خیلی از افراد ممکن است تغییراتی در زندگی شان تجربه کنند که مثبت یا منفی باشد. برخیها هنگامی که با شرایط تازهای روبرو میشوند ترس و نگرانی به آنان رو می آورد گاهی این ترس آنچنان شدت میگیرد که در مواجهه با تغییر ناتوان می شوند و جلوی رشد و پیشرفت گرفته میشود. این تغییرات میتواند شامل مواردی همچون مهاجرت یا راه اندازی یک شرکت و یا حتی پایان یک رابطه عاطفی باشد. اما سوال اینجاست که چرا خیلی ها از تغییر میترسند و راه چاره چیست؟
علل ترس از تغییر چیست؟ 10 توصیه کاربردی
علل ترس از تغییر چیست؟ 10 توصیه کاربردی
ترس از تغییر چیست؟
به استرس غیر واقعی که شخصی با شرایط یا رویدادهای تازه مواجه میشود ترس از تغییر گفته میشود. این نوع اضطراب و استرس با حالت نرمال که برخی از افراد روبرو می شوند متفاوت است. در این نوع از اضطراب فرد قابلیت ها و توانمندی های خود را برای رویارویی با چالش های جدید از دست میدهد. مثال هایی از این نوع ترس این است که فردی حاضر نیست به رابطه عاطفی سمی پایان دهد چون از تنهایی می ترسد یا کسی که شغل پر دردسر دارد اما از تغییر هراس دارد.
وقتی شما در ذهنتان جایگاه های بیشتری می خواهید و دوست دارید شخصیت خود را بهتر کنید اما هیچ اقدامی انجام نمی دهید، یعنی دچار بیماری ترس از تغییر شده اید. در این بیماری شما هیچ چالشی را در زندگی نمی پذیرید و تسلیم شرایط می شوید. تمام هدف هایتان در ذهنتان خلاصه می شود و در دنیای واقعی هیچ تغییری مشاهده نمی شود.
چرا انسان ها از تغییر میترسند؟ دلایل ترس از تغییر چیست؟
چرا انسان ها از تغییر میترسند؟ ممکن است دلایل متعددی برای ترسیدن از تغییر وضعیت وجود داشته باشد که برای افراد مختلف این دلایل متفاوت هست، در اینجا سعی کردیم به مهمترین و عمومیترین دلایل ترس از تغییر اشارهای داشته باشیم:
ترس از ناشناخته ها و ترس از شکست:
ترس از شکست شایعترین عاملی است که باعث میشود تغییر نکنیم. شکستخوردن بهمعنای ازدستدادن بخشی از منابع مادی و غیرمادی است. شاید خیلی از افراد جسارت کافی برای تغییر را نداشته باشند. «مردم از چیزی که نمیشناسند میترسند.» این جمله بخشی از ذهنیت افرادی است که از چیزهای جدید میترسند.
این ذهنیت ریشهای تکاملی دارد؛ چراکه اجداد اولیه ما بهواسطه ترس از ناشناختهها جان خود و نزدیکانشان را از خطرات احتمالی حفظ میکردند. ترس از ناشناخته ها موجب می شود مردم هیچ اقدامی برای تغییر انجام ندهند و در همان موقعیت نامناسب قبلی باقی بمانند، زیرا شرایط شناخته شده نامناسب برای آنها آشناتر از شرایط ناشناخته جدید است و چون شروع شرایط جدید سازگاری مجددی می طلبد برای بسیاری افراد مشکل است.
شک کردن به خود:
هیچکس از رفاه و آسایش فراری نیست. طبیعی است که خیلیها ترجیح بدهند بهخاطر ترس از افتادن در سختی، از تلاشکردن برای تغییردادن شرایط خود بپرهیزند. معمولاً وقتی می خواهیم تغییری در زندگی خود ایجاد کنیم و بایستی برای تغییر اقدام کنیم، دچار شک و تردید می شویم.
در این اوضاع، مسائل بزرگ تر و سخت تر از آنچه که واقعاً هست به نظر می رسد وقتی کارها و گزینه ها را بزرگ می کنیم، دیگر غیرممکن می شوند و به دنبال آن، ترس از عدم توانایی در مدیریت مسائل بر مان غلبه می کند.اگر می خواهید به چیزهای بزرگ دست یابید یا به آرامش درون برسید، گاهی لازم است از حاشیه امن خود عقب نشینی کنید و برخی چیزهای کاملاً جدید را تجربه کنید.
فرار از مسئولیت تصمیم گیری و ترس از موفقیت:
شجاعت میخواهد که خودت رو مسئول کامل زندگیت بدونی و به عوامل بیرونی قدرت ندهی، و این کار رو معمولا افراد کمی انجام میدهند. شاید متناقض به نظر برسد، اما خیلی از افراد از موفقیت میترسند. وقتی شما موفق میشوید، طبعا توجهات بیشتری هم به خود جلب میکنید. این توجهات ممکن است فشار روحی و روانی را وارد زندگی شما کند و حتما شما باید مسئولیت بیشتری هم بپذیرید و این مسئولیت پذیری برای بعضی از افراد خوشآیند نیست و ترجیح میدهند تغییر نکنند!
