مهمترین دلایل ازدواجنکردن جوانان چیست؟ آیا «اقتصاد» به عنوان مؤثرترین عامل میتواند مانع اصلی بر سر راه ازدواج جوانان باشد؟ متغیرهای پنهان و مداخلهگر بر سر راه ازدواج کدامند؟
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان ازدواجنکرده در کشور زندگی میکنند که تمایلی به تشکیل خانواده از خود نشان نمیدهند و بیشتر علاقهمند هستند که مجرد باقی بمانند. شاید بسیاری از ما در اولین نگاه، مسائل اقتصادی را مهمترین عامل در این مسأله بدانیم اما با گشتی در زندگی افرادی که به اصطلاح دستشان به دهانشان میرسد یا حتی بالای شهرنشین هستند، متوجه خواهیم شد که مشکلات اقتصادی بهتنهایی نمیتواند در افزایش تمایل جوانان به مجرد ماندن مؤثر باشد. به اعتقاد کارشناسان و متخصصان حوزه خانواده حالا در ایران امروز، تغییر سبک زندگی، متغیرهای مورد نظر افراد برای گرایش به سمت تشکیل زندگی را بشدت تحت تأثیر قرار داده است تا جایی که بیم آن میرود، نداشتن تمایل به ازدواج سیر صعودی به خود بگیرد و این پدیده نو در کشور به معضلی آسیبزا تبدیل شود.
دکتر فهیمه نظری، مدرس دانشگاه، جامعهشناس و مدیر گروه جامعهشناسی خانواده، با اشاره به اینکه بسیاری از مجردها بر ضرورت ازدواج و سروساماندادن زندگی خود تأکید میکنند اما در جهت اقدام به آن کمتر تلاش از خود نشان میدهند، به «ایران» میگوید: این روزها با جوانانی روبهرو هستیم که در دوراهی ازدواجکردن و ازدواجنکردن، گزینه دوم را انتخاب میکنند. بهراستی مهمترین دلایل ازدواجنکردن جوانان چیست؟ آیا «اقتصاد» به عنوان مؤثرترین عامل میتواند مانع اصلی بر سر راه ازدواج جوانان باشد؟ متغیرهای پنهان و مداخلهگر بر سر راه ازدواج کدامند؟
او در پاسخ به پرسشهای فوق توضیح میدهد: مسأله ازدواجنکردن جوانان تنها دغدغه و مختص جامعه ما نیست. میل به مجردبودن در جوانان در حد یک مقیاس جهانی است و در همه جوامع این مشکل به چشم میخورد. این روش به یک سبک زندگی تبدیل شده و روزبهروز بر شمار طرفدارانش افزوده میشود. در یک نگاه کلی میتوان مهمترین دلایل در تعیین این سبک زندگی را، فردگرایی، آزادی بیشتر، عدم تعهد و مسئولیتناپذیری دانست. تمایلنداشتن به ازدواج در میان جوانان به عنوان مسألهای مهم در جامعه ما شناخته شده و از این حیث یک دغدغه جدی محسوب میشود که بر خلاف توصیههای مؤکد دینی، برنامهها، سیاستگذاریهای جمعیتی نهادها و سازمانهاست، در عین حال هم به منظور راههای ایجاد افزایش جمعیت، ترغیب جوانان به ازدواج در طی سالهای متمادی تبلیغ شده است اما با تمام این توصیهها گویا دیگر ازدواج در اولویت زندگی جوانان جامعه قرار ندارد و تمایل برای تشکیل خانواده روزبهروز رو به کاهش و در مقابل تمایل به زندگی مجردی با افزایش همراه شده است.
به گفته نظری، هنوز هم نزد جوانان، اقتصاد مهمترین عامل، در سروساماندادن زندگی شناخته میشود و نقش بسیار مهم و پیشبرنده دارد اما آنها به دلایل ضمنی و مهم دیگری اشاره میکنند که به طور جدی از موانع ازدواج جوانان محسوب میشود. برای اثبات این ادعا میتوان به شمار زیادی از جوانانی که دغدغه مالی-اقتصادی ندارند ولی تمایل به ازدواج هم ندارند اشاره کرد. به همین دلیل نیاز است تا علل این ناخواستگیها را جستوجو کرد.
