ترس از موفقیت در دسته اختلالات اضطرابی قرار میگیرد. کارشناسان میگویند ترس از موفقیت یک چالش واقعی برای بسیاری از افراد است اما الزاماً چیزی نیست که نتوان بر آن غلبه کرد. نکته اصلی این است که منشأ آن را بشناسید و از طریق مدیریت احساسات روی آن کار کنید.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «من ترس از موفقیت دارم» جملهای است که هیچ وقت از زبان کسی نمیشنوید اما وقتی نشانههای رفتاری این افراد را بشناسید، به احتمال زیاد شما هم در اطرافیانتان متوجه آن خواهید شد. وقتی حرف از موفقیت و آدمهای موفق میشود یک فهرست از فاکتورها و معیارها در ذهن شکل میگیرد. موفقیت واژهای است که از کودکی بارها و بارها به عنوان نشانهای از دستیابی به آمال و آرزوها از آن یاد میکنیم. با خیالپردازی، هدفگذاری و تلاشهای مستمر، غایتی تعیین میکنیم و رسیدن به آن را مسیر اصلی زندگی خود قرار میدهیم. اما آیا همیشه آماده رسیدن و پذیرش این غایت هستیم؟
جرج برنارد شاو، نویسنده، منتقد ادبی و برنده نوبل ادبیات، میگوید: «دو ماجرای غم انگیز در زندگی وجود دارد، یکی از آنها فکرکردن به خواستههای قلبی و دیگری رسیدن به آنها است.»
به شکل کلی هرگونه دستیابی به جایگاه اجتماعی، ثروت، شهرت و محبوبیت را که بتواند حسی از رضایتمندی در فرد ایجاد کند، موفقیت میدانیم. شاید رسیدن به همه این رتبهها همزمان ممکن نشود اما تعریف دیگر موفقیت، کسب هر موقعیت بامعنا و همخوان با خواست ذهنی است. نیاز به کسب موفقیت یا به تعبیری خودشکوفایی که در آن فرد میتواند به نهایت توانمندیهای خود دست یابد، جزء نیازهای حیاتی بشری و نشانهای از رشد حداکثری استعدادهای اوست.
شاید در نظر اول خندهدار یا غیر ممکن به نظر برسد که چیزی را با همه وجود بخواهیم اما در عین حال برای داشتن آن مضطرب شویم و آن را پس بزنیم اما این واقعیت مورد تجربه خیلی از ماست. زمانی که امکان پیشرفت در شغل را داشتید اما در دمدمههای کسب یک پست بالاتر و جدید از محل کار خود جدا شدید، زمانی که کسی را بیش از همه دوست داشتید و بیش از همه از او فرار کردید.
نمودهای ترس از موفقیت را در میان مشاهیر هم میتوانیم ببینیم. کم نبودند مشاهیری که در اوج موفقیت با در پیش گرفتن رفتارهایی مانند رفتارهای غیر اخلاقی و نامتعارف تمامی جایگاه و شهرت خود را از دست دادهاند. این ترس به دلیل زمینههای ناخودآگاهانه ممکن است از نظر فرد نامعلوم بماند.
این گریز از کسب بهترینها و موفقیت را به عنوان «عقده یونس» در روانشناسی یاد میکنند. در داستان زندگی یونس پیامبر، او تلاش بسیاری در دعوت مردم به یکتاپرستی میکند، بعد از چندی آنها را به هیچ وجه اصلاحشدنی ندانسته و دست از دعوت برمیدارد. پس از آنکه یونس آنها را ترک میکند، مردم به علت ترس از نزول عذاب الهی دست از بتپرستی میکشند و به یکتاپرستی ایمان میآورند. یونس سوار بر کشتی راهی دیار دیگر میشود که در میان راه به نشانه هشدار الهی و فرار از مسئولیت در شکم ماهی گرفتار میآید. ترس از موفقیت یا عقده یونس نوعی فرار از مسئولیت و اضطراب تحقق استعدادهای بالقوه خویشتن است اما برخی آن را واکنشی در برابر ترس از شکست میدانند.
