اگر بخواهیم اهل تبعیض نباشیم، در درجه اول باید درون خود را بکاویم، ببینیم منشأ و ملاک حبّ و بغضهای ما چیست، سعی کنیم به این جهت حرکت کنیم که ملاک حبّ و بغضهایمان خدا باشد.
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید.آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش پنجاه و یکم آن را باهم میخوانیم:
امیرالمومنین علیه السلام در ادامه حدیث نوف البکالی، در وصف شیعیان میفرمایند: «… لَا یَحِیفُ عَلَی مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِی مَنْ یُحِبُّ…»: نسبت به کسانی که با آنها دشمنی و عداوت دارد، ظلم نمیکند و نسبت به کسانی که به آنها علاقه دارد، مرتکب گناه نمیشود.
تبعیض ناروا ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی
در این کلام به ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی اشاره شده است. چه در رفتارهای خانوادگی، چه در رفتارهای اجتماعی، و چه در پستهای مدیریتی، در تمام این مراحل برای این فرمایشات، مصداق وجود دارد. از موارد ساده شروع میکنیم که کمابیش مورد ابتلاء است.
عدالت در خانواده
معمولاً رفتار پدر خانواده که مدیر خانواده محسوب میشود، نسبت به همه افراد خانواده یکسان نیست. اگر چند اولاد دارد، باید نسبت به آنها اِعمال مدیریت کند، تعلیم و تربیت کند، حقوق آنها را ادا کند. فرض اینکه همه افراد خانواده را یکسان دوست داشته باشد، شاید در میلیونها خانواده یک مصداق هم پیدا نکند. به هر حال ممکن است انسان یک فرزندش را به خاطر کمال بیشتر، جمال بیشتر یا هنر بیشتر و یا به هر دلیل دیگری، بیش از فرزندان دیگر دوست بدارد. اینکه ما یک نظام تربیتی تعریف کنیم و بخواهیم که در هر خانوادهای، پدر خانواده نسبت به همه اعضا یکسان محبّت داشته باشد، شدنی نیست و یک نظام ایدهآلِ فرضی است.
خدای متعال، بر عهده پدر و مادر حقوقی را برای فرزندان قرار داده است؛ ولی معمولاً اشخاصی که تربیت دینی آنها ضعیف است، در رابطه با حقوق فرزندان، عدالت را رعایت نمیکنند و این به خاطر همان محبّت بیشتری است که نسبت به بعضی از آنها دارند. مثلاً برای یکی لباس بهتری میخرند، بیشتر نوازشش میکنند، به خواستههایش بیشتر توجّه میکنند. یعنی آن محبّت قلبی، معمولاً در رفتار اشخاص اثر میگذارد. محبّت قلبی خیلی در اختیار انسان نیست؛ بالاخره یک شرایطی پیش میآید و خود به خود علاقه انسان به یکی از فرزندانش یا به یکی از دوستانش، … بیشتر میشود؛ امّا؛ رفتار، در اختیار انسان است. آدم نسبت به دو نفر که محبّت متفاوت دارد، میتواند رفتار یکسان داشته باشد.
در نظام تربیتی اسلام، حقوقی که برای فرزندان بر عهده پدر و مادر قرار داده شده، بر این اساس است که پدر و مادر باید در رفتار نسبت به فرزندان، یکسان رفتار کنند. به خاطر محبّت بیشتر به یکی، نباید در رعایت حقوقی مانند لباس و غذا و چیزهایی از این قبیل، بین فرزندان فرق بگذارند. اگر پدر برایشان غذا میآورد، طوری بیاورد که همه بتوانند یکسان از سفره غذا استفاده کنند؛ نه اینکه برای فرزندی غذای بهتر و برای دیگری غذای پستتری بگذارد.
استثناءها
البته در شرع یک اولویتهایی برای بعضی از رفتارها قائل شدهاند که آن هم نظام خاصّی دارد. مثلاً گفته شده: وقتی هدیهای برای فرزندانتان میخرید، اول به دختر بدهید. دختر لطیفتر و عاطفیتر است و بیشتر احتیاج به رعایت و عطوفت پدر و مادر دارد.
