ناصر مهدوی معتقد است: یکی از خصوصیات حضرت امیر(ع) این است که کرامت آدمی را بالاترین هدف انسانی میداند و میگوید زندگی وقتی معنادار است که آدمی در آن پرورش یابد و عزت و شکوه خود را حفظ کند. ممکن است دست آدم خالی باشد و با سختی زندگی کند اما کسانی بختیار هستند که مرارت و سختی و مشقت را تحمل میکنند و در برابر ناکثان سر تعظیم فرود نمیآورند.
به گزارش ایکنا، نشست «تعليم و تربيت در نهجالبلاغه» شب گذشته ۷ آبان با سخنرانی ناصر مهدوی به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن این نشست را میخوانید؛
بحث درباره نامه سی و یک نهجالبلاغه است و مخاطب حضرت امیر(ع) امام حسن(ع) است اما امام(ع) به همه میگوید که اگر چطور زندگی کنند تبدیل به انسانهای فاخر و بزرگ و محبوب خدا میشوند و در دل خود رهایی پیدا میکنند و بوی صداقت میدهند. خیلیها در کنار امام علی(ع) ایستادند اما در حرف ادعا داشتند و در عمل با دغدغههای امام(ع) فاصله داشتند. ما باید از این فرمایشات کمنظیر استفاده کنیم و گویا که مولانا و حافظ با نهجالبلاغه آشنا بودند، ما هم باید از طریق تأمل در این کلمات فاخر سود فراوان ببریم.
توصیه حضرت امیر(ع) به عزتمندی
امام فرمودند؛ خودت را از اینکه به پستی و حقارت بیندازی بر حذر بدار؛ گرچه ممکن است برخی اوقات برای رسیدن به آرزوهایت بخواهی سر خم کنی و دست نیاز و گدایی به سوی افراد ناسالم بلند کنی اما آنوقت به آرزوهایت هم که برسی، هرچه به دست آوری به اندازه نفس خودت که پایمال شده نیست؛ بنابراین صحبت درباره این است که خودت را عزیز و شریف نگه دار. یکی از خصوصیات حضرت امیر(ع) این است که کرامت آدمی را بالاترین هدف انسانی میداند و میگوید زندگی وقتی معنادار است که آدمی در آن پرورش یابد و عزت و شکوه خود را حفظ کند. ممکن است دست آدم خالی باشد و با سختی زندگی کند اما کسانی بختیار هستند که مرارت و سختی و مشقت را تحمل میکنند و در برابر ناکثان سر تعظیم فرود نمیآورند.
حافظ هم میگوید: «ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم / با پادشه بگوی که روزی مقدر است»؛ یعنی اگر پادشاهان تصور کنند که ما به دلیل تأمین نیازهای خودمان چشم عزت و قناعت را کور میکنیم اینطور نیست و اشتباه میکنند و ما به خاطر اینکه عزت داشته باشیم حاضر نخواهیم شد عزت خود را بفروشیم و زیر پا بگذاریم و چوب حراج به شخصیت خود نمیزنیم.
یکی از نکات این است که یک نظام سیاسی سالم و انسانی و مدعی، دینی است و باید خصوصیاتی داشته باشد و یکی از آنها این است که در آن نظام سیاسی و دینی آدمها طوری پرورش پیدا کنند که بتوانند صلابت، عزت و حریم شخصی خود را حفظ کنند. کسی که خود را منسوب به خدا و پیرو انبیا(ع) میداند زمانی مشروع است که تضمینکننده آزادی و عزت و سرفرازی انسانها باشند. اگر یک نظام سیاسی طوری طراحی شد که آدمها حق شهروندیشان فروریخت مشروعیت ندارد. این خط مشیها را در قرآن و روایات داریم و کلام امام علی(ع) نیز همین است که نفس خود را از هر نوع پستی در امان نگه دار و برای رسیدن به آرزوهایت شخصیت خود را معامله نکن؛ چون هرچه به دست آوری به اندازه قیمت نفس تو نیست و هرچه به تو اضافه شود آنچه از سرشت تو کم شده را جبران نمیکند.
حضرت امیر(ع) این سیاست را پیش میبرد که هرچه به دست آورید اما خود را از دست بدهید در معامله ضرر کردهاید؛ برای اینکه وقتی آدمها خود را از دست میدهند این پارههای جداشده از شخصیت انسان همواره انسان را رنج میدهد و این خلل همواره موجب آشفتگی روحی و رنجهای عمیقی در زندگی میشود.
اگر عزت فروپاشید چه میشود؟
وقتی آدمی زخم بخورد، اگر امکانات دنیا را هم در اختیار داشته باشد هرگز از امکانات به درستی استفاده نمیکند و لذت نمیبرد. اگر آدم دنیا را به دست آورد اما عزتش فروپاشیده باشد مدام رنج میکشد و دچار اضطراب است؛ بنابراین امام(ع) میگوید که استراتژی شما این باشد که در ابتدا خود را حفظ کنید و تلاش کنید که زندگی خوبی داشته باشید اما با خودتان داد و ستد نکنید و آبروی خود را این وسط به میدان نیاورید و عزت و صلابت خود را حفظ کنید.