در واقع ما صاحب دو نیروی انگیزشی هستیم، یکی انگیزه رشد که برآمده از وضعهای رشدی ماست و جهتدهی درونی برای ایجاد تغییر است و گرایش به پیشروی دارد و دیگری انگیزه امنیت که میل درونی ما به حفظ ثبات و سکون است. تکانه امنیت عاملی است که در مواقعی که ممکن است اضطراب تولید شود با یک عقبنشینی یا میل به نیمهکاره رهاکردن امور باعث حفظ ثبات و آرامش میشود. به همین دلیل ترس از موفقیت در دسته اختلالات اضطرابی قرار میگیرد. کارشناسان میگویند ترس از موفقیت یک چالش واقعی برای بسیاری از افراد است اما الزاماً چیزی نیست که نتوان بر آن غلبه کرد. نکته اصلی این است که منشأ آن را بشناسید و از طریق مدیریت احساسات روی آن کار کنید.
در ادامه به دَه مورد از عواملی که ترس از موفقیت را پدید میآورند اشاره میکنیم:
۱ - ترس از اینکه خودمان را گم کنیم
بسیاری از ما هراس داریم که موفقیت یا کسب درآمد زیاد باعث غرورمان شده و ما را به افراد متفاوتی تبدیل کند. در واقع میترسیم که موفقیت ممکن است باعث تغییر شخصیتمان شود، البته نه در جهت مثبت. باید دانست که مهم نیست شما چقدر موفق هستید، باید همیشه به یاد بیاورید این خود شما هستید که افکار و رفتارتان را کنترل خواهید کرد.
۲- ترس از واکنش متقابل
گاهی اوقات افراد به دلیل پیامدهای ارتباطی یا اجتماعی که موفقیت میتواند به همراه بیاورد از آن میترسند. این مسأله در تحقیقات روانشناسی «اجتناب از واکنش متقابل» نامیده میشود. برای مثال زنان ممکن است از جلب توجه خودداری کنند؛ چرا که میترسند با نقشهایی که به طور سنتی برای جنسیت زن در جامعه نظر گرفته شده همخوان نباشند. مطالعات نشان میدهد زنان اکثراً موفقیت را با عواقب منفی میسنجند. این بخشی از یک تصور بزرگتر است که مردم را وامیدارد خودشان را با هنجارهای مورد انتظار جامعه بیشتر هماهنگ کنند؛ چرا که از واکنشهای اجتماعی یا اقتصادی متفاوتبودن میترسند.
۳- ترس از خوب نبودن به اندازه کافی
بعضی وقتها افرادی که موفقیت را تجربه میکنند میترسند که به اندازه کافی در مقایسه با سایر افراد در زمینه خود خوب نبودهاند. ممکن است هراس داشته که انتظارات را برآورده نکنند یا دیگران بفهمند که برای این جایگاه مناسب و آماده نیستند.
در این پدیده روانی که به نام نشانگان خود ویرانگری یا سندروم ایمپاستر شناخته میشود، فرد با وجود برخورداری از تحصیلات، تجربه و دستاوردهای مناسب مدام در درون خودش با احساس شک و تردید دست به گریبان است و نمیتواند موفقیتهایش را بپذیرد. در این حالت وقتی دیگران استعدادهای فرد را تحسین میکنند، فرد آنها را به پای خوششانسی مینویسد.
۴- ترس از مورد انتقاد قرارگرفتن
بسیاری از ما ترس خاصی از انتقاد داریم و فکر میکنیم که اگر خودمان و تواناییهایمان را عرضه کنیم، در معرض انتقاد قرار خواهیم گرفت و طرد خواهیم شد. این ترس باعث میشود با دو دل شدن از کارهایمان در جریان زندگی عقب بمانیم و فرصتهایی را که میتواند برای ما خوشحالی و رضایت به همراه بیاورد از دست بدهیم.
۵- ترس از در کانون توجه بودن
افرادی که خجالتی هستند یا به لحاظ هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی آدم متفاوتی به حساب میآیند ممکن است از موفقیت بترسند زیرا نمیخواهند که در کانون توجه قرار بگیرند.