گاهی ممکن است انسان در محیط خانواده برای تربیت و رعایت تشویق یا تنبیه، برای فرزندی امتیازی قائل شود؛ مثلاً کار خوبی کرده، باید تشویق شود و یا کار اشتباهی کرده، باید تنبیه شود تا دیگران هم یاد بگیرند؛ امّا این نباید به خاطر آن محبّت قلبی فرد باشد. اینگونه رفتارها حسابش جداست. آنچه در اسلام مذموم است، آنجایی است که منشأ تفاوت در رفتار، تفاوت در محبّت باشد.
عدالت در محیط مدرسه
فراتر از خانه، مسؤولیتهایی است که نسبت به افراد دیگر پیدا میشود. مثلاً در مدرسه، مدیر مدرسه یا معلّم یک کلاس به یکی از شاگردان که درسخوانتر و مؤدّبتر است، بیشتر علاقه دارد؛ تا اینجا که محبّتها خیلی اختیاری نیست، مدح و ذمّی هم به آن تعلق نمیگیرد.
ملاک مدح و ذمّ رفتارهای اختیاری است. آری اگر این محبّت لله باشد، ثواب به آن تعلق میگیرد. امّا اگر این محبت در نمره دادن، اثر بگذارد، تبعیض ناروا و ظلم است. همچنین اگر از دانش آموزی رنجیده باشد، این رنجش نباید در رفتارِ سر کلاس اثرگذار باشد. باید همه شاگردان را یکسان و با یک چشم ببیند و برای همه یک جور درس بگوید.
پس در چنین محیطی که یک نفر نسبت به ۲۰ نفر، ۳۰ نفر،.. مسؤولیّتی دارد و آنها حقوقی بر او پیدا میکنند، باید حقوق آنها را یکسان رعایت کند.
عدالت در سطح مدیران
در محیط اجتماع کسی که فرماندار یا استاندار شهری است، افرادی در این شهر و استان با او ارتباطاتی دارند؛ بعضی فامیل و بعضی دوست هستند و با هم تعلق خاطری دارند. چه بسا خیلی از این محبّتها یا احیاناً کدورتها اختیاری نباشد. تا اینجا که اختیاری نیست، مدح و ذمّی هم ندارد؛ امّا آنجا که این حبّ و بغضها در رفتار اثر بگذارد، مذموم است.
مثلاً دو نفر برای گرفتن پروانه ساختمان به ادارهای آمده اند و مسئول مربوطه با یکی رفیق است و با یکی بیگانه، اگر آن رفیق را مقدم کند و اول کار او را راه بیندازد یا ارفاقهایی در حق او کند و در حق دیگری نکند، این مذموم است. روی این صندلی که نشسته است، باید ارباب رجوع را با یک چشم ببیند؛ گرچه در جای دیگر اگر برای رفیقش از جیبش خرج کند، اشکالی ندارد.
عدالت قاضی
مصداق بیِّن چنین موقعیّتی، کسی است که بر کرسی قضاوت بنشیند. قاضی به طرفین دعوا باید با یک چشم نگاه کند، دوست باشد یا دشمن، مؤمن باشد یا کافر، حتی در حرف زدن، در سلام کردن، در احوالپرسی کردن، در صدا زدن، …. ممکن است آن کسی که علیه او ادعا شده، پدر قاضی باشد و احترام پدر هم خیلی واجب است؛ امّا در دادگاه قاضی حق ندارد برای پدرش به خاطر اینکه پدر است، احترام خاصی قائل شود. اگر به پدرش احترام گذاشت باید به طرف دیگر دعوا هم احترام بگذارد. حق دو طرف دعوا نسبت به قاضی یکسان است.
اگر بخواهیم اهل تبعیض نباشیم، در درجه اول باید درون خود را بکاویم، ببینیم منشأ و ملاک حبّ و بغضهای ما چیست؟؛ سعی کنیم به این جهت حرکت کنیم که ملاک حبّ و بغضهایمان خدا باشد.
یک حبّ و بغضهایی است که واجب است و باید آن حبّ و بغض را داشت. امام باقر علیه السلام میفرمایند:؛ «… هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ …»۱؛ اساس دین محبّت است. به نص قرآن کریم و روایات متواتر اجر رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله مودّت اهل بیت علیهم السلام است. این حبّ، واجب است و حتّی اختصاص به شیعه ندارد. بسیاری از برادران اهل تسنّن به این مسأله اعتراف دارند؛ حتی در بعضی از شهرها که اکثریّت اهل تسنّن هستند، برای ادای اجر رسالت در شادیها و عزاداریهائی که مربوط به اهل بیت علیهم السلام؛ است شرکت میکنند.