سپس فرمود خدا تو را حر و آزاد آفریده است. آدمی از جایی آدمی میشود که حق انتخاب دارد و تفاوت ما دیگر موجودات این است که آدمی میتواند آدمیتر و انسانتر شود و روحش را افزون کند و خودش را بازآفرینی کند. خیلی اوقات از عقل صحبت میشود اما عقل حالت بالقوه دارد و همه آدمها عاقل نیستند و برای اینکه عاقل باشند باید مدام دست به انتخابهای درست بزنند و باید گزینشهای بهتری انجام دهند و از اغیار و ظلمت و تاریکیها خود را جدا کنند و این یعنی آزادی. اینکه انسان راه درست را انتخاب کند و برده نباشد؛ یعنی آزادانه زندگی کرده است. وقتی که انتخاب را از آدم بگیرید، آدم با یک تکه سنگ تفاوتی نخواهد داشت و همان شیء بیارزش است.
دومین ویژگی نظامهای مشروع نیز این است که آدمی را منگنه نمیکنند و آدمها جرئت انتخاب زندگی دارند. جایی که آدمها نمیتوانند عقیده خود را نشان دهند آنجا بال و پر آدمها سوزانده میشود. دشمنان آزادی دشمنان خدا هستند؛ چون مخلوقات را سر میبرند. بال و پر آدمی به این است که بسنجد و ارزیابی کند و راه درست را انتخاب کند و به سمت کمال برود اما اگر به انسان بگویند از زاویهای ببینید که ما میبینیم، در این صورت حکم به قتل انسان دادهاند.
فرعون نماد تضییع حقوق دیگران
در قرآن خداوند فرعون را به عنوان نماد انسانی میداند که دیگران را کوچک میشمارد. فرعون یک شخص ویژه در تاریخ نیست، بلکه نماد آدمهایی است که حقوق دیگران را نادیده میگیرد. قرآن هم میگوید فرعون به مردم نگاه تحقیرآمیز دارد و به مردم میگوید باید از زاویهای که من میبینیم شما هم ببینید و آنچه میبینم درست است و آنچه میگویم حق است اما شما اگر بخواهید ایده جدایی داشته باشید، با فرعون نیستید و بدا به حال شما و این یعنی فرعونیت.
البته اینکه انسان آزاد باشد به معنای آنارشیسم نیست و همه ذیل قانون زندگی میکنیم اما اینطور نیست که بگویند همه باید یک نظر داشته باشند؛ چون حریت را خدا به ما داده است و حکام ستمگر ابتدا با خدا ستیز دارند؛ چون امام(ع) میگوید که خدا تو را اینطور آفریده که بتوانی عقیدهات را آشکار کنی و برای خودت مدل زندگی انتخاب کنی. اگر سیستمی بیاید و آزادی انسان را مختل کند و آدمها برای رسیدن به آزادی بخواهند عزت خود را بفروشند در این صورت چنان حکومتی نامشروع است؛ برای اینکه اصل، حفظ عزت و حقوق و آزادی آدمی است. به لحاظ فردی هم اینطور است که آدمها باید از قوت آزادی خود استفاده کنند و دست به انتخاب بزنند و اینطور نباشد که تنبلی کنند و بگویند دیگران تلاش میکنند و ما دیگر تلاش نمیکنیم.
بارها گفتهام که اگر بدها بخواهند جامعه را به بیراهه ببرند، خوبهای بیخاصیت که شهامت فکر کردن ندارند و به دیگران تکیه میکنند نیز بزرگترین دشمن زندگی هستند و آدمهای بیخاصیتی که حاضر نیستند فکر کنند و وامدار دیگران میشوند بزرگترین خیانت را میکنند. تمام ماجرا این است که حضرت امیر(ع) میگوید که عزت و حریت خود را با چیزی عوض نکن؛ هم عزیز باش و هم آزاد؛ ولو که آزادی و آزادبودن هزینه دارد و خودت در زندگی راههای درست را انتخاب کن و خودت را بیافرین و خطاهای سابق را از خودت دور کن.
همچنین امام(ع) میگوید باید از روشهای درستی برای رسیدن به هدف استفاده کرد. آرمانهای بزرگ وقتی بزرگ هستند که با روشهای درستی حاصل شوند. برخی مدیران جامعه ما اینطور هستند که آرمانهای درخشانی را به زبان میآورند اما روش آنها همواره تزویر است و مردم را فریب میدهند؛ مثلا طرف وقتی میخواهد استاندار شود آدرسهای غلط میدهد و یک تعدادی هم باور میکنند و زیر علم اینها سینه میزنند؛ این یعنی برخیها برای رسیدن به هدف خود دست به هر تزویری میزنند و امام(ع) میگویند: نتایجی که با روشهای مسموم به دست میآید خیر نیست، بلکه سم و شر است و آدمهایی که اینطور هستند فریبکارند و نمیشود با روشهای نامشروع دم از اهداف بلند بزنند.
به تعبیر دیگر، سخن امام(ع) این است که وقتی آرمانها مطرح شد روشها را ببینید؛ وقتی روشها مناسب بود بپذیرید. آرمانهای بزرگ را راههای بزرگ نشان میدهد و نمیتوان با تزویر و دروغ به خیر رسید و این دیگر خیر نیست، بلکه شر و مسموم است. امام(ع) فرمود که آن خیر، خیر نیست که برای رسیدن به آن از شر استفاده کنید؛ مثلاً طرف میخواهد خودش را تبرئه کند بیگناهی را متهم میکند که اینها روشهای فریبکارانه و غلطی هستند.