یکی از مهمترین دلایل، حرکت جامعه از سنتی به مدرن است. هنگامی که جامعه با تغییرات زیادی مواجه میشود و بین برزخ سنتیبودن و مدرنشدن قرار میگیرد، مؤلفههایی چون تغییر و جابهجایی ارزشها، تغییر در سبک زندگی، تغییر در انتظارات و توقعات رخ خواهد داد و متغیرهایی چون فردگرایی و خودخواهی، تبعیت از الگوهای جهانی، عدم تعهد و مسئولیتنپذیرفتن و تغییر الگوها و مرجعیتها بروز خواهد کرد. در واقع حضور همین متغیرهای جدید است که زمینه چالشهایی برای ازدواج و طلاق را فراهم کرده است. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، این است که نهاد خانواده در گذشته نقش و وظایف مشخص و محدودتری نسبت به نقش و وظایف حال حاضر خود داشته است.
او میگوید: در گذشته تعداد فرزندان بیشتر از زمان حاضر بود اما پدر و مادر نقش حمایتی خود را در یک بسته مشخص ارائه میکرد. بعضاً این حمایتها از آغاز زندگی فرزندان تا جداشدن فرزندان از خانه پدری ادامه مییافت و خانواده در ادامه حمایتهای اقتصادی به حمایتهای عاطفی خود ادامه میداد ولی امروزه وظایف خانواده بیشتر از حد و توان گذشته شده و این حمایتها که بیشتر از جنس اقتصادی است تا سالها پس از ازدواج فرزندان نیز ادامه دارد؛ حمایتی که بوی خستگی برای خانواده داشته و موجب شده تا جوانان با عادتکردن به این سبک زندگی به ازدواج تن ندهند.
به اعتقاد این جامعهشناس، در گذر جامعه سنتی به جامعه مدرن، بسیاری از ارزشها تغییر یافتهاند، اخلاق دیگر سرلوحه امور نیست و اعتماد رنگ باخته است. بیاعتمادی و شک به صورت جدی از موانع و بازدارندههای ذهنی جوانان، برای انتخاب شریک زندگی محسوب میشود. به همین لحاظ انتخاب یک شریک خوب و مناسب و قابل اعتماد سختتر از گذشته شده است. یکی دیگر از چالشهای جدی که خانواده در ایران به مثابه نهادی تنها و بدون پشتوانه با آن مواجه است، «طلاق» است. گزارشها نشان میدهد از هر سه ازدواج یکی از آنها منجر به طلاق میشود. در واقع جوانان میدانند با انتخاب غلط یا اجبار به ازدواج از سوی والدین، یا نداشتن علاقه به زندگی مشترک و نداشتن مهارت زندگی، زمینه جدی برای طلاق و ازهمپاشیدگی خانواده آتی فراهم میشود.
نکته دیگر برخورد سطحی و راهکارهای سطحی توسط مسئولان است که به منظور حل بحران جمعیت بدون توجه به آسیبهای جدیای که خانواده با آن مواجه است، نظیر فقر و ناامنی، بیکاری، تورم و نظایر اینها و بسندهکردن تنها به دستورالعملهایی که موجب بازنگهداشتهشدن پنجره جمعیتی است، اکتفا میکند اما این نمیتواند یک راه حل مناسب برای تشویق جوانان به امر ازدواج باشد. قبل از هر چیز مسئولان باید مشکلات را به شکل واقعی ببینند تا بتوان در سریعترین زمان ممکن از سد مشکلات عبور کرد.
شرایط امروز جامعه ما موجب ناامیدی افراطی و توقعات بالایی شده که جوانان از خود و از فضای اقتصادی و سیاسی دارند و عاملی مهم و بازدارنده در امر ازدواج است. نظری با بیان این جملات میافزاید: در حال حاضر مهمترین و قدیمیترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده هستهای در حال عبور به خانواده مدرن است. خانواده مدرن از الگوهای غربی پیروی میکند. ازدواج سفید، ازدواج آزاد و دیگر انواع روابط بین دختر و پسر نشأتگرفته از همین الگوهای غلط است.
