ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 6 آذر 1403
سه شنبه 6 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 18 مهر 1401     |     کد : 199530

آیا غرق‌شدن در هپروت شما را غمگین می‌کند؟

ذهن انسان، ذهنی پرسه‌زن است و یک ذهنِ پرسه‌زن، ذهنی غمگین است.

ذهن انسان، ذهنی پرسه‌زن است و یک ذهنِ پرسه‌زن، ذهنی غمگین است. توانایی فکرکردن درباره آنچه رخ نخواهد داد، یک دستاورد شناختی است که برای افراد هزینه عاطفی دارد.

به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: «ذهن شما سرگردان است و در این سرگردانی تنها نیست. ۹۶ درصد از آمریکایی‌ها مدعی تجربه حواس‌پرتی در طی روز هستند و مطالعات نشان می‌دهد که این عادت در میان فرهنگ‌های مختلف رایج است. این عادت به‌ قدری شایع است که به عنوانِ فرآیندِ پیش‌فرضِ مغز نظریه‌پردازی شده است.

اگر چنین است، چرا سرگردانیِ ذهن با تجربه‌های ناخوشایند و غم مرتبط است؟ تصور کنید که برای گریز از سخنرانیِ کسالت‌آور در کالج در رؤیای محبوب‌تان غرق شوید. یا تصور کنید پروژه‌ای استرس‌آور دارید اما برای اجتناب از استرس مرتبط با آن به تعطیلاتِ آخر هفته فکر می‌کنید. یا وقتی بحث‌های آشنای دوست‌تان آغاز می‌شود، به عالمِ هپروت پناه می‌برید.

به‌ نظر می‌رسد که ذهنِ ما از کسالت، استرس، خشم و احساساتِ ناخوشایند دیگر به حواس‌پرتی و عالمِ هپروت فرار می‌کند. البته که این گریز از واقعیت به‌ندرت می‌تواند مشکلِ اصلی را حل کند و باعث می‌شود که ما وقتی دوباره به عالمِ واقعیت برمی‌گردیم، غمگین‌تر و افسرده‌تر از پیش از این سفر باشیم.

اما طبق برخی تحقیقات، این فهم از پرسه‌زنی و حواس‌پرتی درست نیست و در واقع عکس آن درست است. یعنی پرسه‌زنیِ ذهنی به دلیلِ فرار از تجربه‌های ناخوشایند و غم رخ نمی‌دهد بلکه علتِ غم و ناراحتی فرار ذهن از واقعیت و فرو رفتن در عالمِ رؤیاست.

در جستجوی ذهنِ پرسه‌زن

متیو کیلینگزورث، روانشناس، سال ۲۰۱۰ در نشریه ساینس پیپر مقاله‌ای را منتشر کرد که تلاش کرده بود پیامدهای عاطفیِ پرسه‌زنیِ ذهن در زندگی روزمره را تعیین کند. این مطالعه از مشارکت‌کنندگان خواسته بود تا برنامه کاربردی‌ای را دانلود کنند که به صورتِ تصادفی در طول روز از آنها پرسش‌هایی نظیر اینکه «چه حسی دارید؟» و «الان دارید چه کاری انجام می‌دهید؟» را می‌پرسید. فعالیت‌ها شاملِ کارکردن، قدم‌زدن، غذاخوردن، دعاکردن، صحبت‌کردن، بازی‌کردن و کار خاصی انجام نمی‌دهم، بودند.

محققان برای آنکه سرگردانیِ ذهن را بهتر درک کنند، از ۲۲۵۰ مشارکت‌کننده پرسشی ذهن‌آگاهانه را پرسیدند: «آیا در حالِ حاضر به چیزی غیر از کاری که مشغول انجامش هستید فکر می‌کنید؟» اگر پاسخِ مشارکت‌کنندگان مثبت بود، گزینه دیگری برایشان فعال می‌شد و می‌توانستند تعیین کنند که آیا این افکار حسِ خوبی به آنها می‌دهد یا خنثی یا ناخوشایند است.