بعضی افراد وقتی در مقابل موقعیت های چالش برانگیز زندگی قرار می گیرند، به جای آنکه براساس نیازهای درونی و شخصی خود تصمیم گیری کنند، دائماً از دیگران نظرخواهی می کنند. البته باید توجه داشت که قصد آنها از این نظرخواهی جمع آوری اطلاعات برای تصمیم گیری نیست، بلکه می خواهند نظر کامل یک فرد را در جهت تصمیم گیری های خود به کار ببندند و بدین ترتیب مسئولیت پیامدهای تصمیم گیری را به دوش دیگران بیندازند.
چسبیدن به یک گزینه بخاطر ترس از انتقاد دیگران:
این ترس معمولا بهخاطر اعتباری که ما به گفته دیگران میدهیم ما را از انجام کاری جدید بازمیدارد. فردی که قصد دارد کاری جدید را شروع کند یا حتی قدم اول را بردارد، چون ممکن است از سوی دیگران نقد یا سرزنش میشود، عطای تغییر را به لقایش میبخشد. بعضی افراد مایل به ایجاد تغییراتی در زندگی خود هستند ولی با زاویه ای محدود به مسئله خود چشم می دوزند و در نتیجه راه حل های بسیار محدودی پیش روی خود می بینند.
در چنین وضعی اگر بخواهند موقعیت فعلی خود را تغییر دهند فقط یک انتخاب پیش رو دارند. با این تصور یک بن بست ذهنی برای خود ترسیم می کنند که با ترس و تزلزل تغذیه می شود و به احساس درماندگی می انجامد. بنابراین این فکر در فرد القا می شود که من محکوم هستم که در این وضع باقی بمانم، چرا که راه دیگری وجود ندارد.
چگونه بر ترس از تغییر غلبه کنیم؟
اگر میخواهید در زندگی بهترین چیزها برایتان رخ دهد، باید تغییر را به عنوان بخشی طبیعی از تکامل خود بپذیرید و برای آن اماده شوید. در ادامه ده توصیه برای مواجه با تغییر و غلبه بر ترس ناشی از آن را معرفی میکنیم.
آموزش ببینید:
بدون آموزش و یادگیری هرگز نمی توانید موفق شوید. اگر ترس های شما به دلیل ناتوانی و نداشتن مهارت و دانش کافی است، خودتان را در این زمینه ارتقا دهید.
مثبت اندیشی را تمرین کنید:
این روش برای تقویت اعتماد به نفس و از بین بردن خود انتقادی بسیار مفید است. گفتگوی منفی درونی خود را با جملات مثبت عوض کنید. برای مثال، هر بار که این فکر در ذهنتان آمد «من نمی توانم موفق شوم»، به خودتان یادآور شوید که «من تمام جوانب را بررسی کرده ام و تمام تلاشم را می کنم موفق شوم.»
به بدترین سناریو بیاندیشید:
شاید تصور می کنید این روش ترس از شکست را در شما بیشتر می کند. اما در مواردی با دو منفعت همراه است. اول آنکه ممکن است متوجه شوید بدترین حالت آنقدر هم که فکر می کنید بد نیست. دوم آنکه با بررسی بدترین حالت می توانید به راهکارهای پیشگیری از آن نیز فکر کنید.
زندگی، تغییر و تغییر، زندگی است:
یک اعتقاد رایج بین بیشتر افراد وجود دارد که میگویند: «تغییر چیز خوبی نیست و به صورت بالقوه دردناک و ناراحتکننده است». به همین خاطر بیشتر ما تلاش میکنیم تا از بروز هر گونه تغییری جلوگیری کنیم. وقتی که متولد میشویم، بدنمان که تا لحظاتی قبل به جسم مادر متصل بوده از او جدا میشود.
این اولین تغییر بزرگی است که برای ورود به این دنیا با آن دست و پنجه نرم میکنیم که البته با جدایی و گسستگی همراه است. این یکی از دلایلی است که اکثر افراد چسبیدن به یک وضعیت هر چند نامناسب (مثل شغل، رابطه یا عادت) را به درد و رنج جدایی و تغییر ترجیح میدهند.
شرایط را بپذیرید ولی از آن کنارهگیری نکنید:
در مواجه با تغییر، اول موقعیتی که در آن هستید را بپذیرید. البته منظورمان از قبول تغییر این نیست که منفعل باشیم و مانند یک قربانی شرایط رفتار کنیم. پذیرش تغییر نیاز به شجاعت، عزم و صداقت دارد. پذیرش به این معنی است که زندگی و تغییراتش در جهت رشد و شکوفایی ما و منافعمان فعالیت میکنند. حتی اگر در آن لحظه نتوانیم این منافع را به درستی درک کنیم.