چند توصیه و راهکار
این استاد دانشگاه ضمن بیان مشکلات در این حوزه، به راهکارهایی عملی در زمینه افزایش گرایش جوانان به ازدواج اشاره کرد و گفت: خانواده در ایران نیازمند حمایت جدی و کمک دولت در زمینههای تأمین شغل، کار، مسکن و بهبود اوضاع اقتصادی خانوادههاست و این امر میسر نمیشود مگر با عزم جدی و قائل به برنامهریزی درست و منطقی که از سوی دولت باید صورت پذیرد. کنارزدن برخی سنتها، آداب و رسوم قدیمی در جامعه و در میان خانوادهها میتواند به طور جدی معضلاتی را از سر راه ازدواج بردارد. مهریه بالا، مراسم عروسی پرهزینه و جهیزیه گرانقیمت که مبنای دینی ندارند، مخارج زیادی را پیش از ازدواج روی دست جوانان گذاشته است. لزوم ایجاد برنامههای آموزشی از سوی رسانه به صورت مدون، دقیق و مستمر احساس میشود؛ برنامههایی که دانش جوانان را در زمینه مهارتهای زندگی، احساس مسئولیتپذیری و دانستن قواعد رفتاری زندگی اجتماعی افزایش دهد. همچنین موظفکردن دستگاههای متولی در امور جوانان چون سازمان بهزیستی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، ورزش و جوانان، شهرداری و ... از سوی نهادهای بالادست به منظور ارائه نقشه راه عملی و واقعی میتواند موجب تسهیل در ازدواج شود.
لزوم ارتقای سطح آگاهیهای جوانان درحوزه ازدواج
دکتر محمدرضا ایمانی، روانشناس، با بیان اینکه مسائل پیچیدهای به مقوله ازدواج بازمیگردد، به ما توضیح میدهد: نظام خانوادگی و فرهنگی فرد و نوع تفکر او از جمله این مسائل هستند. برخی خانوادهها به طور کلی هیچ اعتقادی به تشکیل زندگی مشترک ندارند و بهمرور زمان این اعتقاد شخصی به یک فرهنگ در آن خانواده بدل میشود. بخشی از ماجرا به موضوع مسئولیتپذیری متعهدانه و توأمان بازمیگردد. علاوه بر اینها هم در بحث روحی و هم اقتصادی، فردی که تصمیم به ازدواج دارد، باید آمادگی مواجهه با این موارد را داشته باشد. در حال حاضر با بحث خصوصیات اجتماعی در جامعه و بازخوردهایی که بیامان از جامعه شکل میگیرد نیز مواجه هستیم، مواردی مانند همسرآزاری، طلاق و مشکلات روحی-روانی که فرد ممکن است از قبل داشته باشد و تا بعد از ازدواج آن را برملا نسازد، همگی سبب میشوند برخی نسبت به ازدواج سست شوند.
همواره شنیدهایم که دخالتهای خانوادگی میتواند از جمله مواردی باشد که برهمزننده زندگی زوجین باشد، این در حالی است که ایمانی معتقد است این مقوله حتی میتواند جوانان را از ازدواج هم دور کند. به این صورت که فرد به بلوغ فکری و استقلال رسیده اما همچنان خانواده میخواهد برای او خط مشی تعیین کند. بیان بازخوردهای این چنینی سبب میشود، بقیه افراد هم تحت تأثیر قرار گرفته و از تشکیل زندگی مشترک بهراسند. مورد مهم دیگری هم که در جامعه ما به نوعی حرفزدن درباره آن هنوز تابو محسوب میشود، بحث نیازهای جنسی است که نقطه آغاز یک رابطه به شمار میرود. در زمانه حاضر، نوع و شکل رابطه از موضوع ازدواج فاصله گرفته و تبدیل به دوستی میشود اما به ازدواج نمیرسد. شاید همان الگوهای خانوادگی غلط مانند سختگیریهای وحشتناک والدین است که دستهای از جوانان را به سمت ازدواج نه سفید بلکه ازدواجی سیاه پیش میراند. سیاه به این دلیل که در ازدواجهایی این چنینی، امنیت ذهنی، عاطفی و زیستی وجود ندارد، این در حالی است که باید بستر امنیت در یک ازدواج وجود داشته باشد تا دلبستگی در ارتباط ایجاد شود. از آنجا که در ازدواجهای سفید هنگام جدایی افراد تعهدی نسبت به هم ندارند، ارتباط عاطفی عمیقی نیز بین ایشان شکل نمیگیرد.