مصیبتِ ذهنِ سرگردان

بعد از تحلیل داده‌ها، کیلینگزورث و تیمش به سه نتیجه رسیدند. نخست، ذهنِ افراد بیش‌تر از آنچه فکر می‌کنیم دچار سرگردانی می‌شود. بنا بر تخمینِ محققان، ذهن ما نیمی از ساعاتِ بیداری‌مان سرگردان است و کم‌تر ارتباطی با فعالیتی که مشغولِ انجامش هستیم، دارد.

دومین نتیجه‌ای که محققان گرفتند آن بود که مردم در زمانی که ذهن‌شان در لحظه اکنون نبود، کم‌تر خوشحال بودند و این افسردگیِ خلقی در طیفِ وسیعی از آدم‌ها گزارش شده بود. حتی وقتی افراد کارهایی مثل شستنِ ظرف یا قدم‌زدن انجام می‌دادند که نیازی به فکرکردن و عمیق‌شدن ندارند نیز با تمرکزِ بیشتر روی این وظایف حالِ بهتری داشتند. حتی اگر فرد در هنگام خلسه و تجربه هپروت افکار و رؤیاهای دل‌انگیز را مرور می‌کرد نیز با برگشتن به عالمِ واقعیت احساسِ شادی نداشت. بنابراین کیفیتِ سرگردانی ذهن روی احساس خوشحالی و شادی اثری نداشت.

در آخر، تحلیل‌ها نشان داد که سرگردانیِ ذهن بر حسِ غم و ناشادبودن مقدم است. اما شواهد اندکی بود که نشان دهد این رابطه می‌تواند معکوس باشد. محققان نوشتند: «اگر چه این‌طور جا افتاده است که خلقِ منفی است که باعثِ سرگردانیِ ذهن می‌شود، تحلیل‌ها قویا نشان می‌دهند که سرگردانی ذهن در واقع علت است نه پیامدِ حسِ غم.»

روی هم‌ رفته محققان نتیجه‌گیری کردند که آنچه بدان فکر می‌کنیم و نه کاری که مشغول انجامش هستیم است که روی کیفیتِ شادی ما اثر می‌گذارد. آنطور که متیو کیلینگزورث و دنیل گیلبرت نتیجه‌گیری کرده‌اند:

ذهن انسان، ذهنی پرسه‌زن است و یک ذهنِ پرسه‌زن، ذهنی غمگین است. توانایی فکرکردن درباره آنچه رخ نخواهد داد، یک دستاورد شناختی است که برای افراد هزینه عاطفی دارد.

تحقیقات بیشتری نیاز است

هیچ پژوهشِ علمی‌ای نمی‌تواند توافق همگان را جلب کند. از زمانی که کیلینگزورث و گیلبرت این مطالعه را انجام داده‌اند افراد دیگری به بررسی سرگردانی ذهن و اثرات آن بر خلق‌وخو پرداخته‌اند. برخی از این مقاله‌ها از یافته‌های این دو پژوهشگر حمایت کرده‌اند. بقیه با نتایج آنها مخالف هستند و مدعی‌اند که احساس غم باعثِ سرگردانیِ ذهن می‌شود نه برعکس. دیگران نیز توصیه کرده‌اند که مسئله سرگردانی ذهنی نیست بلکه مسئله آن است که ذهن به کجاها می‌رود.

همه ذهن‌هایی که دچار سرگردانی می‌شود لزوماً گم نمی‌شوند

تا زمانی که رابطه علی بین سرگردانی ذهن و احساسات ناخوشایند درک شود، ارزش دارد به این پرسش فکر کنیم که چرا فرگشت دستاوردهای شناختیِ سرگردانی ذهن را با هزینه‌های عاطفیِ سنگین جفت کرده است. زیرا دستاوردهای زیادی می‌تواند در سرگردانیِ ذهن وجود داشته باشد. مشخص‌شده که سرگردانی ذهن می‌تواند به خلاقیت، آموختن از اشتباهات گذشته، آزمودنِ برنامه‌های آتی و ساختنِ هویت‌های روایی‌مان کمک کنند.

برای مثال در یک تحقیق در این زمینه، محققان مغزِ مشارکت‌کنندگان را با دستگاه الکتروآنسفالوگرام اسکن کردند. آنها فهمیدند وقتی ذهنِ مشارکت‌کنندگان از کاری که مشغولش بودند پرت می‌شد ـ در این آزمایش یک بازی کامپیوتری عامل حواس‌پرتی بود ـ مغزشان فعالیتِ موج آلفا را در قشر پیش‌پیشانی نشان می‌داد.