به چیزهایی فکر کنید که می توانید کنترل کنید:
وقتی به چیزی فکر می کنید که کنترلی روی آن ندارید، خودتان را مضطرب می کنید. برعکس، با فکر کردن به مواردی که در دستان شماست احساس اطمینان و اعتماد به نفس خواهید کرد.
به ترس هایتان فکر نکنید. فقط به چیزی فکر کنید که می توانید انجام دهید و آن را درست انجام دهید. بدین ترتیب، همه چیز خود به خود حل می شود.
شکست را به عنوان نقطه قوت ببینید:
شاید بزرگترین ترس همه ما در زندگی، ترس از شکست باشد. تنها راه برای جلوگیری از شکست خوردن این است که دست روی دست بگذاریم و هیچ کاری نکنیم. در این صورت ما به عنوان یک تماشاگر زندگی میکنیم نه انسانی با شخصیت اصلی و مستقل. اشتباه کردن و شکست خوردن بخشی از روند یادگیری است. وقتی اشتباه میکنیم، یاد میگیریم که خودمان را اصلاح کرده و بهبود ببخشیم.
قضاوت و ترس است که مارا فلج میکند و تفسیرمان از وقایع مانع از حرکتمان به سمت جلو میشود. ما زمانی موفق میشویم که بتوانیم خودمان را از قید احساسات آزاد کنیم. افرادی به رویاهایشان میرسند که کمتر از بقیه نگران شکست باشند. شکستهای مسیر بخشی از پیروزی است، پس باید یاد بگیریم به اندازه نتیجه (موفقیت) از مسیر آن هم لذت ببریم.
هر موفقیت کوچک را جشن بگیرید:
این تمرین را امتحان کنید؛ در دفترچه خاطراتتان هر روز یک موفقیت بزرگ یا کوچک را یادداشت کنید. (این موفقیتها نباید فقط به کار یا شغلتان مربوط باشند). ممکن است که شما یک غذای خوشمزه پخته باشید. به یک فرد غریبه کمک کردهاید یا به درد و دل دوستتان گوش کردید و… . پس از اینکه موفقیت خود را نوشتید، راهی برای جشن گرفتن آن پیدا کنید و در این زمینه تا میتوانیدخلاق باشید.
صبور باشید:
گاهی اوقات مجبوریم در زندگی بارها و بارها یک درس را تکرار کنیم تا در امتحان زندگی موفق شویم. برای رسیدن به این نتیجه باید صبور باشیم. بیتاب بودن در چنین مواقعی یک واکنش است ولی صبر پاسخی است که به شرایط میدهیم.
یادتان باشد که رشد (و تغییر) مربوط به تکامل و بالندگی است نه انقلاب و زمانی که تابع بیتابیهای خودتان هستید تمایل به انتخاب یک انقلاب دارید. انقلاب تلاطم و آشفتگی را ایجاد میکند و به جای یکپارچگی به نابودی علاقه دارد. صبر هم شبیه یک عضله است که باید هر روز آن را نرمش دهید. با این کار چراغ قرمزهای زندگیتان را به فرصتی برای تأمل بیشتر و قدردانی تبدیل کنید.
از منطقه امن خود خارج شوید:
«منطقه امن» همان فضای روحی است که در آن احساس امنیت و ایمنی داریم. پس چرا در ان بیشتر از همیشه ناراضی هستیم؟ خروج از محدوده امن و ورود به منطقهای آزاد و رها از ترس، نیازی به تغییرات اساسی ندارد. کافی است با چند حرکت نمادین شروع کنیم که مکانیسم خلبان خودکار داخلیمان را غیرفعال میکند.
مثلا خیلی ساده میتوانید مسیر هر روزه به محل کارتان را تغییر دهید. هر شب موقع شام روی کدام صندلی مینشستید؟ امشب روی صندلی مخالفش بنشینید. یک زبان جدید یاد بگیرید. یک ماه رژیم غذایی گیاه خواری را امتحان کنید یا یک سرگرمی جدید برای خودتان بیابید.
در پیشروی به سوی اهدافمان، باید به یک نتیجهگیری قوی و متناسب دست یابیم. هرچند که مسیر به سمت رسیدن به اهداف پر از چالشها و موانع است، اما با تلاش و اراده قوی ما قادر خواهیم بود آنها را پشت سر بگذاریم.
در آخر
باید درک کنیم که هر روز کوچکترین تصمیمات و اقدامات ما در جهت دستیابی به هدف نقش بسزایی دارند. بنابراین، باید با تعقل و شور و شوق به سوی آینده حرکت کنیم و هر روز خود را با اعتقاد به قابلیتهای خود شروع کنیم.
برای رسیدن به اهداف، لازم است تلاش کنید تا خود را در حالات منفعلانه فرو نبرید. باید همواره در حال عمل و پیگیری باشید و هیچگاه از جستجوی فرصتها منصرف نشوید. زیرا هر روز، هر لحظه و هر ثانیه میتواند فرصتی برای پیشروی و رسیدن به هدف است.
منابع
https://grohamrah.com/article
https://pavaraghi.net
https://blog.faradars.org
راسخون