این اضطراب با گسترش شبکههای اجتماعی بسیار بیشتر هم شده است. بر اساس یک نظرسنجی اخیر که از هزار و ۵۰۰ جوان و نوجوان به عمل آمده، اینستاگرام بدترین شبکه اجتماعی برای سلامت روان است.
در همان حال که این قبیل شبکههای اجتماعی به فرد امکان ابراز بیان و اظهار وجود میدهد، اما همزمان سطوح بالایی از احساسات اضطراب، افسردگی، زیر قلدری قرار گرفتن و ترس از دست دادن موقعیت را برای وی به همراه میآورد.
۶ - ترس از تغییر
یکی از رایجترین دلایلی که باعث ترس ما از موفقیت میشود، هراس شدید از تغییر است. به عنوان انسان و در روال عادی زندگی نوعی ترس از چیزهای ناشناخته در ما وجود دارد و همین به زندگی کاری و حرفهای ما هم میتواند رسوخ کند.
در واقع با خود میگوییم اگر کاری را امتحان کنیم و شکست بخوریم به احتمال زیاد صحنه اطرافمان تفاوت چندانی نخواهد کرد و میدانیم که به همان نقطه آشنایی بازخواهیم گشت که قبلاً هم بودیم. اما اگر کاری را امتحان کنیم و موفق شویم، فضا جدید خواهد شد و ناگهان به دنیایی پرت خواهیم شد که قبلاً شناخت دقیقی از آن نداشتیم. این تغییرات میتواند برای ما وحشت به همراه بیاورد.
۷ - ترس از دست دادن دوستان
موفقیت و رشد در زندگی شخصی و اجتماعی به طور بالقوه باعث میشود دوستان بیشتری پیدا کنیم و دوستیهای قبلی ممکن است کمرنگ و حتی قطع شوند.
ترس از این عامل و فاصلهگرفتن از دنیایی که در قدیم داشتیم میتواند انسان را بترساند اما باید گفت این قضیه همیشه چیز بدی نیست. اگر آنچه را دارید یک دوستی واقعی و دوطرفه نیست، قطع دوستیها یعنی رهاکردن رابطههای بیمعنی و پیداکردن توان برای تمرکز بر موارد اساسیتر در زندگی.
۸- ترس از کار بیوقفه
اگر شغل رؤیایی خود را به دست بیاورید بعد از شادی اولیه این ترس میتواند بر شما غلبه کند که حالا باید ساعتهای بیشتری کار کنید و این هم به نوبه خود به این معنی است که شاید نتوانید دیگر زمان کافی به فرزندانتان اختصاص دهید یا به برنامههای مورد علاقهتان بپردازید. در واقع هیچکس نمیخواهد بیوقفه کار کند و همین میتواند هراسی از کسب موفقیت ایجاد کند.
۹- ترس از افزایش انتظارات
دلیل دیگری که شماری از مردم را به هراس میاندازد، سطح انتظارات و استانداردهای جدید پس از کسب موفقیت است. به طور طبیعی وقتی موفقیت جدیدی به دست میآورید سطح انتظارات بالا میرود و شماری در نحوه مدیریت این انتظارات دچار استرس میشوند. در واقع افراد خود را در مقابل انتظارات تازه مسئول میبینند و ترس از فشار و خودداری از پاسخگویی خود را به صورت ترس از موفقیت نشان میدهد.
۱۰- ترس از هیجان
هیجان و اضطراب واکنشهای فیزیکی مشابهی را در بدن باعث میشوند و به همین دلیل بسیاری هیجان را با اضطراب اشتباه میگیرند. این باعث میشود افراد از موقعیتهایی که باعث بروز چنین احساساتی میشود، اجتناب کنند.