امواج آلفا با تولید ایده‌های خلاقانه مرتبط است. با این حال وقتی که ما متمرکز هستیم این امواج ظاهر نمی‌شوند. به‌ بیانِ دیگر به‌ نظر می‌رسد که خلاقیت از سرگردانی ذهن شکوفا می‌شود، درست مثل زمانی که ما به خواب می‌رویم. این یعنی اگر هدفمند روی کاری تمرکز کنید، انجامش برای‌تان سخت می‌شود.

جولیا کام، دانشمند علوم‌اعصابِ شناختی، می‌گوید: «انجام کار و متمرکزبودن در حالِ انجام کار دو کیفیتِ مهم هستند. اما اوقاتی هست که پرسه‌زنیِ ذهن نیز می‌تواند سودمند باشد. وقتی که به ذهن‌تان اجازه پرسه‌زنی می‌دهید، آن را از منابعی که باید به آن فکر کند و راه‌های ساختارمند و بسته تفکر که خروجیِ خلاقیت را محدود می‌کنند، آزاد می‌کنید.»

این یافته‌ها به ما چه می‌گویند؟

پرسه‌زنی ذهن فوایدی دارد و باید برای آن وقت بگذاریم. اما، اگر هدف‌تان تمرکز روی انجام وظیفه‌ای خاص است و عواملِ حواس‌پرتی، چه بیرونی و چه درونی، ذهن شما را به سمتِ افکار نامرتبط می‌برند، خلق‌وخوی‌تان ممکن است ترش شود. شاید علتش این باشد که خودتان را مأیوس کرده‌اید یا کاری که مشغولِ انجامش هستید را سخت‌تر کرده‌اید یا نشخوارهای ذهنی‌تان اضطراب‌آور بوده است.

دلیل آن هر چه هست، ذهن‌تان به این شکل کار می‌کند. اصلاً ارتباطی به ضعفِ اراده یا حواس‌پرت‌بودن ندارد. یک متخصص علوم‌اعصاب، آمیشی جی‌ها در کتابش با عنوان «قله» می‌نویسد:

«فرقی ندارد من چه‌ قدر درباره اینکه توجه چطور عمل می‌کند و چرا توضیح دهم و فرقی ندارد که شما چقدر انگیزه‌مند باشید، طریقی که مغزتان به چیزها توجه نشان می‌دهد نمی‌تواند صرفاً با نیروی اراده تغییر کند. برایم مهم نیست که منظم‌ترین آدمِ زنده‌ای باشید که وجود دارد: اصلاً کارساز نخواهد بود. در عوض ما نیاز داریم مغزهای‌مان را پرورش دهیم که به طریقی متفاوت عمل کند و خبرِ هیجان‌انگیز آن است که ما می‌دانیم که چطور باید این کار را انجام دهیم.»

جی‌ها توصیه می‌کند که تمرین‌های ذهن‌آگاهی انجام دهیم. تحقیقات او نشان می‌دهد افرادی که هر روز به مدت ۱۲ دقیقه تمرین‌های ذهن‌آگاهی انجام می‌دهند سطح توجه بالا و خلق مثبتی دارند. آنهایی که تمرین‌ها را کم‌تر انجام می‌دادند چنین منفعتی نمی‌بردند.

این نشان می‌دهد که در حالی که ما هرگز نمی‌توانیم ذهن‌مان را به هدفِ توجه‌مان متصل نگه‌ داریم، می‌توانیم توانایی‌مان را در مرتبط نگه‌داشتنِ ذهن و وظیفه‌ای که مشغول انجامش هستیم، بهبود ببخشیم. می‌توانیم در زمانی که حس می‌کنیم زمانِ درست است به ذهن‌مان اجازه دهیم آزادانه پرسه بزند و بچرخد.

جی‌ها می‌گوید: «ذهن پرسه می‌زند و دچار سرگردانی می‌شود و این کاری طبیعی برای مغز است. وقتی ذهن شروع به پرسه‌زنی می‌کند، آرام آن را بگردانید و دوباره شروع کنید.»


نوشته شده در   دوشنبه 18 مهر 1401  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode