که کودکان در جشنهای مدرسه به خاطر مشارکت در جشن یا مراسم احساس تعلق بیشتری به مدرسه و حتی کلاسشان دارند. ما والدین اگر مشتاقیم که فرزندمان نسبت به خانه احساس بهتری داشته باشد و آنجا را محیط امن بداند با حفظ آرامش، آنها را در کار منزل مشارکت بدهیم. تعامل با خانواده مادر و پدر به فرزند این باور را میدهد که به گروه بزرگی تعلق دارد و روابط خانوادگی و افراد خانواده به مرور زمان جایگاه و موجودیتشان را از دست نمیدهند؛ اینکه افرادی وجود دارند که همیشه در کنارم هستند و مرا دوست دارند به کودک ما احساس امنیت میبخشد.
حمایت اجتماعی
نوع چهارم حمایت اجتماعی است که ما به فرد کمک میکنیم تا در جامعه جایگاه خود را پیدا کند و بتواند وارد فضای بزرگ اجتماعی شود. ورود به اجتماع و تعاملات انسانی کار پرچالشی است و نیاز به آموختن پارهای از مهارتها دارد و در جایگاه والدین وظیفه داریم این مهارتها را به فرزندانمان بیاموزیم؛ البته در مورد فرزندان باید آگاه باشیم که این مهارتها در روند رشد تحولی به فرزندانمان آموخته شود. اگر این مهارتها تدریجی و در مسیر رشد آموخته نشوند، یادگیری آن در سنین بالا دشوارتر خواهد بود؛ بنابراین بهتر است از ابتدا در تعاملاتمان سهم و نقش فرزندانمان را جدیتر بگیریم و آنها را اجتماعی تربیت کنیم.
نکته بسیار مهم در تربیت اجتماعی این است که کودک ما به درک علاقه اجتماعی برسد به این معنا که ما در جامعه سهم برابر داریم و همگی قابل احترام هستیم و این اجتماع از آن همگی ماست و در بالندگی آن سهم داریم.
تمرین این بخش این است که تمرکزمان را بر روی این بگذاریم که چقدر این حمایتها را در برابر افراد خانواده خود به کار میگیریم و از امروز حمایتهای خود را آگاهانه به کار بگیریم و تثیرات آن را مشاهده کنیم.