اما چگونه بر ترس از موفقیت غلبه کنیم؟
برای غلبه بر ترس از موفقیت ابتدا باید علتهای ناخودآگاه ذهنتان را شناسایی کنید. برای این کار نیاز به یک خودشناسی دارید. پس از رسیدن به خودآگاهی و پی بردن به علتهای ناخودآگاه ذهنتان، برای رفع ریشهای ترسهایتان گام بردارید. از دیدگاه روانشناسان در این افراد طرحواره شکست یا بدبینی و بیاعتمادی فعال است.
از آنجا که این طرحوارهها منشأ ناخودآگاه دارند، در زمینههای مختلف زندگی فرد بروز کرده و منجر به تخریب آن زمینهها میشوند، پس بهتر است که این افراد به مشاور مراجعه کرده و از مشاوره کنترل استرس بهره گیرند. مشاوران با استفاده از تکنیکهای درمانی به شما کمک میکنند تا برای رسیدن به اهداف زندگیتان گام بردارید.
راهکارهایی برای غلبه بر ترس از موفقیت
همیشه این نکته را در نظر بگیرید که قرار نیست متناسب با سلیقه دیگران زندگی کنید و مورد تأیید و علاقه آنها قرار بگیرید. لازم نیست همه شما را دوست بدارند شما بستنی نیستید. با این تفکر کمالگرایی خود را کاهش دهید و به این واسطه قادر خواهید بود تا از میزان ترس خود نیز کم کنید.
بسیاری از افراد از برجسته و معروفشدن در جمع میترسند و به این ترتیب دست از تلاش برای درخشیدن و شکوفا شدن برمیدارند. ممکن است جملاتی از این قبیل را با خود تکرار کنند که «مگر من که هستم که بتوانم بدرخشم» تکنیکهای زیادی برای غلبه بر ترس از برجستهبودن مانند ترس از سخنرانی وجود دارد، تنها کافی است به خود اجازه درخشیدن بدهید.
ترس از تغییر، موضوع دیگری است که در بحث ترس از موفقیت جای میگیرد. موفقیت به معنای تغییر است و بسیاری از افراد بر خلاف اینکه خواهان این تغییر هستند از سازگاری با آن میترسند. موفقیت از آن جهت میتواند ترسناک باشد که موضوع ناشناختهای است و پای فرد را به زندگی جدیدی باز میکند و ترک عادت به سختی صورت میگیرد. در مواجهه با این ترس کافی است بهصورت دقیق مشخص کنید چه نوع تغییری را در زندگی خود میخواهید؟ چطور آن را پیشبینی میکنید؟ لازم است بر جنبههای مثبت تغییر تمرکز و مدام آنها را در ذهنتان مرور کنید. میتوانید در مورد سبک زندگی دلخواهتان روزانه فکر کنید و حتی آن را روی کاغذ بنویسید.
ماریان ویلیامسون، سیاستمدار و نویسنده فعال امریکایی، میگوید: «عمیقترین ترس ما این نیست که نکند بیلیاقت در نظر گرفته شویم. عمیقترین ترس ما این است که فراتر از حد، قدرتمندیم. این روشنایی ماست که بیش از تاریکیمان، ما را میترساند. ما از خودمان میپرسیم: «من که هستم که باهوش، زیبا، بااستعداد یا شگفتانگیز دیده شوم؟ اما مگر شما که هستید که این ویژگیها را نمیتوانید در خودتان ببینید؟ شما دستپرورده آفریدگار هستید. کوچکانگاشتن خودتان خدمتی به بشر نمیکند. عقبکشیدن شما برای اینکه اطرافیانتان احساس عدم امنیت نکنند، اصلاً روشنفکرانه نیست. درخشیدن تقدیر همه ماست، همان طور که کودکان میدرخشند. ما به دنیا آمدهایم تا شکوه پروردگار را که در درونمان است، آشکار کنیم و این مختص برخی از ما نیست، همه ما نمونهای از شکوه خالق خود هستیم. وقتی اجازه درخشش این نور را بدهیم، ناخودآگاه به دیگران نیز اجازه درخشیدهشدن میدهیم. وقتی از ترسهای خودمان رها شویم، وجودمان به صورت خودکار، دیگران را رهایی میبخشد.»