این روانشناس در ادامه با تأکید بر این نکته که بسیاری از جوانان تمایل به تشکیل زندگی مشترک دارند اما درگیر موضوعات مختلفی شدهاند که ایشان را از این هدف دور کرده است، میگوید: از جمله این موارد که اهمیت زیادی هم دارد، این است که یک جوان هنگام ازدواج نیاز دارد در اجتماع تشخص و بلوغ فکری داشته باشد، این مقوله نیز ارتباط مستقیم با اشتغال دارد، چنانچه فردی فاقد شغل و مهارت باشد، آن تشخص مد نظر را که میتواند لازمه ازدواج باشد هم نمیتواند کسب کند و در روابط دوستانه باقی میماند. به موازات این مسأله، طولانیشدن یک سبک زندگی، سبب عادتکردن به آن میشود، به تعبیری با طولانیترشدن رابطه دوستی، فرد به آن سبک زندگی عادت میکند و در نهایت، عادت به تنهایی، تبدیل به مانعی بر سر راه ازدواج خواهد شد. در آن صورت چنانچه در آینده تمامی شرایط لازم هم فراهم باشد، به دلیل عادتی که ایجاد شده، رغبتی به ازدواجکردن وجود نخواهد داشت. از طرفی با این رویه زندگی، احتمال ازدیاد روابط نیز وجود دارد و فرد ممکن است، به مشکل تنوعطلبی دچار شود، در عین حال، قطعاً و بیشک روابط متعدد در طول زندگی، آسیبهای زیادی به افراد وارد کرده و آنها را از ازدواج دور میکند. به علاوه ازدواج برای این قبیل افراد فاقد هرگونه جذابیتی خواهد بود؛ در حالی که با ازدواج و تشکیل خانواده شخصیت هر فردی ارتقا مییابد.
ازدواج، عاملی برای افزایش احساس امنیت و آرامش جوانان
ایمانی درباره افزایش سطح تحصیلات، تخصص، سواد و مهارت دختران در سالهای اخیر و تأثیر آن بر روند ازدواج میگوید: این موارد همگی ازجمله فرصتهای بینظیری هستند که برای ایرانیان ایجاد شده اما با افزایش استقلال مالی و اقتصادی بانوان، گروهی ممکن است، دیگر تمایلی به ازدواج نداشته باشند و این امر میتواند سبب بالارفتن سن ازدواج شود. بالارفتن سن هم با کاهش انتخابها ارتباط مستقیمی دارد و میتواند در این مهم، دخیل باشد. از این رو باید سطح آگاهی جوانان در این حوزه ارتقا پیدا یابد. افراد پیش از ازدواج باید در خصوص ادامه اشتغال دختر و داشتن استقلال مالی و آزادیهای مورد نظر با یکدیگر صحبت کنند. مردان باید بپذیرند که یک زن هم باید احساس تشخص بالا در جامعه داشته باشد. در مقابل، برخی پسرها با توجه به مشکلات اقتصادی بشدت تمایل به ازدواج با دختران شاغل دارند تا در هزینههای زندگی با هم سهیم باشند، از طرفی دستهای از دختران معتقدند با توجه به مقوله فرهنگی ما، مرد موظف است تمام هزینههای زندگی را بهتنهایی متقبل شود. این تفکرات باید توسط جوانان بازنگری شود.
به اعتقاد ایمانی، در ساختار زندگی، زن و مرد به یک اندازه سهیم هستند، با ازدواج، هر فرد میتواند فرصتهای جدیدی برای خود ایجاد کند اما طبیعی است که احتمالاً از دست دادن یکسری از فرصتها هم ممکن است، وجود داشته باشد. دختر و پسر باید بپذیرند در موضوعات مختلف زندگی با یکدیگر سهیم و شریک باشند. البته تا زمان پیش از ازدواج در خصوص میزان سهم هر فرد در حوزههای مختلف با صحبتکردن میتوان به نتایج و توافقات مورد نظر دست یافت. پیشرفت دختران در عرصههای مختلف در اجتماع بیشک فرصت است و نباید به عنوان یک تهدید به این مقوله نگاه شود.
ایمانی در خاتمه با اشاره به اینکه هیچگاه دو نفر به لحاظ رفتاری و فکری نمیتوانند کاملاً به هم شبیه باشند، بیان میکند: هدف از ازدواج، افزایش احساس امنیت و آرامش طرفین است، قرار نیست دو نفر مثل هم فکر کنند و مانند هم باشند، با درک این موضوع امنیت و آرامش بیشتری در خانوادهها برقرار میشود.»