ياد كردن خدا تنها با زبان نيست، با دل و جان بايد خدا را ياد كرد. ياد خدا هنگام گناه و دست كشيدن از آن، ياد واقعى است.
قرآندوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، به همت حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی به بیان نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه بیست و سوم قرآن کریم است:
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (سوره بقره، ۱۴۶)
تفسير
در تعقيب بحثهاى گذشته درباره لجاجت و تعصب گروهى از اهل كتاب، نخستين آيه مورد بحث مىگويد: «علماى اهل كتاب پيامبر اسلام را به خوبى همچون فرزندان خود مىشناسند» (الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) و نام و نشان و مشخصات او را در كتب مذهبى خود خواندهاند.
«ولى گروهى از آنان سعى دارند آگاهانه حق را كتمان كنند» (وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ). هر چند گروهى از آنها با مشاهده اين نشانههاى روشن اسلام را پذيرا شدند، چنان كه از عبد اللَّه بن سلام كه از علماى يهود بود و سپس اسلام را پذيرفت نقل شده كه مىگفت: من پيامبر اسلام(ص) را بهتر از فرزندم مىشناسم(انا اعلم به منى يا بنى).
اين آيه پرده از حقيقت جالبى بر مىدارد و آن اينكه بيان صفات جسمى و روحى و ويژگیهاى پيامبر اسلام(ص) در كتب پيشين به قدرى زنده و روشن بوده است كه ترسيم كاملى از او در اذهان كسانى كه با آن كتب، سر و كار داشتهاند ایجاد میکرد.
آيا كسى مىتواند احتمال دهد كه در آن كتب هيچ نامى از پيامبر اسلام و نشانى از وى نبوده ولى پيغمبر اسلام با اين صراحت در مقابل چشم آنها بگويد تمام صفات من در كتب شما موجود است؟ آيا اگر چنين بود همه دانشمندان اهل كتاب به مبارزه شديد و صريح بر ضد او بر نمىخاستند؟ و به او نمىگفتند اين تو و اين كتابهاى ما، در كجاى آن نام و صفات تو ثبت است؟ و آيا ممكن بود حتى يك نفر از علماى آنان در برابر پيامبر اسلام تسليم شود؟ پس اين گونه آيات خود دليل بر صدق و حقانيت خودش است(۱).
سبک زندگی قرآنی
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ (۱۵۲)
خداوند در برخى آيات مىفرمايد: «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ» (بقره، ۴۰) نعمتهاى مرا ياد كنيد. ولى در اين آيه مىفرمايد: «فَاذْكُرُونِي» ياد خود من باشيد. و اين به خاطر درجات شناخت و معرفت مردم است. بگذريم كه ياد خداوند، زمينه ساز شكر است و لذا بر شكر مقدم شده است. اين آيه، نشانگر نهايت لطف خداوند به بنده است. انسانى كه جهل، فقر، فنا و حقارت، از ويژگىهاى اوست، چقدر مورد لطف قرار گرفته كه خداوندِ عليم، غنى، باقى و عزيز به او مىگويد: مرا ياد كن تا ترا ياد كنم. مگر ياد كردن ما چه ارزشى دارد؟ مگر نه اين است كه ياد كردن ما نيز خود توفيقى از سوى اوست؟
ياد كردن خدا تنها با زبان نيست، با دل و جان بايد خدا را ياد كرد. ياد خدا هنگام گناه و دست كشيدن از آن، ياد واقعى است.
به همين دليل در احاديث متعددى از پيشوايان اسلام نقل شده است كه منظور از ذكر خدا يادآورى عملى است، در حديثى از پيامبر(ص) مىخوانيم كه به على(ع) وصيت فرمود و ازجمله وصايايش اين بود:
«يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِيقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِي مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَيْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا يَحْرُمُ عَلَيْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَكَه»: سه كار است كه اين امت توانايى انجام آن را (به طور كامل) ندارند، مواسات و برابرى با برادر دينى در مال، و اداى حق مردم با قضاوت عادلانه نسبت به خود و ديگران، و خدا را در هر حال ياد كردن، منظور سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر نيست، بلكه منظور اين است هنگامى كه كار حرامى در مقابل او قرار مىگيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد.
شايد بهترين نوع ياد كردن خداوند، نماز است كه فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه، ۱۴). با اينكه شكر، يكى از مصاديق ذكر خداست، ولى نام آن جداگانه در كنار ذكر آمده و اين نشانه اهميت شكر، به عنوان مصداق بارز ذكر است.
خداوند، با انسان داد وستد مىكند و هيچ كارى از انسان را بىبهره نمىگذارد: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»، «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» بقره، ۴۰.«فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» (مجادله، ۱۱).
امام باقر عليه السلام در ذيل اين آيه، يكى از مصاديق ذكر خدا را، تسبيحات حضرت زهرا(س) شمردند كه ۳۴ مرتبه اللهاكبر، ۳۳ مرتبه الحمدلله و ۳۳ مرتبه سبحانالله است.
موانع ذكر خداوند
الف: شيطان. «فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» (مجادله، ۱۹) شيطان، آنها را از ياد خدا غافل كرد.
ب: تكاثر و رقابتها. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تكاثر، ۱). شما را افزون خواهى، سرگرم ساخت.
ج: آرزوها و خيال. «وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» (حجر، ۳). آرزو، آنها را سرگرم کرد.(۲)
منابع:
۱. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج۱، ص۵۰۰.
۲. قرائتى، محسن، تفسير نور، ج۱، ص۲۳۳.