برخی افراد غیر شیعه نسبت به سیدالشّهداء علیه السلام علاقهمند هستند. آقایی که نماینده خبرگان کردستان بود و به شهادت رسید، بسیار نسبت به اهل بیت علیهم السلام علاقهمند بود. ایشان به خود من گفت: «من معتقدم اگر کسی به حضرت زهرا علیها سلام جسارت کند کافر است».
به هر حال این محبّت، محبّتِ واجبی است که باید آنرا کسب کرد. یک مقدماتی دارد که باید فراهم کرد. به مطالعه و تفکر نیاز دارد و از همه مهمتر باید آنرا اظهار کرد. وقتی محبّت عملاً اظهار میشود، باعث افزایش محبّت قلبی میشود.
در مقابل این حبّ، بغضِ نقطه مقابل هم واجب است و این یعنی تولّی و تبرّی. اتقرب الی الله بحبّکم و بالبرائة من اعدائکم. به همان اندازه که محبّتِ دوست خدا لازم است، دشمنی با دشمنان خدا هم لازم است. انسان هر کس را دوست بدارد دشمنانش را دشمن میدارد. «… الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه ؛»۲؛ از ویژگیهای مؤمنین که قرآن ذکر فرماید این است که بالاترین مراتب محبّت را نسبت به خدای متعال دارند. اصل برای مؤمن، محبّت خدا است؛ حتی پیغمبر و امام معصوم و دیگران را هم به خاطر خدا دوست میدارد.
چون بندگان شایسته خدا هستند، آنها را دوست دارد. آنکه اصالتاً دوست داشتنی است، کسی است که کمال و جمال و جلال از خودش باشد و آن فقط خداست. البته مودّت، محبّتی است که اثر عملی داشته باشد؛ یعنی علاوه بر اینکه ما باید در قلب خودمان به اهل بیت علیهم السلام عشق بورزیم، باید رفتارهایی ناشی از محبّت داشته باشیم.
در مقابل حبّ و بغض مذکور، بعضی حبّ و بغضهای مذموم وجود دارد. حبّ و بغضهایی که ناشی از امور دنیوی و غیر الهی است. اگر انسان کسی را به دلیل اینکه دشمن خداست دوست بدارد، اینکه مسلّماً کفر است؛ امّا اگر انسان کسانی را دوست بدارد که خدا آنها را دوست نمیدارد، این شأن مؤمن نیست و نشانه ضعف ایمان اوست. مؤمن باید ظرف دلش پر از محبّت خدا باشد و از آن به دیگران سرریز شود و هر فردِ دیگری را دوست دارد به اندازهای دوست بدارد که با خدا ارتباط دارد. تحصیل یک چنین معرفت و محبّتی به این آسانیها میسّر نیست. غالباً انسان به خاطر یک جهات دنیوی هم کسانی را دوست میدارد.
مرحله دوم
در درجه دوم نوبت میرسد به اینکه اگر گاهی کسانی را به خاطر غیر خدا دوست داشتیم یا برای غیر خدا با کسی دشمنی داشتیم، لااقلّ در مقام ادای حقوقشان، این حبّ و بغضها را اثر ندهیم. اگر مسؤولیّتی داریم و دوست و دشمن به ما مراجعه کردند، در آن وظیفهای که نسبت به ارباب رجوع داریم، یکسان رفتار کنیم.
این کار آسانتر از این است که حبّ و بغضهای انسان یکسان شود، یا همه برای خدا باشد. اگر آن همّت را نداشتیم، سعی کنیم اعمال ما طوری باشد که به واسطه حبّ و بغض، حق دیگری تضییع نشود. این چیزی است که امیرالمؤمنین- علیه السلام - از شیعیانش انتظار دارد. لَا یَحِیفُ عَلَی مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِی مَنْ یُحِبُّ.
وفقنا الله وایاکم انشاءالله.
۱؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۶۳.
۲؛ بقره / ۱۶۵.